یکشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۱
بررسی رمان کوتاهی از تولستوی که مرگ را به چالش کشید

خراسان شمالی- انجمن کتاب‌خوانی «ذهن سیال» در هفتادمین نشست خود، هم‌زمان با سومین سالروز آغاز فعالیتش، با خوانش و تحلیل رمان کوتاه «مرگ ایوان ایلیچ» اثر لئو تولستوی مواجهه‌ای صمیمی، فلسفی و تأمل‌برانگیز با معنای مرگ و زیستن اصیل را تجربه کرد. این محفل ادبی نه‌تنها بازخوانی یک اثر کلاسیک بود، بلکه کوششی برای عبور از سطح به عمق، از سرگرمی به آگاهی و از تماشا به درک بود.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - اکرم عباسی: انجمن کتاب‌خوانی «ذهن سیال» حالا که به ایستگاه هفتادم خود رسیده، سه‌سالگی‌اش را با خوانش یکی از عمیق‌ترین متون کلاسیک جهان یعنی رمان کوتاه «مرگ ایوان ایلیچ» از لئو تولستوی نه‌تنها جشن گرفت بلکه در این نشست با حضور جمعی از اهالی علاقه‌مند به ادبیات و مخاطبان پیگیر انجمن تحلیل شد و محور بحث نه‌تنها نقد و بررسی متن تولستوی، بلکه تأمل بر نسبت «مرگ و زندگی اصیل» بود؛ مسئله‌ای که به‌ویژه در شرایط اجتماعی - روانی این روزهای جامعه، اهمیتی دوچندان یافته است.

امین کریمی به همراه دیگر اعضای انجمن ذهن سیال، به بررسی دلایل انتخاب این اثر، پیوند آن با فلسفه مرگ و هچنین دغدغه‌های انجمن و مسیر سه‌ساله ذهن سیال پرداختند.

بررسی رمان کوتاهی از تولستوی که مرگ را به چالش کشید

انتخابی موجز اما عمیق

امین کریمی دبیر این نشست ادبی گفت: در هفتادمین ایستگاه «ذهن سیال»، و هم‌زمان با سومین سال‌روز تولد این انجمن ادبی و فرهنگی، کتابی به بحث گذاشته شد که اگرچه تنها ۱۰۰ صفحه دارد، اما مفاهیمی به وسعت هستی در خود نهفته است. در این نشست، به سراغ رمان کوتاه و درخشان «مرگ ایوان ایلیچ» رفتیم اثری از لئو تولستوی که مرگ را نه به عنوان یک فاجعه، بلکه همچون آینه‌ای برای زیستنِ اصیل تصویر و تصور می‌کند.

وی بیان کرد: در جلسات ذهن سیال، همواره کوشیده‌ایم که از مرز سرگرمی صرف عبور کنیم. حتی در انتخاب کتاب‌ها، معیار ما نه صرفاً زیبایی زبانی یا محبوبیت در بازار که ظرفیت اندیشه‌ورزی و گفت‌وگو است. مرگ ایوان ایلیچ، به‌عنوان یکی از شاهکارهای کوتاه‌نویسی در ادبیات کلاسیک روسیه، دقیقاً همان چیزی بود که می‌توانست ما را از سطح به عمق ببرد.

کریمی افزود: در تولد سه سالگی انجمن، ما نیاز داشتیم اثری بخوانیم که چشم‌انداز آینده‌مان را روشن کند که رمان کوتاه مرگ ایوان ایلیچ همان داستان صادقی بود که در آن نه‌تنها ایوان، که هر یک از ما، خویشتن خویش را تماشا می‌کنیم.

نگاهی فراتر از پرفروش‌ها و موج‌های مجازی

دبیر این نشست ادبی در پاسخ به سوال یکی از اعضای انجمن مبنی بر انتخاب این رمان کوتاه گفت: پاسخ ساده است؛ زمان ما کوتاه و دغدغه‌ها فراوان و ظرفیت تمرکز جمعی در دوران بحران محدود است در چنین شرایطی، یک نوول موجز، اما عمیق، بهترین گزینه است. ما زمان زیادی برای خواندن یک رمان هزار صفحه‌ای نداریم؛ اما می‌توانیم در ۱۰۰ صفحه، با حقیقتی فراتر از هزار صفحه مواجه شویم. ما در ذهن سیال، نه اسیر فهرست‌های پرفروش و نه دنباله‌رو ستایش‌های مجازی بوده و هستیم و تنها تلاش کردیم کتاب‌های کمتر شناخته‌شده اما عمیق را کشف، تحلیل و بررسی کنیم.

بررسی رمان کوتاهی از تولستوی که مرگ را به چالش کشید

وی با تأکید بر این رویکرد گفت: ما همواره بر سه معیار فرم اندیشیده، محتوای ژرف و بُعد فرا زمانی اثر در انتخاب کتاب تأکید داشته‌ایم و مهم نیست کتاب محبوب بازار یا ناشناخته است، مهم این است که ظرفیت گفت‌وگویی داشته باشد و مخاطب را به تأمل وادارد.

کریمی افزود: لئو تولستوی این نوول را در اوج بحران معنوی خودش نوشت؛ زمانی که از شهرت، ثروت و رفاه خسته شده بود و در جست‌وجوی حقیقت زندگی، به زهد و سادگی پناه آورد و این تحولات فکری، در خط‌به‌خط ایوان ایلیچ جاری است و در آن قاضی‌ای که زندگی‌اش را در مسیر موفقیت اجتماعی پیموده، ناگهان درمی‌یابد که این موفقیت ظاهری بیش نبوده است و مرگ، به‌مثابه یک حادثه بیرونی، او را به مواجهه‌ای درونی و بی‌واسطه وادار می‌کند.

وی با اشاره به آغاز داستان گفت: در حقیقت، آن‌چه تولستوی با جسارت انجام می‌دهد، آغاز داستان با خبر مرگ است. خواننده در همان صفحات نخست درمی‌یابد که ایوان مرده است؛ اما آن‌چه اهمیت دارد، نه «چه شد؟» بلکه «چگونه زیست؟» و «چرا اکنون می‌فهمد؟» است.

وی تصریح کرد: این روایت معکوس، خود یک ساختارشکنی جدی در ادبیات آن روزگار است که تولستوی، برخلاف روایت‌های کلاسیک بلند خود، این‌بار با زبانی مینی‌مال، موجز و خالی از پیرایه، ما را به دل تجربه زیستن در سایه مرگ می‌برد.

کریمی با بیان اینکه این داستان بعدها الهام‌بخش فیلسوفی همچون هایدگر شد، تاکید کرد: جالب آن است که این نگاه تولستوی، بعدها الهام‌بخش فیلسوفی چون مارتین هایدگر شد و هایدگر در هستی و زمان، مرگ را نه یک پایان بیولوژیک، بلکه مهم‌ترین امکانِ وجودی انسان می‌داند و بر این باور بود که انسان، تنها زمانی اصیل زندگی می‌کند که مرگ را به‌عنوان بخشی از انکارناپذیر پذیرفته باشد و خوانش تطبیقی مرگ ایوان ایلیچ با اندیشه «بودن - بسوی - مرگ» هایدگر، زمینه‌ای برای ادراک مشترک ادبیات و فلسفه فراهم می‌آورد.

چشم‌انداز نشست‌های آینده

کریمی در پایان این نشست ادبی با نگاهی به استمرار این محفل ادبی از آغاز فاز دوم فعالیت‌های خود خبر داد و گفت: از ماه آینده، در کنار نشست‌های خوانش کتاب، سلسله‌جلساتی درباره سبک‌شناسی روایی، جریان‌های ادبی و مکاتب فکری برگزار خواهد شد که هدف این جلسات، ارتقای سطح نظری اعضا و حرکت از خوانش به تحلیل عمیق است.

کریمی در این‌باره گفت: ما به نقطه‌ای رسیده‌ایم که حلقه کتاب‌خوانی‌مان باید به کانونی برای آموزش ادبیات انتقادی بدل شود و مسائلی مثل تفاوت روایت مدرن و پست‌مدرن، نقش راوی، نقد بینامتنی و تحلیل ساختاری آثار کلاسیک، باید بخشی از گفت‌وگوهای ما باشد و این تحول، همان‌قدر که طبیعی است ضروری هم هست.

روایت متفاوت تولستوی؛ داستانی که با مرگ آغاز می‌شود

تیمور غلامی داستان‌نویس و منتقد ادبی نیز در این نشست گفت: در نوول «مرگ ایوان ایلیچ»، برخلاف آثار بلند تولستوی چون «آنا کارنینا» یا «جنگ و صلح»، خبری از شخصیت‌های متعدد، درام‌های خانوادگی یا شور جنگ نیست. روایت کوتاه، فشرده، بی‌پیرایه و مینیمالیستی است که همین اختصار، امکان تمرکز حداکثری بر رنج و ادراک مرگ را فراهم می‌آورد.

بررسی رمان کوتاهی از تولستوی که مرگ را به چالش کشید

وی بیان کرد: مرگ در این داستان نقطه اوج نیست؛ نقطه آغاز است. خواننده در همان صفحات نخست درمی‌یابد که ایوان مرده است. اما داستان، به جای توصیف مرگ، روند مواجهه با آن را باز می‌نماید که همین رویکرد باعث می‌شود که مخاطب نه از بیرون، بلکه از درون، با تجربه مرگ و معنای زیستن همراه شود.

انتخابی هوشمندانه برای انجمنی با دغدغه‌های فکری

اعظم اکبری ارائه دهنده این نوول جذاب ادبی نیز در ادامه نشست بیان کرد: برگزیدن «مرگ ایوان ایلیچ» برای نشست هفتادم انجمن کتاب‌خوانی ذهن سیال، تنها انتخاب یک اثر ادبی کلاسیک نبود؛ بلکه انتخابی دقیق در پاسخ به نیازهای فکری جامعه امروز به شمار می‌رود که در هفته‌های اخیر، جامعه با اخبار تلخ، فشارهای اجتماعی و فقدان چهره‌های فرهنگی روبه‌رو بوده و ذهن جمعی، ناخواسته درگیر مفهوم مرگ شده است.

بررسی رمان کوتاهی از تولستوی که مرگ را به چالش کشید

وی تاکید کرد: خواندن این اثر، نوعی مواجهه فعال با مرگ است. به‌جای انکار آن، به‌جای پاک‌کردن واژه‌هایی چون نیستی، تولستوی به ما می‌آموزد که مرگ را باید نگاه کرد، فهمید و با آن به مدارا کرد. این مواجهه، به‌جای تضعیف روان، موجب توان‌بخشی ذهن برای زیستی اصیل‌تر و درست‌تر خواهد بود.

از فرم تا محتوا؛ نوولی فشرده با جهانی گسترده

اکبری افزود: از نظر ساختاری، «مرگ ایوان ایلیچ» تفاوتی بنیادین با سایر آثار بلند تولستوی دارد. این اثر با روایت معکوس و آغاز با مرگ شخصیت اصلی، از همان ابتدا تعلیق کلاسیک را کنار می‌گذارد و مسیر خود را به‌سمت آگاهی و تحول درونی شخصیت پیش می‌برد. روایت فشرده، دوری از شخصیت‌پردازی‌های فرعی و تمرکز بر تجربه درونی، ویژگی‌های منحصر به‌فرد این نوول هستند که آن را به اثری مینیمال و در عین حال عمیق بدل کرده‌اند.

وی تصریح کرد: تولستوی در این رمانک، با کنار گذاشتن روایت‌های چندلایه و گسترده، به تجربه انسانی فردی و خلوت یک انسان با مرگ خویش می‌پردازد؛ تجربه‌ای که برای مخاطب امروز، از زوایای گوناگون آشنا، ملموس و تکان‌دهنده است.

چرا باید «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی را خواند؟

ماهرخ اکبری‌پور دیگر منتقد ادبی حاضر در نشست هفتادم ذهن سیال با اشاره به آثار نویسندگان روس گفت: در میان آثار نویسندگان بزرگ روس، همواره آن‌چه بیش از هر چیز توجه مخاطبان را جلب کرده، وسعت دید، عمق فلسفی و جسارت آن‌ها در پرداخت به مفاهیمی بنیادین چون مرگ، ایمان، عدالت و تنهایی است. با این حال، یکی از موانع مهم برای مخاطب امروز در مواجهه با این آثار، حجم زیاد آن‌ها است و رمان‌هایی چندصد یا چندهزار صفحه‌ای که هرچند بی‌بدیل‌اند، اما در عصر بحران وقت و دغدغه‌های زیستی، ورود به آن‌ها برای بسیاری از مخاطبان دشوار است.

بررسی رمان کوتاهی از تولستوی که مرگ را به چالش کشید

اکبری‌پور مطرح کرد: در چنین شرایطی، رجوع به نوول‌ها و آثار کوتاه‌نویسی نویسندگان بزرگ روسیه، می‌تواند نقطه آغاز مناسبی برای بازگشت نسل جدید به ادبیات کلاسیک باشد که «مرگ ایوان ایلیچ» اثر لئو تولستوی، یکی از نمونه‌های درخشان این مسیر است و نوولی کوتاه و موجز که در کمتر از ۱۰۰ صفحه، پرسش‌هایی عمیق و هستی‌شناسانه درباره معنای زندگی، مرگ و زیست اجتماعی را پیش‌روی خواننده قرار می‌دهد.

تولستوی نویسنده‌ای مرگ‌اندیش برای دوران بحران‌زده

وی گفت: تولستوی در دوره نگارش این نوول، دچار تحولات فکری و معنوی عمیقی بوده است؛ او که در دهه‌های پایانی قرن نوزدهم، شهرتی جهانی و جایگاهی اشرافی داشت، با بحرانی درونی روبه‌رو شد و مسیر زهد، سادگی و بازگشت به ایمان را در پیش گرفت و این سیر تحول، به‌روشنی در «مرگ ایوان ایلیچ» انعکاس یافته است. ایوان، قاضی‌ای میانسال و رضایتمند از زندگی ظاهراً موفق خویش، تنها در مواجهه با مرگ است که پرسش‌هایی اساسی برایش پدیدار می‌شود اینکه آیا زندگی‌ام، واقعاً زندگی بوده؟ یا صرفاً نمایشی اجتماعی؟ آیا مرگ پایان است یا آغازی دیگر؟ و آیا کسی می‌تواند رنج مرگ را به‌راستی بفهمد؟

همین مضامین، این اثر را به نوولی عمیق، تراژیک بدل کرده است؛ اثری که تولستوی در آن، مخاطب را نه به وحشت از مرگ، بلکه به تفکر درباره زندگی راستین دعوت می‌کند.

به نظر می‌رسد که در زیست‌بوم فرهنگی خراسان شمالی که کمتر شاهد تداوم محافل اندیشه‌ورز و کتاب‌محور بوده‌ایم، انجمن ذهن سیال، نمونه‌ای موفق از حرکت جمعی، انتخاب هوشمندانه و نهادینه‌کردن نگاه جدی به ادبیات است. خوانش «مرگ ایوان ایلیچ» در هفتادمین نشست این انجمن، نه‌فقط تجلیل از گذشته، بلکه ترسیمی برای آینده بود اینکه «فهم مرگ، کلید زیستن درست و راست است».

بررسی رمان کوتاهی از تولستوی که مرگ را به چالش کشید

به گزارش (ایبنا)، انجمن ذهن سیال، از تابستان ۱۴۰۱ فعالیت خود را در بجنورد آغاز کرده و اکنون با بیش از ۷۰ نشست مستمر، به یکی از فعال‌ترین محافل غیردولتی ادبی در استان خراسان شمالی تبدیل شده است که علاقه‌مندان می‌توانند برای آگاهی از طریق شبکه‌های اجتماعی انجمن، در نشست‌های آینده شرکت کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین