سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، پژوهشگر و استاد دانشگاه: در این شماره از شنبههای خیامی میخواهیم به یکی از رباعیهای خیام بپردازیم که معارض کمتری داشته و اخلاقگرایانه طرح شده است، رباعی که نگاهی اندرزگونه به متن داشته است و همین نگاه اخلاقی به گفته سیدعلی میرافضلی باعث شده که کمتر مورد توجه خیامدوستان قرار بگیرد:
«رفتم که در این منزل بیداد بُدَن
در دست نخواهد بهجز از باد بُدَن
آن را باید به مرگ من شاد بُدَن
کز دستِ اجل، تواند آزاد بُدَن»
این رباعی در منابع زیادی نیامده است، افزون بر حضورش در منبعی چون نزههالمجالس سده هفتم قمری و گنجالگنج و طربخانه، چهار قافیهای بودن و حضور در منابع معتبر باعث شده که خیامشناسی مانند میرافضلی آن را در ردیف رباعیهای خیام قرار دهد. هم او بیان کرده که حضور بیت دوم این رباعی در گنج الگنج شادانی نیشابوری، نشان از قدمت این رباعی دارد. فرم زبان و مفهوم این رباعی نشان از کهنگی و قدمت رباعی است.
رباعی کاملاً مفهومی اخلاقگرایانه دارد و برای درک مفهوم آن مشکل زبانی یا بیانی وجود ندارد. این مفاهیم اخلاقی را به مراتب میتوان در متون دیگر هم بیابیم. سخن از شادی نکردن پس از مرگ دیگران و گذرا بودن دنیا است که همواره به گونههای مختلف در رباعیهای خیام ردپا دارد. اخلاقیترین بیتی که در میان رباعیهای اصیل خیام دیدهایم، بیت دوم همین رباعی است که بیان میکند کسی نباید در مرگ کسی شادی کند، زیرا که اجل همه را یکی یکی خواهد ربود و هیچکس از دست اجل رها نخواهد شد. همین مضمون را خیام به گونه زیر بیان کرده است:
«آن را باید به مرگ من شاد بُدَن
کز دستِ اجل، تواند آزاد بُدَن»
در کتاب رباعیات خیام و خیامانههای پارسی در ذیل توضیح این بیت آمده است که مضمون این بیت یک مضمون اخلاقی است که در میان متون دیگر هم ساری و جاری بوده است و شاید رباعی امیر عنصرالمعالی زیار، نویسنده قابوسنامه (تألیف در ۴۷۵ قمری) را بتوان منبع الهام خیام به شمار آورد. رباعی عنصرالمعالی این است:
«گر مرگ برآورد ز بدخواه تو دود
زآن دود چنین شاد چرا گشتی زود
چون مرگ تو را نیز بخواهد فرسود
بر مرگ کسی چه شادمان باید بود»
شاید حضور ترکیب کنایهای «در دست نخواهد بهجز از باد بُدَن» در این رباعی نیاز به توضیح داشته باشد که این هم چندان مبهم و پیچیده نیست و فراوان در ادبیات دیده شده است که شاعران و نویسندگان و حتی در میان سخنهای عادی روزانه نیز از این کنایه استفاده میشود که به معنای همان تعریف معلوم و مشخصِ تلاش بیحاصل و بینتیجه است. خیام به گونه همین ترکیب با همین ساختار کنایهای در جاهای دیگر نیز از آن بهره برده است که نزدیک به سبک خیام میشود:
«از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامدهست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن»
یا رباعی زیر:
«آرند یکی و دیگری بربایند
بر هیچکسی راز همینگشایند
ما را ز قضا جز این قدر ننمایند
پیمانۀ عمر ماست میپیمایند»
خیام بار دیگر در همین رباعی مورد نظر این نوشته مانند دیگر رباعیهای کلیدی خود به زندگی در دنیا می پردازد و در نکوهش آن داد سخن سر می دهد. دنیا را زندگی همراه با بیداد و ستم می داند. خود زندگی در دنیا بیدادگری است. آنچه در زندگی دنیا بهره ما خواهد شد چیزی جز باد نیست. باد میکاریم و باد میدرویم. ممکن است گفته شود که شاید بعضی از مرگ دیگران شاد و مسرور شوند. خیام میگوید کسانی میتوانند از مرگ دیگری دلشاد شوند که خود در زیر سلطه دست اجل نباشند و بتوانند از دست اجل بگریزند. سخن باز هم درباره مرگ است و در کنار آن زندگی آکنده از درد و رنج دنیوی.
نظر شما