یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۸
اسطوره آرش در شعر کسرایی، نماد کنش برتر در زمان انفعال جامعه است

منیژه پورعلی، اسطوره‌شناس و پژوهشگر ادبیات معاصر گفت: سیاوش کسرایی تنها شاعری است که مستقیم به اسطوره آرش کمانگیر اشاره کرده که نماد کنش برتر در زمان انفعال جامعه است.

‌سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نجمه شمس: منیژه پورعلی با اشاره به اینکه اسطوره‌ها بر خلاف افسانه‌ها ریشه در واقعیت دارند و به نوعی قصه شهریاران و قهرمانانی هستند که با آب و تاب و غلو به آنها پرداخته شده، توضیح داد: اسطوره‌ها نمی‌میرند و همواره در حال زایش و بازیابی هستند. اساطیر در زمان‌ها و فرهنگ‌های مختلف دارای کهن الگوهایی هستند که تکرار می‌شوند و در ضمیر ناخودآگاه بشری جای می‌گیرند.

این پژوهشگر و نویسنده ادبیات معاصر با بیان اینکه اسطوره‌ها کارکردهای مختلفی دارند، افزود: یکی از این کارکردها، کیهان‌شناختی است که به تکوین و پیدایش هرچیز برمی‌گردد، برخی کارکرد جامعه‌شناختی دارند که به اقلیم‌ها و پادشاهان اشاره می‌کند. برخی ماورایی هستند که به تقدیرهای ناگزیر بشر اشاره دارند و برخی نیز تعلیمی‌اند که قهرمان و ضد قهرمان اسطوره و دانای کل آموزه‌هایی را منتقل می‌کنند.

وی تاکید کرد: سیاوش کسرایی از برجسته‌ترین شاعران معاصر است که به اسطوره‌های ایرانی توجه خاص داشته؛ و هیچ شاعری چون او به طور مستقیم و این گونه زیبا در قالب یک شعر حماسی نو به اسطوره آرش نپرداخته است. اسطوره آرش متعلق به دوران پادشاهی منوچهر است که جامعه در نوعی انفعال قرار داشته و با پرواز یک تیر قرار است مرز ایران زمین مشخص شود «وین خبر را هر دهانی زیر گوشی بازگو می‌کرد / آخرین فرمان آخرین تحقیر / مرز را پرواز تیری می‌دهد سامان / گر به نزدیکی فرود آید / خانه‌هامان تنگ / آرزومان کور / ور بپرد دور / تا کجا؟ تا چند؟ / آه کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان؟ هر دهانی این خبر را بازگو می کرد» در این شعر به کارکرد ماورایی یعنی سرنوشت و تقدیر در اسطوره پرداخته شده است. آرش تمام عشق و غیرتش به ایران زمین را تا پای جان خرج می‌کند و با قدرت جاودانه روحش مرز مام میهن را گسترش می‌دهد.

اسطوره آرش در شعر کسرایی، نماد کنش برتر در زمان انفعال جامعه است

پورعلی با بیان اینکه اسطوره آرش در شعر سیاوش کسرایی نماد کنش برتر در زمان انفعال جامعه است، گفت: در این داستان جایی که قدرت جنگ نیست، تدبیر و فداکاری به کار می‌آید؛ آرش روحش را در چله کمان می‌دمد تا جامعه منفعل و خسته دوباره پویا و امیدوارشود «منم آرش / چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن / منم آرش سپاهی مردی آزاده / به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را / اینک آماده / مجوییدم نسب / فرزند رنج و کار / گریزان چون شهاب از شب / چو صبح آماده دیدار / مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش / گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش / شما را باده و جامه / گوارا و مبارک باد / دلم را در میان دست می‌گیرم / و می‌افشارمش در چنگ / دل این جام پر از کین پر از خون را / دل این بی‌تاب خشم آهنگ / که تا نوشم به نام فتحتان در بزم / که تا کوبم به جام قلبتان در رزم / که جام کینه از سنگ است / به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است / در این پیکار / در این کار / دل خلقی است در مشتم / امید مردمی خاموش هم پشتم / کمان کهکشان در دست / کمانداری کمانگیرم»

این پژوهشگر ادبیات معاصر عنوان کرد: سیاوش کسرایی در زمانی این شعر را سرود که پس از کودتای ۲۸ مرداد جامعه در فضایی ناامیدکننده به سرمی‌برد و شاعران روشنفکر از اشعار نمادین و سمبلیک برای رساندن پیام خود استفاده می‌کردند. شعر آرش کمانگیر نیز مانند «زمستان» اخوان ثالث و آثاری از دیگر شاعران آن دوره وسیله‌ای برای آگاهی بخشی به جامعه بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها