پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
عطار برای نخستین‌بار مرز عرفان و تصوف را در شعر مشخص کرد

خراسان‌رضوی - یک استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: انقلابی که عطار در شعر عارفان پدید آورد ویژه و خاص است، او برای نخستین بار، مرز عرفان و تصوف را پر رنگ در شعر مشخص کرد، او عرفانِ عاشقانه خراسانی و عرفان خردورزانه را بر تصوف خشک و زاهدانه ارجح دانست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، علیرضا قیامتی در دومین همایش ادبی، فرهنگی «هفت‌شهر عشق» که صبح پنجشنبه در مرکز همایش‌های بین‌المللی شهدای سلامت برگزار شد، اظهار کرد: انقلابی که عطار در شعر عارفان پدید آورد ویژه و خاص است، او برای نخستین بار، مرز عرفان و تصوف را پر رنگ در شعر مشخص می‌کند، او عرفانِ عاشقانه خراسانی و عرفان خردورزانه را بر تصوف خشک و زاهدانه ارجح دانست، راهی که از بایزید آغاز شد و ابوالحسن خرقانی و حلاج و ابوسعید ابوالخیر ادامه داده بودند اما کسی که این مرزها را مشخص کرد و مسیر عرفان را از آن تصوف جدا کرد، عطار بود.

این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: باورم این است که آنچنان که باید و شاید جایگاه عطار را نشناختیم، باید او را دگرگونه‌تر دید، همانطور که نویسندگان بزرگ جهان ادبیات او را متفاوت دیدند. ویکتور هوگو در «افسانه قرون» از عطار الهام گرفته، لویی آراگونِ فرانسوی در کتاب «مجنون الزا» کاملاً تحت تاثیر عطار است، دانته در «کمدی الهی» هم جایی که عقاب توصیف می‌شود، دقیقاً ویژگی‌های سیمرغ را می‌گوید، لذا بسیاری از بزرگان ادبیات جهان از عطار وام گرفته‌اند، پس باید بیشتر به او بپردازیم.

عطار عبادت خدا را از ترس جدا کرد

این شاهنامه‌پژوه بیان کرد: «عطار» پرستش عاشقانه را بر پرستش اندامی ترجیح داد و عرفان را آداب خانقاهی، از گوشه‌گیری‌ها و ریاضت‌کشی‌های خردستیزانه و پایمال‌کردن غرایض انسانی جدا کرد، او عبادت خدا را از ترس جدا کرد و به جای آن «امید» گذاشت، همانطور که گفته:

ترس، مویی نیست اندر پیش عشق

جمله قربانند اندر کیشِ عشق

عطار و احیای عرفان

وی افزود: این مهم‌ترین اقدامِ عطار در احیای عرفان بود. عطار به شعر و ادبیات هم خدمت و کمک کرد، تا پیش از عطار شعر و ادبیات با دربار و حاکمیت پیوند زیادی داشت و باید در ستایش حاکمیت می‌بود اما عطار برای نخستین‌بار فریاد زد:

به عمر خویش مدح کس نگفتم
دری از بهر دنیا من نسفتم
شکر ایزد را که درباری نیم
بسته هر ناسزاواری نیم

من ز کس بر دل کجا بندی نهم
نام هر دون را خداوندی نهم

عرفانِ آزاداندیشانه عطار

قیامتی با اشاره به اینکه آزادگی فردوسی خاص و ویژه است، ادامه داد: اما در چنین زمانه‌ای که قحطی شدید و وحشتناکی ایران را فراگرفته، فرقه‌گرایی‌ها و تعصبات خشک مذهبی نیز هست عطار عرفانِ آزاداندیشانه و عاشقانه را بیان می‌کند، در زمانه‌ای که بحث بر سر این بود که کسی که گناهی انجام دهد آیا کافر است، یا مشرک، یا فاسق؟ عطار فریاد می‌زند:

ذره ای دردت دل عطار را
هرکه را در عشق محکم شد قدم

ر گذشت از کفر و از اسلام هم
عشق را با کافری خویشی بود
کافری خود مغز درویشی بود
پای در نه همچو مردان و مترس

در گذر از کفر و ایمان و مترس

عطار وحدت‌ادیان را فریاد زد

علیرضا قیامتی گفت: در این زمانه که ادیان و مذاهب در برابر هم صف‌آرایی کرده بودند، عطار «وحدت ادیان» را فریاد می‌زند، او می گوید:

ابتدای کار سیمرغ ای عجب

جلوه‌گر بگذشت بر چین نیم شب

در میان چین فتاد از وی پری.

لاجرم پر شور شد هر کشوری

هر کسی نقشی از آن پر برگرفت
هر که دید آن نقش کاری درگرفت

هر کسی نقشی از آن پر برگرفت

هر که دید آن نقش کاری درگرفت

آن پر اکنون در نگارستان چین است

اطلبو العلم ولو بالصین همین است

وی افزود: عطار می‌گوید خدای همه یکی است، سیمرغ در هر دیار و کشوری رفته نقشی از پر او افتاده، در چین یک رنگ پیدا کرده، در مصر و اروپا و آفریقا رنگ دیگری دارد پس چرا مقابل هم بایستیم؟ او وحدت ادیان را به زیبایی فریاد می‌زند و عرفان خردورزانه و عاشقانه را در هم می‌آمیزد که نمادین سخن می‌گوید:

درد و خون دل بباید عشق را

قصه مشکل بباید عشق را

ساقیا خون جگر در جام کن

گر نداری درد از ما وام کن

عشق را دردی بباید پرده سوز

گاه جان را پرده در گه پرده دوز

ذره عشق از همه آفاق به

ذره درد از همه عشاق به

عشق مغز کاینات آمد مدام

لیک نبود عشق بی دردی تمام

قدسیان را عشق هست و درد نیست

درد را جز آدمی درخورد نیست


«عطار» نردبانِ «مولانا» است‌

قیامتی با اشاره به سوز و گداز و اندوه و شور در اشعار عطار گفت: همین شور عطار را مولانا ادامه می‌دهد، «عطار» نردبانِ «مولانا» است، ۴۲ داستان مثنوی کاملاً برگرفته از داستان‌های عطار است، اگر عطار نمی‌بود، شمس نمی‌توانست شعله وجود مولانا را شعله‌ور کند، عطار این دنیا را ساخت:

این چه شورست از تو درجان ای فرید
نعره زن از صد زفان هل من مزید
گر کند شخص تو یک یک ذره گور
کم نگردد ذرهٔ از جانت شور.


وی گفت: عطار بزرگترین قصه‌گوی شعر عرفانی است، او ۳ هزار قصه عارفانه دارد، چهره خدا برای نخستین بار در آثار عطار این‌گونه می‌شود، در اندیشه عطار خدا دوست، محبوب و معشوق است و تنها یک پادشاه قدرقدرت نیست.
وحدت وجود در آثار عطار

قیامتی افزود: بنیانگذار ادبیات نمادین عرفانی عطار است، منطق‌الطیر تماماً نماد است، اما نکته این است که هیچکس به زیبایی عطار وحدت وجود را بیان نکرده:
چون نگه کردند این سی مرغ زود

بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود

در تحیر جمله سرگردان شدند
این ندانستند تا خود آن شدند

چون سوی سیمرغ کردندی نگاه

بود این سیمرغ این کین جایگاه

ور بسوی خویش کردندی نظر

بود خود سیمرغ ایشان را دگر

ور نظر بر هردو کردندی بهم

هر دو یک سیمرغ بودی بیش و کم

وی افزود: وحدت جود یعنی همین، یعنی مرغان به سیمرغ نگاه می‌کردند ۳۰ مرغ را می‌دند، به خودشان نگاه می‌کردند همان را می‌دیدند و همه طرف جلوه سیمرغ بود.

وی افزود: عطار برای فردوسی مایه می گذارد «باز کن چشم و ز شعر چون شکر…از بهشت عدن فردوسی نگر» او شاهنامه را بهشت عدن می‌داند، عطار عاشقانه از فردوسی دفاع می‌کند و عاشقانه فریاد می زند که:
خطم دادند بر فردوس اعلی. که فردوسی به فردوس است اولی


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط