به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران بار دیگر جهان را با پرسشهایی بنیادین در زمینه اخلاق، وجدان بشری و جایگاه فرهنگ در عصر بحران مواجه کرد. در چنین فضای تلخ و پراضطرابی، این پرسش جدیتر از همیشه مطرح شد که فرهنگ و نهادهای فرهنگی بینالمللی چه نقشی میتوانند در مهار خشونت، جلوگیری از جنگافروزی و احیای انسانیت ایفا کنند؟ آیا فرهنگ همچنان قدرت تأثیرگذاری دارد، یا صدای آن در غوغای سلاحها و قدرتهای مسلط، خاموش شده است؟ متنی را که در ادامه میخوانید، پاول باشارین (Pavel Basharin)، به درخواست روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران و در واکنش به این حمله نوشته است. باشارین، مدیر مرکز مطالعات ایران (مرکز بینالمللی روسی-ایرانی) در دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه در مسکو است. او حدود ۲۰۰ مقاله در مورد تصوف، دیوشناسی اسلامی و ایرانی، نسخههای خطی شرقی، زبانهای ایرانی و زبانشناسی تطبیقی منتشر کرده است.
در متن این یادداشت آمده است:
«اول از همه میخواهم گرمترین حمایت خود را به مردم ایران ابراز کنم. هر انسان شریف و باوجدانی بر روی زمین در این روزهای اندوهبار برای شما دلسوزی میکند. به نظر من، هیچ ارزیابی دیگری جز ابراز خشم نسبت به حمله آشکار اسرائیل نمیتوان داشت. تمام جهان شاهد قتل آشکار اعضای رهبری نظامی ایران و حمله به ساختمانهای دولتی بود. من اخبار را از طریق اینترنت دنبال نمیکنم و شاید چیزی را از دست داده باشم، اما موج خشمی از سوی سازمانهای بینالمللی متعدد ندیدم و از یونسکو هم چیزی نشنیدهام. برعکس، با این نظر روبهرو شدم که این «پاسخ اسرائیل به تجاوز ایران» بود. این به حملات موشکی ایران اشاره دارد که در واکنش به حملات اسرائیل صورت گرفت، از جمله حمله به سفارت ایران در دمشق که در آن محمدرضا زاهدی شهید شد.
آیا برای پستی انسان محدودیتی وجود دارد؟ جهان غرب در سالهای اخیر نشان داده که دیگر هیچ حد و مرزی برای آن باقی نمانده است. فرهنگ چگونه میتواند بر این بحران اثر بگذارد؟ به نظر من دیگر نمیتواند به هیچ وجه بر آن درگیری تأثیر بگذارد. در دنیای مدرن فرهنگ به طور کلی با بربریت وحشیگری و بیفرهنگی مخالف است و مقابل آن ایستاده است.
استدلال اصلی بربرهای جدید، مصادره مفهومی به نام «تمدن» است. هرکس با آنها مخالفت کند، باید از صحنه روزگار محو شود. بربرهای جدید مفهوم «تمدن» را تصرف کردند. هرکس با آنها مخالفت کند، باید از صحنه روزگار محو شود. این بربرها بر فقدان فرهنگ تکیه دارند و همان را نیز تحمیل میکنند. در این فرهنگ جعلی، نه اخلاق جایی دارد و نه عقل سلیم یا منطق. ایران را بمباران میکنند چون «باید نابود شود». تمام منطق بربرهای جدید همین است.
در این شرایط، دیگر تفاوتی میان فرهنگ حقیقی و واقعی شرق و غرب وجود ندارد: فردوسی و آیسخولوس (آشیل)، حافظ و گوته، سعدی و تولستوی، نظامی و تئودور درایزر، علیشیر نوایی و زولا، رابیندرانات تاگور و نجیب محفوظ. آنها اندیشیدن و رام کردن حیوان درونمان آموختند. انسان کسی نیست که به عنوان انسان متولد شده باشد؛ انسان کسی است که با همدلی و شفقت بر طبیعت حیوانی خود غلبه میکند.
شما میتوانید صد جلد کتاب در مورد فرهنگ ایران بنویسید، دهها منبع ترجمه کنید و دهها همایش برگزار کنید، اما اینها جلوی بربرها را نخواهد گرفت. هیچ درگیری در تاریخ بشر با توسل به ارزشهای فرهنگی متوقف نشده است؛ اکنون نجات اصلی برای همه مردم تفکر مستقل است. گردبادهای خطر در اطراف ما میغرند، نیروهای غالب تاریکی یورش میآورند. چگونه این کار انجام دهیم؟ اگر مردم باور داشته باشند که نیرویی برای آنها تصمیم خواهد گرفت و آنها فقط مانند نژاد ایلویها در رمان «ماشین زمان» اچ. جی. ولز از زندگی لذت خواهند برد، آنها را با استخوان خواهند خورد و مانند قورباغه آبپز همچنان در آب گرم خواهند جوشید.
واضح است که چنین نیروی وحشیانهای را فقط میتوان با زور متوقف کرد؛ افسوس. اگر کسی شما را میزند، میتوانید برایش شعر بخوانید یا تهدیدش کنید که به پلیس زنگ میزنید، اما این جلویش را نخواهد گرفت. او شما را سختتر خواهد زد. تنها یک راه باقی میماند: ایران باید آنقدر حمایت شود که بربرهای جدید را کاملاً خلع سلاح کند. اما این دیگر مسئله فرهنگ نیست، بلکه مسئله سیاست است.»
نظر شما