شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۵
«خوش‌باش که پخته‌اند سودای تو دی…»؛ تلنگری برای رهایی از جبر محتوم

بوشهر- رباعی «خوش‌باش که پخته‌اند سودای تو دی…» که از رباعیات اصیل خیام است، بر نوعی آزادی در رفتار و رهایی از جبر محتوم دلالت می‌کند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی: یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های موجود در رباعیات خیام، سفارش به خوش‌باشی و سهل‌انگاری دنیاست. این نوع خوش‌باشی همان طور که بارها در شنبه‌های خیامی بدان اشاره کرده‌ام، نوعی لذت‌جویی ولنگاری و مذبوحانه نیست، بلکه خروج از افسردگی و یأس فلسفی است. در واقع این نوع رباعی‌ها، انسان را به کام‌جویی از هستی سفارش می‌دهد، کام‌جویی که حاصل از شناخت خداوند و آگاهی از محیط نبودن خود به همه امور دنیا و هستی است. در رباعی زیر نیز باز همین مفهوم تکرار شده است و اگر بخواهیم به صورت آماری بگوییم، این نوع مضمون، یعنی سفارش به خوش‌باشی، از مهم‌ترین و پربسامدترین مفهوم تکرار شده در رباعیات خیام است که با یک دید ساده و گذرا می‌توان به ده‌ها رباعی از این دست در رباعیات خیام دست یافت.

«خوش‌باش که پخته‌اند سودای تو دی

فارغ شده‌اند از تمنّایِ تو دی

قصّه چه کنم که بی‌تقاضای تو دی

دادند قرار کارِ فردای تو دی»

رباعی فوق نیز همان طور که خیام‌شناسان بارها گفته‌اند به خاطر اینکه چهار قافیه‌ای است، ارتباط بیشتر و بهتری با خیام دارد و از این منظر نیز می‌توان به اصیل بودن این رباعی برای نسبت دادن به خیام دست یافت. هر چهار مصراع با فعل شروع شده است و همین رویکرد باعث شده که این رباعی از ایستایی رها شود و بهره پویایی و شادابی بیشتری بگیرد. «سودا پختن» ترکیبی است که در اشعار شاعرانی مثل حافظ و سعدی نیز جایگاه دارد و نوعی کنایه است به معنای آرزوی دور و دراز و خیال باطل کردن است:

«سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد» (سعدی)

***
«می‌پزم سودای خامش تا بسوزم اندر آن
عاقبت سوی حقیقت هر مجازی می‌کشد» (ابن یمین)

***

«حافظ در این کمند سر سرکشان بسی است
سودای کج مپز که نباشد مجال تو» (حافظ)

این رباعی در منابع مختلفی به نام خیام آمده است. منابعی مانند نزهه المجالس، سده هفتم ق، بلوهر و بیوذسف، ۸۰۱ ق، طربخانه، ۸۶۷ ق، رباعیات خیام، بادلیان آکسفورد، ۸۶۵؛ پاریس، ۸۷۹ ق و پاریس، ۹۰۲ ق از این رباعی یاد کرده‌اند که در این منابع آن را به نام خیام نسبت داده‌اند (میرافضلی، ۱۳۹۸: ۲۰۹).

کتاب ارزشمند «رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی» در مورد این رباعی بیان کرده که «جمال خلیل شروانی، مؤلف نزهه المجالس، رباعی را در دوجای کتابش به اسم خیام آورده است؛ یک بار در باب اول: در توحید و عرفان و یک بار در باب پانزدهم: در معانی حکیم عمر خیام» (همان: ۲۱۰)

نوعی آزادی در رفتار و رهایی از جبر محتوم از اندیشه‎‌های اصلی این رباعی است. خیام می‌گوید که هر چه باید اتفاق بیفتد، اتفاق خواهد افتاد و در سرشت و زیست دیروز ما، رفتار و رویکرد امروزمان را نوشته‌اند و چندان نباید در غم اتفاقات امروز و فردا بود، زیرا که همه چیز از قبل معلوم شده است و غم و غصه و رنج و عذاب و شادی و نشاط ما از دیروز ما در پرونده امروز و فردای‌مان نقش بسته‌اند.

خیام این گونه بیان می‌کند، ولی زیرکانه با ترکیب امری «خوش باش» و اندکی نیز با ترکیب «قصه چه کنم»، سفارش خود را به انسان و خواننده داده است که برای رهایی از این یأس‌ها و اتفاقات فلسفی و هستی‌شناسی، فقط «خوش باش» که همین خوش‌باشی است که تو را از غم و غصه و امر محتوم رها خواهد کرد. این نوع سفارش در واقع مهم‌ترین سخن خیام است که شادی در لفافه و در پوشش تصویرهایی دیگری تولید کرده است.

سفارش اصلی خیام در این رباعی «خوش بودن» است. خوش بودن امروز نوعی سفارش به زیستنی است که خیام دوست دارد انسان به آن دست بیابد، «چرا که این تنها امکان آزادی و اختیار بشر است» (همانجا). گروهی از خوانندگان رباعیات خیام به خاطر اینکه در این رباعی گفته شده همه چیز از قبل معلوم است و انگار یک نوع جریان اگزیستانسیالیستی در حال اتفاق است، آن را از خیام ندانسته و نمی‌پذیرند که خیام این گونه گفته باشد. این دوستان باید ذهن خود را بر ترکیب «خوش باش» متمرکز کنند که از اصلی‌ترین مؤلفه و کلید واژه این رباعی است.

این بدگمانی‌ها و حیرانی‌هایی که در گذر رباعیات خیام یافت می‌شود، نوعی حقیقت‌جویی و پرسش‌گری است که فیلسوف و ستاره‌شناسی همچون خیام این گونه، راهِ نجاتی برایش جسته است. این، یک نوع نگاهی است که خیام بارها در پشتیبانی از واقعیت، مستقیم و غیرمستقیم، پیرامون هدفِ ناشناختۀ زندگی بیان کرده است. خیام با این گونه تفسیرها و بیان‌ها، در واقع مرگ را که یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های بشر بوده به صورتی این چنینی حل و ساده کرده است و باعث می‌شود که انسان بهتر و راحت‌تر زیست کند.

ترکیب زیبای «قصه چه کنم» کنایه‌ای تأثیرگذار و ارزشمند است که یک نوع اصطلاح زبانزدی است و در متون سنتی جایگاه داشته است. به معنای «خلاصه می‌کنم»، «چه گویم والله»، «چه شرح و تفسیری دهم»، «چرا زیاد حرف بزنم» است که یک نوع اصطلاح عامیانه است و جالب است که در گویش تنگسیری از گویش‌های اصیل بوشهر، جمله‌ای وجود دارد که همین مفهوم را می‌رساند. جملۀ «دستِ جنگی باهات ندارم»، یعنی «خلاصه»، یا «روده درازی نمی‌کنم». این اصطلاح در گویش قدیم تنگسیر به همین معنای «قصه چه کنم» به کار می‌رفته است.

در متونی نیز دیده شده است که این رباعی را با اختلافی در مصراع دوم و سوم این گونه روایت کرده‌اند:

«خوش باش که پخته‌اند سودای تو دی

ایمن شده از همه تمنّای تو دی

تو شاد بزی که بی‌تقاضای تو دی

دادند قرار کار فردای تو دی»

منتهی در منابع دست اولی که این رباعی خیام را گزارش داده‌اند، هیچ‌کدام این گونه روایت نکرده‌اند و احتمالاً همین ترکیب «قصه چه کنم» از جمله دلایلی بوده که مصراع سوم را تغییر داده‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها