به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، جواد مجابی «شب ملخ» را در دهه ۶۰ و ایام جنگ تحمیلی نوشته بود، که در نسخههای محدود عرضه شد. این کتاب اکنون پس از سیوپنج سال با ویرایشی جدید از طرف نشر وزن دنیا در اختیار بازدیدکنندگان نمایشگاه سیوششم قرارگرفته است.
«شب ملخ» رمانی طنزآمیز، دارای ساختاری سینمایی و با محوریت جنگ، ویرانی و مرگ است که در اثنای جنگ و هنگام بمباران تهران نوشته شده و بازتاب رویدادها، حقایق و معضلات مرتبط با جنگ است.
حفرهای در آسمان، ساکنان زیرزمین، کنسرت اشباح، بازیهای پنهان، خدایان در تعطیلات، کبوترها و گوسفندان، بیرابطه با، اشراقهای جسم، موشها و اجباریها، شاطر خدنگ، باران باستانی، آسیای ترس، من او من، فواره باشکوه زنبقها و این نیز بگذرد، عنوانهای فصلهای این کتاب هستند.
نویسنده در این رمان علاوه بر زبان طنزآمیز، تلاش کردهاست به ثبت لحظههای بمباران و نیز در کنار آن بیان مسائل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با جنگ بپردازد. در این اثر شاهد تناقضهای عجیب، موقعیتهای اغراقآمیز و لحظاتی سوررئال در کنار یکدیگر هستیم تا تصویری گویا و زنده از روزگار جنگ و ترس و انتظار ترسیم شود.
«شب ملخ» یک رمان گروتسک در حالوهوای رئالیسم جادویی است. مجابی در این رمان شیوه گزارش روزنامهای، روایت داستانی، یادداشتنویسی و بیان سینمایی و نگاه شاعرانه و طنزآمیز را به هم آمیخته و رمانی خلق کرده که ساختار تکهتکه آن خود بیشباهت به شهری ویران از بمباران که در این رمان ترسیم شده نیست. مجابی در مقدمه «شب ملخ» تأکید کرده است: «این خاطرات جنگ نیست، خود جنگ است. در شبها و روزهای موشکباران تهران که مرگ بالای سر همه و پیرامون ما بود، حالات و خیالات آن لحظات را ثبت کردهام تا شاهد راستین چنان روزگار هولناکی باشد. در حضور مرگ نمیتوان دروغ گفت، هنرنمایی و ادبیاتبافی کرد، امید بیهوده به اکنون و آینده بست اما میتوان با مرگ شوخی کرد. خوشا که عمری رویاروی مرگ ستمباره ریشخندش کردهایم.»
«شب ملخ» اینگونه آغاز میشود: «در نخستین ساعات اداری روز دهم اسفند انفجارهای مهیبی آسمان دارالخلافه را لرزاند. موشکها فرودآمدند. اولی به ساختمان پزشکی قانونی خورد درست روی اداره کل سردخانه. محل اصابت موشک سوم به رغم کنجکاویهای تلفنی و شایعات موثق از سوی مقامات تلویزیونی فاش نشد. در پی این انفجارها مردههای قدیم و جدید از دنیای امن فراموششدهشان از پوششهای چوبی فلزی، خاکی، پارچهای خود پرتاب شدند توی خیابانها، ادارات، کارخانهها، بازارها، مرزها و توی خانههای مردم. ابری از مردگان باستانی با رنگارنگی کفنها، استخوانها، عقاید و خاطرهها بالای شهرها چرخید. قطراتش را بر سراسرالممالک محروسه بارید. حتی توی سالن سینمای آزادی که ناستین و من و حسین در آن سرگرم دیدن فیلم بودیم. خانواده سهنفری که نفر چهارمی هم در شهری دیگر داشتند در پایتخت مانده بودند.»
«شب ملخ» در قطع رقعی و ۲۰۸ صفحه در غرفه «وزن دنیا» در نمایشگاه سیوششم عرضه شده است.
نظر شما