به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از اسکوپ، در دل بغداد، شهری که زخمهای تاریخ را همچون طرحهایی کهنه بر تن دارد، خیابانی نفس میکشد که بوی کاغذ کهنه و صدای واژههای زنده از آن به هوا میرود. خیابان المتنبی، جاییست که نهتنها کتابها، بلکه خاطرات، رویاها و مقاومت روح انسان، در آن روی هم چیده شدهاند.
در نزدیکی محله قدیمی بغداد، خیابانی باریک اما عمیق وجود دارد که ریشههایش در فرهنگ این شهر فرو رفته است. خیابان المتنبی، بیش از یک مسیر شهریست چون اینجا گذرگاه جانهایی است که از دل کتابها و قصهها عبور کردهاند. روزگاری در دهه ۱۹۶۰، این مکان پاتوق استادان دانشگاه، شاعران، و متفکرانی بود که در میان بوی کاغذ و صدای فنجانهای چای، ذهنهای سنگینشان را رها میکردند.
درست کنار بافت قدیمی بغداد، این خیابان همچون یک گنجینه بیانتها برای عاشقان ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایستاده است. دههها پیش، در همین کوچهها و کافههای شلوغ، استادان دانشگاه جمع میشدند تا آنچه را ذهنهایشان سنگین کرده بود، با چای و گفتوگو سبک کنند. با گذر زمان، اینجا تنها یک خیابان نماند؛ بدل شد به نبض فرهنگی بغداد، جایی برای هنرمندان، نویسندگان و رویاپردازانی که برای عشق، هنر و نان، همزمان میجنگند.
اما المتنبی فقط مکانی برای خرید کتاب نیست؛ این خیابان حافظه یک ملت است. در دوران جنگ عراق، از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱، بسیاری از کتابفروشیها و کافهها ویران شدند. اما همان آجرهایی که فرو ریختند، امروز دوباره سرپا ایستادهاند. همان دیوارها، امروز گرم گفتوگوی بیوقفه فرهنگ هستند.
نام این خیابان از یکی از درخشانترین چهرههای شعر عرب و نماد غرور ملی عراق گرفته شده: ابو طیب المتنبی. شاعری که در قرن دهم میلادی زندگی میکرد. چنان مسلط به استعارهها و تصاویر بود که بسیاری او را «شکسپیر اعراب» میدانند. او، که نامش به معنای «شاعر خودخوانده» است، در دشتهای بادیه، میان مردمان صحرا، زبان و بینش را آموخت و با قصاید پرشکوه خود، جاودانه شده است.
در یکی از ویدیوهای اینستاگرامی که هزاران مخاطب داشته است، «آنکیتا کومار»، جهانگرد و وبلاگنویس هندی، در خیابان المتنبی قدم میزند و روایتی تصویری از این مکان جادویی ثبت میکند. در حالیکه دوربینش کتابها و چهرهها و چرخدستیهای پر از عنوان را مینگرد، با صدایی آرام میگوید: «اینجا جاییست که شبها کتابها در خیابان میمانند، چون مردم عراق باور دارند که دزد نمیخواند و خواننده نمیدزدد.» این جمله، بهتنهایی، برای ترسیم روح این خیابان کافی است.
او همچنین یاد خانه حکمت را زنده میکند، کتابخانهای افسانهای که در قرن سیزدهم، طی هجوم مغولها به بغداد، ویران شد. میگویند آنقدر کتاب به رود دجله انداختند که آب آن از جوهر، سیاه شد. همان خانه حکمت، همان تمدن فراموشنشدنی، حالا در کوچههای المتنبی بازتابی تازه یافته است. مردم اینجا باور دارند: «کسانی که میخواهند اندیشه را نابود کنند، هرگز موفق نخواهند شد.»
در المتنبی، از کتابهای نایاب تا ترجمههای ادبیات جهان، از رسالههای دانشگاهی تا داستانهای عاشقانه، همهچیز یافت میشود. این خیابان نهتنها یک بازار، که یک آیین است. آیینی که به ما یادآوری میکند: ادبیات، حتی در دل ویرانی، راهی به سوی بازسازی میگشاید.
نظر شما