دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۰
نفرین رودابه و پشیمانی بهمن

خراسان‌رضوی - پس از حمله بهمن به سیستان و ویران‌گری‌های او، رودابه همسر زال و مادر رستم لب به شکایت و نفرین می‌گشاید.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکترای زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: در قسمت ۴۵ تا آنجا گفتیم که پشوتن عموی بهمن که نمود انسان خردمند در شاهنامه است، بهمن را نکوهش می‌کند و با زبانی خردمندانه از افزون‌طلبی اسفندیار و گردش دنیای درون و ارزش و مرتبه خاندان زال و رستم جهان پهلوان و شهریارنشان می‌گوید و خدمات شایان این خاندان را برای بهمنِ کین‌خواه شرح می دهد:
چو بشنید شاه از پشوتن سخن
پشیمان شد از درد و کین کهن

خروشی برآمد ز پرده‌سرای
که ای پهلوانان با داد و رای

بسیچیدن بازگشتن کنید
مبادا که تاراج و کشتن کنید

بفرمود تا پای دستان ز بند
گشادند و دادند بسیار پند

تن کشته را دخمه کردند جای
به گفتار دستور پاکیزه‌رای

ز زندان به ایوان گذر کرد زال
برو زار بگریست فرخ همال

رودابه همسر زال و مادر رستم لب به شکایت و نفرین می‌گشاید:
که زارا دلیرا گوا رستما
نبیرهٔ گو نامور نیرما

تو تا زنده‌بودی که آگاه بود
که گشتاسپ اندر جهان شاه بود

کنون گنج تاراج و دستان اسیر
پسر زار کشته به پیکان تیر

مبیناد چشم کس این روزگار
زمین باد بی‌تخم اسفندیار

این نفرین به گوش بهمن می‌رسد و او از پشوتن چاره کار را طلب می‌کند و پشوتن از بهمن می خواهد که سپاه را به سوی ایران گسیل دارد و از ویران‌گری دست بردارد:

از آن آگهی سوی بهمن رسید
به نزدیک فرخ پشوتن رسید

پشوتن ز رودابه پردرد شد
ازان شیون او رخش زرد شد

به بهمن چنین گفت کای شاه نو
چو بر نیمهٔ آسمان ماه نو

به شبگیر ازین مرز لشکر بران
که این کار دشوار گشت و گران

ز تاج تو چشم بدان دور باد
همه روزگاران تو سور باد

بدین خانهٔ زال سام دلیر
سزد گر نماند شهنشاه دیر

چو شد کوه بر گونهٔ سندروس
ز درگاه برخاست آوای کوس

بفرمود پس بهمن کینه‌خواه
کزانجا برانند یکسر سپاه

هم‌انگه برآمد ز پرده‌سرای
تبیره ابا بوق و هندی درای

از آنجا به ایران نهادند روی
به گفتار دستور آزاده‌خوی

سپه را ز زابل به ایران کشید
به نزدیک شهر دلیران کشید

همیشه نقش خرد و آکاهی در اسطوره ایرانی پر رنگ بوده و خواهد بود، باشد که شهریاران کنونی از این خرد و خردورزی در جنگ بهره گیرند.
پندهای شاهنامه که از خرد پاک فردوسی سرچشمه می گیرد این بار از زبان پشوتن خردمند خطاب به بهمن کین جو سروده شده و او را از ادامه خون ریزی وجنگ برحذر می دارد، زیرا خرد حکم می‌کند که جنگ ویران‌گر است.
اما بهمن:
برآسود و بر تخت بنشست شاد
جهان را همی داشت با رسم و داد

به درویش بخشید چندی درم
ازو چند شادان و چندی دژم

جهانا چه خواهی ز پروردگان
چه پروردگان داغ دل بردگان


بهمن به پایان شهریاری نزدیک می شود:

پسر بد مر او را یکی همچو شیر
که ساسان همی خواندی اردشیر

دگر دختری داشت نامش همای
هنرمند و بادانش و نیک‌رای

همی خواندندی ورا چهرزاد
ز گیتی به دیدار او بود شاد

پدر در پذیرفتش از نیکوی
بران دین که خوانی همی پهلوی

همای دل‌افروز تابنده ماه
چنان بد که آبستن آمد ز شاه

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها