سه‌شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۱
فرهنگ امروز تا حدی ترس از روان‌پریش‌ها را از دست داده است!

فرهنگ امروز تا حدی ترس از روان‌پریشان را از دست داده؛ برخی شخصیت‌ها مانند دکستر مورگان، قاتل زنجیره‌ای، حتی از ضدقهرمان به قهرمان بدل شده‌اند: مخاطبان به او دل می‌بندند، چون در خلوت خود می‌خواهند انتقام کسانی را ببینند که به ناحق آسیب دیده‌اند.

سرویس بین‌الملل خبرگزای کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: نخستین رمان ویرجینیا فِیتو، «خانم مارچ»، به کارگردانی الیزابت ماس در حال اقتباس سینمایی است و رمان جدید او -«روان‌پریش ویکتوریایی» (The Victorian Psycho)- نیز به سرعت برای ساخت فیلم خریداری شده است. فیتو در این گفت‌وگو از منشأ الهام واقعی داستان تکان‌دهنده پرستار روان‌پریش عصر ویکتوریا می‌گوید.

مطالعه‌کنندگان رمان جدید فِیتو روایتی جنایی، تاریک و با طنزی تلخ نمی‌توانند مدعی شوند بدون هشدار قبلی وارد ماجرای کتاب شده‌اند. مجموعه‌ای از صحنه‌های خشونت واقعی و خیالی نسبت به مردان، زنان، کودکان، نوزادان و نیز، یک گوزن، یک اردک و سه سگ شکاری، سبب شده رمان «روان‌پریش ویکتوریایی» نام خود را به‌درستی یدک بکشد؛ همان‌گونه که در جمله نخست پیش‌درآمد آمده است: «مرگ همه‌جا حاضر است.»

فِیتو، نویسنده سی‌وشش‌ساله اسپانیایی، درباره رمان دوم خود می‌گوید: این‌جا با داستانی مواجه نیستیم که تعلیق آن به‌آرامی شکل بگیرد؛ مسیر داستان از همان ابتدای کار روشن شده است.

رمان نخست فِیتو، «خانم مارچ»، که سقوط روانی یک زن ثروتمند منطقه اعیان‌نشین منهتن را به تصویر می‌کشید، فیتو را در ردیف نویسندگانی چون پاتریشیا های‌اسمیت و دافنه دوموریه قرار داد. همچون اثر نخست، رمان جدید او نیز به زبان انگلیسی نگاشته شده و حقوق ساخت فیلم آن واگذار شده است؛ با این تفاوت که این‌بار، اثری کاملاً متفاوت در مقابل مخاطب قرار دارد.

عنوان کتاب، ارجاعی‌ست به برت ایستون الیس و ادبیات قرن نوزدهم؛ دنیایی که فِیتو با آن بالیده است. رمان، اندیشه‌ها و اعمال جنایتکارانه وینیفرد ناتی، پرستاری که با اهدافی فراتر از آموزش سنتی به خانه‌ای دورافتاده در یورکشایر می‌آید، را روایت می‌کند.

فِیتو در زبان انگلیسی روان خود، که حاصل سال‌ها تحصیل در مدرسه آمریکایی پاریس و دبیرستان بریتانیایی مادرید است، می‌گوید: از کودکی به داستان‌های گوتیک و وحشت علاقه داشتم. ادبیات کودکانی که می‌خواندم، مانند «باغ اسرارآمیز»، سرشار از عناصر تاریک بود. آن کتاب با همه‌گیری وبا که همه را می‌کشد و مری را تنها در بنگالو رها می‌کند آغاز می‌شود گوتیک‌تر از آن تاکنون نخوانده‌ام. آثار رولد دال نیز که الهام‌بخش همیشگی من بوده است، به‌ویژه داستان‌های کوتاهش، واجد حال و هوای گوتیک هستند.

علاقه او به آثار برونته‌ها و دیکنز نیز آشکار است؛ اما با «روان‌پریش ویکتوریایی»، فِیتو آگاهانه به لایه‌های تاریک‌تر قرن نوزدهم نفوذ کرده است. بخشی از الهام کتاب برگرفته از جنایت‌هایی چون پرونده کانستنس کِنت، که گلوی برادر ناتنی خود را برید و جنازه‌اش را به چاه انداخت، و نیز آملیا دایر، پرورش‌دهنده نوزادانی که گمان می‌رود تا ۴۰۰ نوزاد را کشته باشد، است.

اگر رمان نخست فِیتو نقدی تلخ و تکان‌دهنده بر مناسبات اجتماعی بود، در کتاب جدید، شدت خشونت و بی‌پروایی را افزایش داده است: «زیرا هم خلاقانه بود، هم واقعاً در آن دوران عصاره بلادونا را برای زیبایی در چشمانشان می‌ریختند تا مردمک‌شان بزرگ‌تر شود!»

فِیتو تصریح می‌کند: در نگارش «خانم مارچ» خود را محدود نکردم، اما این رمان باید تبلور خشم باشد. او اشاره می‌کند که انتشار کتاب جدید مقارن با توجه سینمای امروز به مسائلی چون خشم و جسمیت زنانه، همانند فیلم‌های «تیتان» یا «جوهره»، رخ داده است. «روان‌پریش ویکتوریایی» با کلیشه فرشته معصوم زن ویکتوریایی بازی می‌کند و شخصیتی بی‌پرده و فارغ از قید و بندهای رایج به مخاطب معرفی می‌کند.

وی ادامه می‌دهد: می‌خواستم این کلیشه را به چالش بکشم؛ اگر این بار شخصیت روان‌پریش یک زن باشد چه؟ معنای آن چیست؟ آیا مخاطب به واسطه زن بودن، او را توجیه خواهد کرد؟ فِیتو مشتاق است بداند تا چه حد می‌تواند همدردی مخاطب با وینیفرد، شخصیت آسیب‌دیده و انتقام‌جو، را حفظ کند.

او معتقد است فرهنگ امروز تا حدی ترس از روان‌پریشان را از دست داده؛ برخی شخصیت‌ها مانند دکستر مورگان، قاتل زنجیره‌ای، حتی از ضدقهرمان به قهرمان بدل شده‌اند: «مخاطبان به او دل می‌بندند، چون در خلوت خود می‌خواهند انتقام کسانی را ببینند که به ناحق آسیب دیده‌اند. من می‌خواستم از این گرایش دور باشم؛ هرچند ممکن است با وینیفرد به سبب کودکی تلخ‌اش همدردی شود، اما بسیار صریحم درباره خشونت‌هایی که بر کودکان روا می‌دارد.»

این همه، پرسشی به میان می‌آورد: آیا نویسنده با فراهم کردن بستر این همه صحنه‌های خشن، خواننده را به ولع مصرف روایات هولناک وامی‌دارد تا در نهایت آنها را برای این اشتیاق مواخذه کند؟ فِیتو با خنده پاسخ می‌دهد و وانمود می‌کند یکی از مخاطبان خود را سرزنش می‌کند: «دوست داری، بیمار!» با این‌حال، خودش را نیز بی‌تقصیر نمی‌داند: «خود من علاقه زیادی به مستندهای جنایی واقعی دارم و با سریال‌هایی چون «هیولا» ساخته رایان مورفی هیجان‌زده می‌شوم. تماشای این آثار سرگرم‌کننده است و گاهی از قهرمانانشان حمایت می‌کنم. اما بعد به خودم می‌آیم: ای وای، مشکل ما چیست؟ چرا تا این حد جذب خشونت و مرگ شده‌ایم؟ فراموش می‌کنیم که پای انسان‌های واقعی در میان است.»

فِیتو که در دانشگاه کوئین مری لندن، زبان و ادبیات انگلیسی و نمایش خوانده، می‌گوید همواره مطمئن بوده باید به جای زبان مادری‌اش اسپانیایی، به زبان انگلیسی بنویسد. چهار سال تحصیل در مدرسه آمریکایی پاریس، به دلیل شغل پدرش، برای او تعیین‌کننده بوده است: «در مدرسه انگلیسی می‌خواندم و می‌نوشتم و تلویزیون را به همان زبان تماشا می‌کردم، چون فرانسوی را به خوبی درک نمی‌کردم، بنابراین به انگلیسی پناه آوردم و متوجه شدم به‌خوبی با آن ارتباط می‌گیرم. تقریباً به هر واژه‌ای می‌توانید پسوند -ing اضافه کنید و یک فعل یا اسم بسازید؛ حتی اگر وجود نداشته باشد هم کسی خرده نمی‌گیرد. زبان انگلیسی سرشار از بازیگوشی است.»

او اضافه می‌کند این روزها از زبان مادری خود بیم دارد و با قواعدش ارتباط برقرار نمی‌کند. از اینکه پیشنهاد ترجمه «خانم مارچ» به اسپانیایی را رد کرده، خشنود است: «اگر خودم ترجمه می‌کردم، نابودش می‌کردم.» همچنین نوشتن به انگلیسی موجب شده گفت‌وگوهای جالبی با مترجم اثر خود، جما روویرا، داشته باشد: «گاه ایمیل‌هایی از او دریافت می‌کنم که مثلاً می‌پرسد: «هنگام بریدن گلوی کودک، آیا پوست را می‌دَری یا آن را به دور خود می‌پیچی؟»

اما در معنای عمیق‌تر، این رویکرد به فِیتو اجازه می‌دهد تا اثر خود را از منظری متفاوت و با فاصله‌ای بیشتر ببیند: «این کار (ترجمه) آن را دگرگون می‌کند؛ در واقع، به موجودی دیگر بدلش می‌سازد. من خودم را در آن می‌بینم، اما در عین حال جنبه‌هایی آشکار می‌شود که مرا باهوش‌تر جلوه می‌دهد و من عمیقاً از این بابت سپاسگزارم.»

با توجه به اینکه الیزابت ماس در حال اقتباس سینمایی «خانم مارچ» است و فیلم «روان‌پریش ویکتوریایی» با بازی مارگارت کوالی نیز در دست تولید قرار دارد، فِیتو از تصمیم خود برای ترک شغل تبلیغات و تمرکز تمام‌وقت بر نویسندگی در سال‌های اخیر پشیمان نیست. او اکنون در حال تدارک رمان سوم خود است و به دنبال یک راوی جذاب می‌گردد.

«وقتی «خانم مارچ» را شروع کردم، ایده‌های دیگری داشتم که بسیار کامل‌تر بودند و می‌دانستم به کجا می‌روند. اما «خانم مارچ» را به خاطر صدایش انتخاب کردم.» همین امر در مورد وینیفرد نیز صدق می‌کند؛ شخصیتی که در نیمه‌شب به ذهنش رسید و جمله آغازین کتاب، هویت او را برای فِیتو روشن ساخت. با توجه به حجم بالای قتل‌ها، خونریزی‌ها و فضای خشونت بی‌حد و حصر در «روان‌پریش ویکتوریایی»،

آیا می‌توان این اثر را نگاهی فمینیستی و بازنگرانه به رمان قرن نوزدهم دانست؟ یک تقلید طنزآمیز؟ یا ادای احترام؟ فِیتو در پاسخ می‌گوید: «فکر می‌کنم همه این‌ها در آن نهفته است. ادای احترامی است به ادبیات ویکتوریایی که بسیار دوستش دارم، اما همزمان آن را واژگون می‌سازد. انصاف باید داد که آثار دیکنز نیز سرشار از مرگ، خشونت و زشتی بود؛ اما او داستان را با پایانی امیدوارانه به پایان می‌برد و از جزئیات گرافیکی پرهیز می‌کرد، زیرا مخاطبان آن زمان آمادگی‌اش را نداشتند. اما من باور دارم که ما اکنون آماده‌ایم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها