جمعه ۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۷
مرحوم ابوترابی ورزش و هنر را در برنامه اسرا قرار داد

در سیصد و هفتاد و یکمین «شب خاطره» مطرح شد؛

مرحوم ابوترابی ورزش و هنر را در برنامه اسرا قرار داد

«شب خاطره»؛ پیوند نسلی بین آزادگان دفاع مقدس و مستندسازان جنگ معاصر

هم‌بند و همراه مرحوم ابوترابی گفت:حاج‌آقا همیشه توصیه می‌کرد که اسرا زمان خود را صرف تقویت روح، جسم و مهارت‌های هنری کنند تا با روحیه‌ای بالا بتوانند شرایط سخت را تحمل کنند. او تأکید داشت که ورزش و هنر نه تنها به سلامت جسم کمک می‌کند، بلکه صبر، اعتماد به نفس و تعهد اخلاقی را نیز تقویت می‌کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا سیصد و هفتاد و یکمین محفل «شب خاطره» که به روایت آزادگان جنگ تحمیلی ۸ سال دفاع مقدس اختصاص داشت، با حضور حسین گلشن و علی ثقفی از آزادگان جنگ دفاع مقدس و همچنین وحید فرجی از خبرنگاران جنگ دوازده روزه، پنجشبه ۶ شهریور ماه، در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

بخش نخست برنامه «شب خاطره» به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن، به روایت‌های آزادگان دفاع مقدس اختصاص داشت. بخش دوم این برنامه نیز که به‌تازگی به روایت‌های «شب خاطره» افزوده شده است، به جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران می‌پردازد.

نخستین راوی شب خاطره، علی ثقفی، متولد تیرماه ۱۳۳۶ و اصالتاً تهرانی است. او دو سال در جبهه حضور داشته و در پنج عملیات شرکت کرده است. در سال ۱۳۶۲، طی عملیات خیبر به اسارت درآمد و هفت سال از عمر خود را در اسارت گذراند. در دوران اسارت با سید آزادگان، مرحوم ابوترابی، آشنا شد. پیش از آنکه پیاده‌روی اربعین به شکلی جهانی شناخته شود، همراه با مرحوم ابوترابی مسیرهای زیارتی را با پای پیاده طی می‌کردند؛ از قم تا مشهد و تا جمکران. پس از آزادی، مدتی مسئول امور تأمین مسکن آزادگان شد و به دستور سید آزادگان، حدود دو هزار واحد مسکونی برای آنان ساخت.

ثقفی، هم‌بند مرحوم ابوترابی، به ویژگی‌های اخلاقی او در برخورد با اسرا اشاره و بیان کرد: زندگی مرحوم ابوترابی بسیار ساده و زیبا بود و بچه‌های آزاده در اسارت به او علاقه‌مند شده بودند. نکته مهم این بود که اخلاق او بسیار خاص و کم‌نظیر بود. حاج آقا ابوترابی، بلااستثنا در روز حدود ۱۶ آزاده را ملاقات می‌کرد و با هر کدام حدود نیم ساعت صحبت می‌کرد. این صحبت‌ها بسیار تأثیرگذار بود و هیچ‌گاه به شکل ادا یا پز نبود. حتی در مواقعی که برخی بچه‌ها رفتار خشنی داشتند، ایشان با دقت و حکمت عمل می‌کرد. اگر کسی دعوا می‌کرد یا به دیگری آسیب می‌رساند، با تدبیر و بدون افشای اسرار دیگران قضیه را مدیریت می‌کرد.

او ادامه داد: مرحوم ابوترابی، همیشه سکوت و وفاداری به اسرار دیگران را رعایت می‌کرد و هیچ‌گاه حرف کسی را به دیگری نمی‌زد. ایشان حتی مسائل اخلاقی و تأثیر مصرف غذاهای غیرحلال را با دقت توضیح می‌داد و خود نیز همیشه مراقب بود که چنین مواردی بر او اثر نگذارد. او، این نکات را به شکل عملی و مؤثر در زندگی خود رعایت می‌کرد و دیگران را نیز از تأثیرات منفی آن آگاه می‌کرد. در مسیرهای زیارتی و پیاده‌روی نیز پیشرو بود. پیش از جهانی شدن پیاده‌روی اربعین، مرحوم ابوترابی مسیرهای طولانی از قم تا مشهد و جمکران را پیاده می‌رفت. حتی در شرایط سخت و گرما، با آرامش و اخلاق عالی پیش می‌رفت و دیگران را نیز تشویق می‌کرد.

علی ثقفی، به مدیریت و هدایت رزمندگان در جریان عملیات‌ها توسط مرحوم ابوترابی اشاره کرد و گفت: در جریان عملیات‌ها، شجاعت و تدبیر او برجسته بود. در یکی از عملیات‌ها، همراه با ۱۷۰ نفر نیرو، با وجود تیراندازی شدید دشمن و تیربارهای متعدد، بدون ترس و با عزمی راسخ جلو رفت و نیروها را هدایت کرد. او، فرمانده شجاع و بی‌نظیر گردان، حتی در خطرناک‌ترین شرایط تصمیم‌های درست می‌گرفت و جان نیروها را حفظ می‌کرد. در عملیات‌ها نیز بارها پیش آمد که خطراتی تهدیدش می‌کرد، در همه این شرایط، با خونسردی کامل بچه‌ها را نجات می‌داد و بدون هیچ آسیب جانی مسیر را ادامه می‌داد. این رفتارها نشان‌دهنده آرامش، شجاعت و مسئولیت‌پذیری او بود. حتی در جریان تیراندازی‌های شدید دشمن، آرامش و تمرکز خود را حفظ می‌کرد و با دقت، نیروها را از موانع عبور می‌داد.

او افزود: در یکی از عملیات‌ها، تیربارهای دشمن ۱۰۰ گلوله شلیک کردند و بچه‌ها را تحت فشار گذاشتند، اما ایشان با عزمی راسخ دستور داد بچه‌ها بلند شوند و پیش بروند. او هیچ‌گاه از تهدیدها یا گلوله‌ها ترس نشان نداد و تمام تمرکز خود را روی حفظ جان نیروها و پیشبرد عملیات گذاشت. روحیه و شخصیت مرحوم ابوترابی باعث می‌شد حتی در خطرناک‌ترین موقعیت‌ها، نیروها به او اعتماد کنند و از شجاعت او الهام بگیرند. حتی بعد از گذشت سال‌ها، یاد و خاطره رفتارهای اخلاقی، شجاعانه و تأثیرگذار ایشان همچنان در دل آزادگان و رزمندگان زنده است.

اجرای تئاتر رزمی توسط اسرا در اردوگاه‌های بعثی
دومین راوی، حسین گلشن، متولد شهر تهران است. ورود او به عرصه نظامی ابتدا از کلانتری بود؛ مدتی در کلانتری خدمت کرد، اما به خاطر مخالفت پدرش این کار را ترک کرد. پس از آن، در دوره‌ای که سپاه تازه در حال شکل‌گیری بود، به پیشنهاد بزرگان محل، مدتی به سپاه پیوست، اما باز هم به دلیل مخالفت پدر از سپاه خارج شد. در سن ۱۸ سالگی و نزدیک به زمان اعزام به سربازی، تنها گزینه پیش رو برای خدمت نظامی، ارتش بود. او به ارتش پیوست و مدتی بعد وارد جریان عملیات جنگ شد. حسین گلشن هفت ماه در جبهه حضور داشت، سپس به اسارت درآمد و ۱۰ سال در اسارت گذراند. حسین گلشن نیز، در دوران اسارت با سید آزادگان، مرحوم ابوترابی، آشنا شد. او معتقد است که جنگ از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ شروع نشده بود و مدت‌ها قبل، تصرف خاک ایران و مواجهه با درگیری‌ها آغاز شده بود؛ چراکه در این فاصله زمانی، هم اسیر، هم شهید و هم جانباز داشتیم.

حسین گلشن، هم‌بند مرحوم ابوترابی، با اشاره بر تاکید مرحوم ابوترابی بر انجام ورزش، منظور افزایش سلامت روح و جسم اسرا بیان کرد: در موصل ۴، و دیگر زندان‌های مشابه، هر نوع مخالفت یا حرکت غیرقابل کنترل به عنوان «خرابکاری» ثبت و با آن برخورد می‌شد. با این حال، حاج‌آقا همیشه توصیه می‌کرد که اسرا زمان خود را صرف تقویت روح، جسم و مهارت‌های هنری کنند تا با روحیه‌ای بالا بتوانند شرایط سخت را تحمل کنند. او تأکید داشت که ورزش و هنر نه تنها به سلامت جسم کمک می‌کند، بلکه صبر، اعتماد به نفس و تعهد اخلاقی را نیز تقویت می‌کند.

او افزود: در مسیر تربیت هنری و رزمی، تئاترها و نمایش‌های سمبولیک نقش مهمی داشتند. بچه‌ها با تمرین و اجرای تکنیک‌های رزمی، یاد می‌گرفتند که هم‌زمان با رعایت اصول اخلاقی و اعتقادی، روحیه خود را بالا نگه دارند. حتی در طراحی لباس‌ها، مو و ریش‌ها جزئیات دقیق رعایت می‌شد تا واقع‌گرایی حفظ شود. این ترکیب هنر، ورزش و اعتقاد باعث شد نسل جدید آزادگان، علاوه بر مهارت‌های رزمی و جسمانی، اخلاق، صبر و مسئولیت‌پذیری را نیز تجربه کنند.

گلشن همچنین، به تاکید مرحوم ابوترابی بر ارتقای روحی و اخلاقی اسرا اشاره کرد و گفت: حاج‌آقا همیشه توصیه می‌کرد که اسرا وقت خود را برای ارتقای روح و روان صرف کنند، چرا که ایران به نیروهای متعهد، اخلاق‌مدار و تربیت‌یافته نیاز دارد. حتی در شرایط سخت، بچه‌های موصل ۴ توانستند با هدایت حاج‌آقا رشد اخلاقی، رزمی و هنری را تجربه کنند و الگویی بی‌نظیر برای دیگر آزادگان و نسل‌های بعدی باشند. ارتباط و همکاری با آزادگان و هنرمندان شاخص همچنان ادامه دارد و این مسیر، همواره به عنوان یک وظیفه و افتخار برای همه باقی مانده است.

حمله اسرائیل به ایران برایم قابل پیش‌بینی بود
راوی سوم، وحید فرجی، متولد سال ۱۳۵۸ است. از همان کودکی به دوربین و عکاسی علاقه‌مند بود و این علاقه در سنین جوانی او را به گروه روایت فتح کشاند و به عنوان مستندساز فعالیت خود را آغاز کرد. او چندین بار به لبنان سفر کرده و با شهید سید حسن نصرالله دیدار داشته است.

وحید فرجی، خبرنگار جنگ ۱۲ روزه، درباره حدس و گمان‌های خود از حمله اسرائیل به ایران گفت: برای من غافلگیرکننده نبود، چرا که با توجه به اخبار و شواهد موجود، تصور می‌کردم جنگ قریب‌الوقوع است. چهارشنبه شب، تقریباً ۴۸ ساعت قبل از شروع جنگ، یک استوری گذاشتم و نوشتم که بر اساس اخبار شبکه الجزیره، تحرکات منطقه‌ای نشان می‌دهد که ما بیش از هر زمان دیگری به جنگ نزدیکیم. برای من کاملاً روشن بود که طی دو تا سه روز یا نهایتاً یک هفته، جنگ رخ خواهد داد. پنجشنبه یکی از دوستان به من زنگ زد و گفت که این اخبار را پروپاگاندا می‌کنند تا مردم را بترسانند، اما من گفتم که به نظرم این واقعیت دارد اتفاق می‌افتد و نباید آن را نادیده گرفت.

او ادامه داد: بعد از ظهر همان روز چند استوری دیگر گذاشتم، شامل تصاویری از بچه‌هایی که در غزه آسیب دیده بودند، که حال من را بسیار بد کرد. ساعت دو و نیم صبح بیدار شدم و چند دقیقه‌ای کاملاً هوشیار بودم. با تجربه‌ای که از انفجارها در لبنان داشتم، سکوت مطلق شب را که در آنجا تجربه کرده بودم، دوباره حس کردم. ناگهان صدای انفجارهای متعدد مانند موشک یا هواپیما شنیدم. بچه‌ها را از پنجره‌ها دور کردم و در پذیرایی نگه داشتم تا آسیب نبینند، خودم برای بررسی پشت‌بام رفتم.

این خبرنگار، به بیان اولین دقایق از حمله اسرائیل به ایران پرداخت و عنوان کرد: اولین فیلمی که ضبط کردم ساعت سه و سی و یک دقیقه صبح بود. صداهای انفجار از دور می‌آمد و بسیار ترسناک بود. این فیلم‌ها بعدها بخشی از مجموعه‌ای به نام «از قلب ایران» شد که شامل ده آیتم کوتاه در ایام جنگ بود. این مجموعه از اولین لحظات جنگ تا زمانی که اجازه فیلمبرداری رسمی داده شد، ادامه یافت. وظیفه من به عنوان مستندساز این بود که جنبه دفاعی و نظامی را کنار بگذارم و صرفاً وقایع را ثبت کنم، با توجه به امنیت زن و بچه.

او افزود: حتی در سفرهای بعدی به عراق، سوریه و لبنان، همین رویه را داشتم و مستندهای مختلفی تولید کردم. از روز دوم و سوم، بدون مجوز و سپس با مجوز، وارد دل ماجرا شدیم و فیلمبرداری را ادامه دادیم. از روز پنجم و ششم مجوزهای رسمی صادر شد و توانستیم مستندها را با دیگران به اشتراک بگذاریم.

وحید فرجی، از تجربیات و تلاش‌هایش برای ثبت و ضبط وقایع جنگ ۱۲ روز گفت: شب عید غدیر، با دوستانم، به همراه همسرم برای فیلمبرداری به برج رفتیم. انتظامات برج ابتدا مخالفت کردند، اما پس از هماهنگی با مدیر، اجازه داده شد. همان شب، پالایشگاه تهران و بخش‌هایی از شهر تحت حملات موشکی قرار گرفت. ما تا صبح در برج ماندیم و وقایع را ثبت کردیم.

او در پایان خاطرنشان کرد: صبح که به خانه برگشتیم، بچه‌ها را دیدم و با خیال راحت از امنیت آنها مطمئن شدم. می‌خواهم بگویم که با وجود همه خطرات و فشارها، ما ترس را کنار گذاشتیم و با تمام توان مشغول مستندسازی شدیم. این تجربه، هم در جنگ ۳۳ روزه لبنان و هم در جنگ اخیر لبنان و تهران، برای من و تیمم بسیار آموزنده و ارزشمند بود. حتی با وجود اینکه خبرنگاران دیگر هدف حملات قرار گرفتند، ما توانستیم لحظات تاریخی را ثبت کنیم و به نسل‌های آینده منتقل کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها