سه‌شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۲
باستان‌شناسان؛ افسران فرهنگی/ ایران بهشت باستان‌شناسان

جبرئیل نوکنده؛ رییس کل موزه ملی ایران گفت: اینجا ایران است؛ بهشت باستان‌شناسان؛ سرزمین یکی از کهن‌ترین گاهواره فرهنگ و تمدن بشر، نه تنها باستان‌شناسی، در پژوهشگاه دیگر پژوهشکده‌های بزرگ دیگری وجود دارند که هرکدام باید در مقیاس و شأن میراث فرهنگی ایران جایگاه، امکانات و اختیاراتشان افزایش یابد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - جبرئیل نوکنده؛ رییس کل موزه ملی ایران: موزه ملی ایران، محل برگزاری هفتمین دوره «نشان دکتر عزت‌الله نگهبان» و دومین دوره «جایزه کتاب دکتر نگهبان» است. گرد هم آمده‌ایم تا به مقام شامخ استاد دکتر نگهبان ادای احترام کنیم و به روح پرفتوحش درود بفرستیم و از یکی از ثمرات زندگی‌اش، یعنی استاد ناصر نوروزاده چگینی، قدردانی کنیم.

«نام از او باد، که نامی به وطن داد»

جامعه ما، یعنی خانواده بزرگ میراث فرهنگی، به چنین رویدادهایی نیاز دارد تا حالش خوب و تنظیم گردد. با احترام به بزرگ‌ترها، قوامان پایدارتر خواهد شد. احترام به استاد چگینی، احترام به باستان‌شناسی و میراث فرهنگی سرزمین ایران است و نسل ما با همنشینی و برگزاری چنین مجالسی، اهل کمال و معرفت میراث فرهنگی می‌شود.

به قول استاد سخن سعدی: (البته استاد چگینی سعدی‌پژوه و سعدی‌دوست نیز هست.)

«کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم»

همنشینی سبب دوستی و مهر می‌شود و بستر همدلی و وفاق را به وجود می‌آورد. تقدیر از استاد چگینی‌ها و به قول دوستی بهترین اقدام برای معرفی و نشر ارزش‌های میراث فرهنگی است.

در زندگی، بخت یارم شد که از سال ۱۳۷۰، هنگامی که دانشجوی رشته باستان‌شناسی دانشگاه تهران پذیرفته شدم، با استاد چگینی آشنا شوم. از آن روز تاکنون، رابطه استاد و شاگردی برقرار است. پس از ۱۷ بهمن ۱۳۷۷، در زمان مدیریت ایشان در باستان‌شناسی و مساعدت او و استاد گلشن، بنا به توصیه شادروانان استاد دکتر صادق ملک شهمیرزادی و استاد دکتر محمد یوسف کیانی، به استخدام سازمان وقت میراث فرهنگی درآمدم و شانس شرکت در کاوش باستان‌شناسی به سرپرستی ایشان در هیأت مشترک ایران-آلمان را داشتم. این فرصت به من امکان داد تا در سال‌های بعد جهت ادامه تحصیل به آلمان بروم.

ناصر نوروززاده چگینی، مردی از جنس همنوایی، استادی مهربان برای دانشجویان و همکاران جوان‌تر، رفیقی برای پیشکسوتان و مدیری دلسوز برای میراث فرهنگی‌مان است.

به گواه همه کسانی که او را می‌شناسند، چگینی در پس چهره‌ای لطیف که خط و خطوط روزگار بر آن یادگاری نوشته، با سبیلی گبر و صدایی دلنشین، مشاوره‌ها و همفکری‌ها کرده و غم‌خوار ایران و میراث ایرانی بوده و هست.

در دنیای حب و بغض‌ها، چگینی جزو گروه ایران است و هوادار آینده ایران و میراث ایرانی. او معتقد است که باید با هم بودن و همزیستی را بیاموزیم و از او آموختیم که تنفس در یک هوای مشترک همدلی می‌آورد.

استاد چگینی از نسلی است که با خانواده در سرزمین غرب درس خواند و برای خدمت به وطن در سال ۱۳۵۹ بازگشت. پس از حدود یک سال و اندی تدریس در آموزش و پرورش، با توصیه استاد کیانی و مساعدت استاد گلشن، به استخدام موزه ایران باستان در سال ۱۳۶۱ درآمد و در بخش دوران تاریخی و لرستان به عنوان موزه‌دار و امین اموال مشغول شد. او کارشناسی در تراز موزه ملی ایران بود و با پژوهش در مواد فرهنگی، مقالات فراوانی در حوزه تخصص خود، یعنی دوره ساسانی، به نگارش درآورد.

موزه ملی ایران به لحاظ علمی با حضور اساتید علمی مانند او زبانزد بود. کارشناسانی که اساتید افتخاری دانشگاه‌های کشور بودند، اما از زمان شکل‌گیری پژوهشگاه، کوچ کارشناسان به پژوهشگاه صورت گرفت و موزه با فقر نیروی انسانی روبرو شد. مسئولان وقت، به ویژه مهندس بهشتی، برای تشکیل گروه پژوهشی موزه ملی ایران تلاش‌هایی با وزارت علوم نمودند، اما تغییرات پی‌درپی مدیریتی در نظام اداری و تغییرات سازمانی تا به امروز این مهم محقق نشد. امیدواریم با حضور دکتر زارعی و حمایت دکتر دارابی و جناب وزیر، این موضوع به سرانجام برسد. جذب اعضای هیئت علمی و نیروی توانمند باید در موزه ملی ایران امکان‌پذیر گردد تا خون تازه ای به رگ های موزه تزریق گردد.

موضوع دیگری که دوست دارم بدان اشاره کنم همان‌طوری‌که پیشتر بیان کردم این است که من در سال ۱۳۷۷ به عنوان کارشناس باستان‌شناسی در استان گرگان استخدام شدم (البته به اشتباه استان گلستان). در آن زمان، استاد چگینی برای تغییر نام نامه‌ای نوشت. ریاست وقت پژوهشکده باستان‌شناسی استاد چگینی بود و او به همراه استاد گلشن شبکه‌ای گسترده با جامعه باستان‌شناسی ایجاد کرده بودند و کارشناسان استانی را تک‌تک شخصاً همراه با توان و وزن علمی‌شان می‌شناختند.

وقتی سفر استانی می‌کردند، با همه باستان‌شناسان ملاقات می‌کردند و به آن‌ها احترام می‌گذاشتند و متناسب با توان به آن‌ها کار می‌دادند. استاد چگینی سیاست حذف نداشت، توانمندسازی و کادرسازی کارشناسان را در برنامه داشت. در آن سال‌ها یادم می‌آید که عده‌ای از مدیران کل هم استانی و هم ستادی گلایه داشتند و می‌گفتند آقای چگینی در استان‌ها سربازان جان‌برکف دارد و نفوذی دارد، اما او از باستان‌شناسان به عنوان افسران فرهنگی خود حمایت می‌کرد و به آن‌ها می‌آموخت که در شرایط بحران چگونه آرایش دفاعی بگیرند و چگونه در مقابل زیاده‌خواهی‌ها توسعه نامتوازان و ناپایدار، آتش به اختیار عمل کنند.

او ارتباط دوستانه دوسویه و چهره به چهره را حفظ می‌کرد و به ما یاد می‌داد با تدبیر از میراث‌مان حفاظت کنیم. گاهی کار مشکل می‌شد و او می‌گفت: «باید از راهش وارد شوید یا راهش را پیدا کنید.» یعنی از تمام ظرفیت‌ها بهره‌برداری کنید. اگر مقام ارشد در یک جلسه موضوع میراث فرهنگی و حفاظتش را درک نکرد و یا تصمیم خطرسازی برای اثر تاریخی می‌گیرد، شما باید مسیرهای دیگری برای جلوگیری از این تصمیم بیابید. آگاهی جامعه محلی را افزایش دهید، از ظرفیت رسانه بهره‌برداری کنید، تدبیر کنید تا هم اثر حفاظت و صیانت شود و هم کارها پیش برود.

دستگاه باستان‌شناسی با مقامات عالی رتبه ملی و استانی و بین‌المللی مکاتبه و جلسه برگزار می‌کرد و خود بازدیدهای میدانی در پژوهش‌ها داشت، اما حالا وضع ما چگونه است؟ متأسفانه بعد از ادغام‌ها و حضور چهره‌های سیاسی به سازمان، ارتباط منسجم با استان‌ها برای باستان‌شناسی ایران در سال‌های اخیر بسیار کمرنگ شده و حتی گاهی اجازه مکاتبه به استان‌ها سلب شده است و مرجعیت پژوهشکده باستان‌شناسی کم‌فروغ شده است. به نظرم این بی‌حرمتی به میراث باستان‌شناختی ایران است در آن مجوز کاوش‌ها به استاندار ابلاغ می‌شد مقامات عالی استان می‌دانستند که در این استان کاوش گسترده به سرپرستی فلان باستان‌شناس انجام می‌گیرد. پروژه‌های کاوش باستان‌شناسی در سطح استان به عنوان پروژه ملی مورد توجه بود استاندار و رییس سازمان برنامه و بودجه به دیدار باستان شناسان می رفتند اما حالا چی؟ ضمن احترام به تلاش‌های صورت گرفته از سوی مدیران پیشین در چند سال اخیر، ما به انتخاب دکتر زارعی و خانم دکتر مصلی از طرف وزیر امیدواریم و انشالله پشتیبانی‌ها لازم صورت گیرد قطار از مسیر خارج شده به ریل برگردد.

حتماً باید حرمت و جایگاه باستان‌شناسی دوباره احیا گردد تا حال باستان‌شناسی در کشور بهتر شود و سامان یابد. پژوهشکده باستان‌شناسی باید در حد سازمان ملی باستان‌شناسی کشور یا پژوهشگاه باستان‌شناسی کشور ارتقا یابد. امروزه عده‌ای ناآگاه درباره حذف پژوهشگاه در رسانه‌ها و بسترهای مجازی صحبت کنند. آن‌ها ناآگاه هستند و نمی‌دانند اینجا ایران است؛ بهشت باستان‌شناسان؛ سرزمین یکی از کهن‌ترین گاهواره فرهنگ و تمدن بشر، نه تنها باستان‌شناسی، در پژوهشگاه دیگر پژوهشکده‌های بزرگ دیگری وجود دارند که هرکدام باید در مقیاس و شأن میراث فرهنگی ایران جایگاه، امکانات و اختیاراتشان افزایش یابد. سخن گزافه نیست بگویم که یک پژوهشگاه یا سازمان ملی مردم‌شناسی و زبان و گویش یا حفاظت میراث ملی ایران داشته باشیم عدم تشکیل ساختار تشکیلاتی متناسب و مقیاس میراث فرهنگی ایران نشان از عدم شناخت از ظرفیت‌های غنی میراث فرهنگی ایران بزرگ است عدم توجه به توسعه پایدار ایران است.

استاد گرامی! از شما به خاطر همه تدبیرهای مدیریتی، به خاطر تربیت نسل میراث فرهنگی و به خاطر همه عشق به وطن سپاسگزاری می‌کنیم. از کسانی که با تدبیر اشتباه و انتقال نا بجا به شیراز سبب کدورت شما با سازمان ما شدند، پوزش می‌طلبم. متاسفانه بانیان شناخته شده آن روز هنوز مجازات هم نشدند و اثرات آن تصمیم نابجا سالهای سال خواهد ماند و برخی غیر قابل جبران و برگشت‌ناپذیر هستند.

حق شما نبود که بعد از ۲۷ سال خدمت صادقانه، ناخواسته درخواست بازنشستگی پیش از موعد بدهید. دوباره از شما و خانواده محترمتان عذر می‌خواهم. به قول معروف: «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.» شما پای ننشستید، و با دانش گسترده و «به بارنشستگی‌تان» «نه بازنشستگی» به دانشگاه برگشتید، دانشجو پرورش دادید و در دیگر سنگرهای فرهنگی برای ارتقای معرفت در میراث فرهنگی تلاش کردید و خواهید کرد.

ما، به عنوان همکاران شما در موزه ملی ایران، این نقش پرثمر و گرانقدر شما را ارج می‌نهیم و به پاس زحمات شما، دریافت نشان «دکتر عزت‌الله نگهبان» را به شما شادباش می‌گوییم. این نشان که مظهر احترام و قدردانی از تلاش‌های بی‌بدیل شما در حوزه میراث فرهنگی است، کاملاً برازنده شماست.

سایه‌تان بر فرهنگ ایران و انیران مستدام باد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها