به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هویزه، یکی از شهرهای تاریخی و کهن خوزستان، همواره مرکز مهمی در عرصههای علمی و سیاسی بهویژه برای مردم عرب این منطقه بوده است. جوانان این دیار که ریشه در فرهنگی عمیق دارند، همواره با استعداد و نبوغ ذاتی خود شناخته شدهاند. وجود دهها پزشک و کارشناس برجسته در استان خوزستان و حتی در کشورهای غربی، گواهی روشن بر این توانمندی است. با اینحال، دشمنان این سرزمین با طرحریزی گسترده و بهرهگیری از تبلیغات هدفمند، تلاش کردند تا میان مردم نفوذ کنند و شرایط را برای دخالت و تفرقه فراهم آورند.
در دوران حکومت پهلوی، ستمها و محرومیتهای گستردهای بر مردم تحمیل شد. رژیم بعث عراق، این واقعیتها را دستمایه تبلیغات خود ساخت و با القای روایتهایی مغرضانه، تلاش کرد تا اذهان عمومی را علیه نظام جمهوری اسلامی تحریک کند. رسانههای بعثی، بهویژه رادیو «صوت الجماهیر»، این پرسشها را به میان آوردند: آیا شما مردم عرب، روزنامهای دارید؟ آیا تاکنون نمایندهای از میان خود به مجلس فرستادهاید؟ آیا برنامهای رادیویی در اختیارتان قرار داده شده تا مسائلتان را بازگو کنید؟
آنها با بزرگنمایی مشکلات، مدعی بودند که فارسها، سرزمین مردم عرب را اشغال کردهاند، آنها را از صحنه اجتماعی و سیاسی حذف کرده و جوانانشان را با کوچکترین بهانهای به زندان و شکنجه میکشانند. بعثیها با چنین تبلیغاتی میکوشیدند تا در دل مردم بذر نارضایتی بکارند و با وعده آزادی و استقلال از سوی رژیم صدام، آنها را به شورش و جداییطلبی تحریک کنند. اما در مقابل، بخش گستردهای از مردم هویزه که در دوران انقلاب اسلامی با شعار دینی و آرمانهای امام خمینی همدل بودند، ایستادگی کردند و با راهپیماییها و مقاومت خود، پشتیبان وحدت ملی باقی ماندند. با این حال، برخی فریب این تبلیغات را خوردند. فکری که ریشه در واقعیت تلخ فقر و تبعیض داشت. آنها میپرسیدند چرا بر دریایی از نفت و گاز زندگی میکنیم، اما خود از ابتداییترین امکانات محرومیم، در حالی که دیگران از این ثروت بهرهمندند؟ چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رادیوهای بعثی تبلیغات خود را شدت بخشیدند و مدعی شدند که مردم عرب در ایران در «زندان» زندگی میکنند.
این روایتها، زمینهساز نفوذ نیروهای دشمن و بروز ناآرامی در برخی شهرها و روستاهای منطقه شد. دشمنان با تکرار ادعاهایی چون: «این سرزمین متعلق به شماست و فارسها آن را غصب کردهاند» سعی کردند مردم را به شورش تحریک کنند. آنها وعده میدادند که با اراده، اتحاد و مبارزه سیاسی میتوان «بیگانگان» را از این سرزمین بیرون راند و استقلالی مشابه یک کشور مستقل بهدست آورد. اینچنین بود که تبلیغات بعثی، مقدمهای برای وقایع تلخ بعدی شد؛ وقایعی که ریشه در سوءاستفاده از نارضایتیها داشت و هدف آن تضعیف انقلاب و تکهتکه کردن ایران بود.
گسترش تبلیغات بعثی و توزیع سلاح در خوزستان؛ تهدیدی برای امنیت ملی
از اواخر سال ۱۳۵۷ و با آغاز سال ۱۳۵۸، موج تبلیغات رژیم بعث صدام در شهر هویزه شدت گرفت. مقامات اطلاعاتی این رژیم دریافتند که دانشآموزان و جوانان این شهر نقشی پررنگ و تعیینکننده در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردهاند؛ چه در زمینه پخش اعلامیهها، توزیع نوارهای صوتی و چه در برخی موارد درگیرهای مستقیم با نیروهای نظامی. این نسل نه از تهدیدات هراسی داشت و نه در برابر ظلم، سکوت پیشه میکرد. در همین راستا، تمرکز تبلیغات دشمن بر این قشر شکل گرفت. پیامهای رادیویی بعثی با لحنی فریبنده به جوانان خطاب میکردند: «شما مردان آینده این سرزمیناید. یک سال تمام در راهپیماییها برای دیگران فداکاری کردید. اکنون نوبت مردم شماست تا طعم آزادی را بچشند. چرا باید با بدبختی، فقر و سلطه بیگانه زندگی کنید؟ مگر نه اینکه مردم فارس با همبستگی آزاد شدند؟ پس شما نیز حق آزادی دارید.»
رژیم بعث، آزادی را تنها در قالب شعارهای سیاسی محدود نمیکرد، بلکه وعده بهرهمندی از مزایای اقتصادی نیز به میان میآورد. آنها میگفتند: «شما باید سهمی از فروش نفت داشته باشید. در حالی که ثروت کشور صرف آبادانی تهران میشود، شما در شرایطی زندگی میکنید که آب آشامیدنیتان آلوده به انواع میکروبهاست، جادهها شوسهاند، بیمارستانی در شهر نیست و مراکز درمانی بدون دارو و پزشک ماندهاند.»
پس از ماهها زمینهسازی ذهنی و تبلیغاتی، دولت عراق به این نتیجه رسید که زمان تسلیح مردم فرارسیده است. با حمایت مالی برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس، هزاران قبضه سلاح جنگی از مرزها وارد منطقه شد. مردم با دیدن این سلاحها، آنها را برداشتند. طولی نکشید که نه تنها مردم عرب خوزستان، بلکه دیگر اهالی استان و حتی استانهای همجوار، از جمله کردستان، نیز مسلح شدند. بازار خرید و فروش سلاح به وضعی عادی درآمد؛ بهگونهای که یک قبضه کلاشینکف با مهمات کامل، با قیمتی ارزان در دسترس همگان بود.
درگیریهای دستهجمعی و قتلها افزایش یافت و حتی مردم هنگام رفتوآمدهای روزمره نیز اسلحه بههمراه داشتند. در کنار پخش سلاح، ارتش عراق نیز به شکل رسمی وارد عمل شد. فرماندهی سپاه چهارم ارتش بعث با ارسال نامههایی به بزرگان قبایل هویزه، از آنها خواست تا با معرفی نمایندگان خود، سلاح و مهمات متناسب با شمار عشایر تحت امر دریافت کنند. شماری از این بزرگان، با درایت، نامهها را به دادگاه انقلاب تحویل داده و مورد تشویق قرار گرفتند. اما با این حال، تجارت اسلحه به یک روند رایج و پردرآمد تبدیل شد و محمولههای آن از هویزه و مناطق اطراف به سایر شهرهای کشور ارسال میشد.
نبود امنیت در مرزها، مشغولیت مسئولان جمهوری اسلامی به امور داخلی، فروپاشی ساختار ژاندارمری، و بیتجربگی نهادهای انقلابی تازهتأسیس در مدیریت مرزها، استان را در گردابی از بحرانهای سیاسی و نظامی فروبرد. این وضعیت، مسیر را برای نفوذ جاسوسان، تیمهای خرابکار، و اقدامات تروریستی هموار کرد. از انفجار پلها، جادهها، مراکز اقتصادی و ایستگاههای تلویزیونی و مخابراتی گرفته تا تخریب دکلهای برق، موجی از ناامنی خوزستان را دربر گرفت. در این میان، شهرهایی چون اهواز، خرمشهر، آبادان، ماهشهر، هویزه، سوسنگرد، بستان، شوش و دیگر مناطق، آماج حملات خرابکارانه دشمن قرار گرفتند و در سایه غفلت و درگیری داخلی، زمینه برای آغاز یک تجاوز گسترده مهیا شد.
محاصره هویزه، آغاز اشغال و سرکوب مردم توسط ارتش بعث عراق
پس از سقوط سوسنگرد و بستان به دست نیروهای بعثی، شهر هویزه نیز در محاصره کامل دشمن قرار گرفت. از چهار سوی شهر، آتش سنگین توپخانه و حملات نظامی، فضای وحشت و ناامنی گستردهای بهوجود آورده بود. بامداد روز ششم مهرماه ۱۳۵۹، تانکهای ارتش عراق از مسیر جاده سوسنگرد–اهواز وارد هویزه شدند و بیهیچ مقاومتی از بخش غربی شهر عبور کرده و بهسوی مناطق جفیر و کرخهکور حرکت کردند. در این میان، صدها تن از مردم مسلمان شهر، با حیرت و اندوه، عبور کاروان زرهی دشمن را نظارهگر بودند.
در ساعات بعدازظهر همان روز، گروهی از پیادهنظام دشمن که سوار بر خودروهای نظامی وارد مرکز شهر شده بودند، به بهانه مذاکره، از خودروها پیاده شدند. همزمان، نیروهای ژاندارمری با درایت، پاسگاه مرکزی را تخلیه و اسلحهخانه را از تجهیزات تهی کردند تا مبادا سلاحها به دست دشمن بیفتد. این سلاحها قرار بود در زمان نیاز، به مردم منتقل شوند. برخی از نیروهای ژاندارمری، با تغییر لباس و پوشیدن پوشش عربی، در میان مردم پنهان شدند. شماری از رزمندگان و مسئولان دولتی نیز، برای گریز از اسارت، به مکانهای امن پناه بردند و دیدهبانهایی را در سطح شهر برای رصد تحرکات دشمن گماردند. تعدادی از افسران و درجهداران ژاندارمری نیز، با کمک یکی از مجاهدان محلی، از حلقه محاصره گریختند و خود را به اهواز رساندند.
در پی اصرار فرماندهی ارتش عراق برای مذاکره با مردم، یکی از سران عشایر به نمایندگی از اهالی، با نیروهای بعثی وارد گفتوگو شد. اما این مذاکره، نتیجهای جز ورود سربازان دشمن به پاسگاه و اشغال کامل آن بهدنبال نداشت. روز هفتم مهر، ساعت ۹:۳۰ صبح، در یکی از محلههای بازار، نمایندهای از ارتش اشغالگر، تحت حفاظت کامل سربازان بعثی، در میان جمعی از مردم ظاهر شد و سخنرانی تحریکآمیزی کرد. او با ادعای آزادسازی هویزه توسط ارتش عراق، گفت: «از این پس، شما تحت حکومت دولت بعث عراق، آزاد خواهید بود و فارسها دیگر بر شما حکمرانی نخواهند کرد. نخستین گام این آزادی، تغییر شناسنامههای شما از ایرانی به عراقی است. شما باید با ارتش همکاری کنید و خائنان، جاسوسان و حامیان ایرانیها را معرفی نمایید. هر کس که با ما همکاری نکند، مجازات خواهد شد.»
از همان روز، روند فشار، ارعاب و شناسایی انقلابیون شدت گرفت. نیروهای دشمن، هر روز به دنبال شناسایی چهرههای مقاومت و بازداشت آنان بودند. کشاورزان اجازه خروج از شهر برای رفتن به مزارع خود را نداشتند و برق، آب و ارتباطات تلفنی بهکلی قطع شده بود. سربازان بعثی حتی به بازار شهر یورش برده و مغازههای بسته را به زور میگشودند. در چنین وضعیتی، بسیاری از مردم قدرت تصمیمگیری خود را از دست داده بودند. نیروهای جوان و مبارز شهر که در روزهای نخست ضرباتی کوبنده به دشمن وارد کرده بودند، برای پرهیز از اسارت، مخفی شدند تا در فرصت مناسب، عملیات جدیدی را طراحی و اجرا کنند. قطع کامل آب و برق، هجوم آوارگان از سوسنگرد، بستان و شهرکهای اطراف، و نیز گریز مأموران سیاسی دولت به روستاهای مجاور برای در امان ماندن از شناسایی، وضعیتی بحرانی در شهر پدید آورد. مردم، تنها و بیپناه، در برابر فشار و تهدید مستقیم ارتش اشغالگر قرار داشتند.
آزادسازی هویزه در عملیات بیتالمقدس؛ پایان اشغال و آغاز پیروزی
هجدهم اردیبهشتماه ۱۳۶۱، از روزهای ماندگار و پرافتخار عملیات «بیتالمقدس» بود؛ روزی که در نهمین روز از آغاز عملیات، منطقه هویزه، پادگان حمید و بخش شمالی جاده راهبردی اهواز–خرمشهر از چنگال نیروهای بعثی رها شد. با این پیروزی، شهر اهواز پس از حدود ۲۰ ماه از تیررس توپخانه دشمن خارج شد و مجموع مناطق آزادشده در این عملیات به ۳۶۰۰ کیلومتر مربع افزایش یافت؛ گامی بزرگ در مسیر تثبیت برتری نظامی ایران در برابر متجاوز. آغاز این عملیات عظیم، در بامداد دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با رمز مقدس «یا علی ابن ابیطالب» توسط فرماندهی کل، اعلام شد.
اشغال خرمشهر که در آن زمان به عنوان مهمترین برگ برنده رژیم بعث برای واداشتن جمهوری اسلامی به مذاکرات صلح تلقی میشد، با تهدیدی جدی مواجه شده بود؛ تهدیدی که در قالب یک عملیات نظامی، به نمایش اراده سیاسی و اقتدار نظامی ایران بدل شد. فرماندهان نظامی ایران، با توجه به اهمیت منطقه عمومی غرب کارون که آخرین بخش عمده اشغالشده توسط ارتش عراق محسوب میشد، به اجماعی قاطع برای انجام عملیات دست یافتند. در مقابل، ارتش بعث نیز که پس از عملیات موفق فتحالمبین وقوع تهاجمی جدید را قطعی میدانست، اقدام به تقویت مواضع خود در خرمشهر کرد و با افزوده شدن دستکم دو لشکر به نیروهای موجود، آماده مقابله شد.
با اجرای مراحل گوناگون عملیات، حدود ۵۴۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران، شامل شهرهای استراتژیکی چون خرمشهر، هویزه و پادگان حمید آزاد شد. از دیگر اهداف تحققیافته، میتوان به خروج شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از برد توپخانه دشمن، تأمین مرز بینالمللی از پاسگاه طلائیه تا شلمچه، و پاکسازی کامل جاده اهواز–خرمشهر و همچنین خارج شدن مسیر اهواز–آبادان از تیررس دشمن اشاره کرد. منطقه عملیاتی بیتالمقدس، از شمال به رود کرخه کور، از جنوب به رود اروند، از شرق به کارون و از غرب به هورالهویزه محدود میشد.
زمینی عمدتاً مسطح که اگرچه برای مانور زرهی مناسب بود، اما بهدلیل نبود پناهگاههای طبیعی، رزمندگان پیاده را در دید مستقیم دشمن قرار میداد. مناطق حساس این عملیات، شامل خرمشهر، پادگان حمید، جفیر، هویزه و جاده راهبردی اهواز–خرمشهر بود. در دومین مرحله عملیات، که شب ۱۶ اردیبهشت آغاز شد، آزادسازی خرمشهر موقتاً از دستور کار خارج و تمرکز قرارگاههای فتح و نصر به پیشروی تا مرز تغییر یافت. همزمان، قرارگاه قدس مأموریت یافت تا در جنوب کرخه کور سرپلهایی ایجاد کرده و گسترش دهد.
در نخستین ساعات این مرحله، نیروهای قرارگاه فتح به جاده مرزی رسیدند و یگانهای قرارگاه نصر نیز با وجود مقاومت شدید دشمن، به این نیروها ملحق شدند. ارتش عراق که جهت پیشروی نیروهای ایرانی را بهسوی مرز تشخیص داده بود، لشکرهای پنجم و ششم خود را به عقب کشید؛ عقبنشینی که با هدف جلوگیری از محاصره و در عین حال تقویت خطوط دفاعی بصره و خرمشهر انجام گرفت. از صبح روز هجدهم اردیبهشت، با ادامه عقبنشینی ارتش بعث، یگانهای قرارگاه قدس در تعقیب نیروهای دشمن، گروههایی از سربازان عراقی را که از ستون اصلی عقب مانده بودند به اسارت گرفتند. در پی این پیشروی، مناطق استراتژیک جفیر، پادگان حمید و در نهایت شهر مقاوم و خاطرهانگیز هویزه به آغوش وطن بازگشتند.
نظر شما