به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، حجت الاسلام احمد خزایی در آیین رونمایی از کتاب «من اطلاعاتی بودم» که روز یکشنبه در تالار کنفرانس هتل آفتاب ولایت برگزار شد، گفت: این کتاب شروعی است برای پردهبرداری از مظلومیت انقلاب که دستگاه های اطلاعاتی باید اهتمام کنند و اجازه بدهند حداقل درباره دهه اول انقلاب پژوهش شود و خاطراتش نوشته شود و مسائل آن باز و حقایقش منکشف شود. باید از مظلومیت انقلاب، کشور و رزمندگان عزیزمان پردهبرداری شود تا حقایق را به نسل جدید منتقل کنیم که اگر چنین نکنیم، دشمن ما را روایت میکند.
رئیس موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی خاطرنشان کرد: آنچه که در سطور این کتاب آمده چیزی است که ما نمیتوانستیم ببینیم و این کار انجام شد تا ما با حقایقی آشنا شویم که تا به امروز امکان دسترسی به آن را نداشتیم.
وی افزود: یک ملات و مصالحی در اختیار ما قرار گرفته تا با چیزهایی که درکی از آنها نداشتیم آشنا شویم. من از مسئولان نظام و دستگاههای اطلاعاتی خواهشمندم که این مطالبه رهبر معظم انقلاب را در امر جهاد تبیین و در امر روایت و روایتگری بشنوند و فهم کنند و حالا که مدتهاست که از انقلاب و حوادث آن دوران گذشته، اجازه پرداختن به حوادثی که در پس پرده بوده را بدهند.
خزایی بیان کرد: نظام جمهوری اسلامی مصاف سنگینی با سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل و.... داشته که ما حتی نمیتوانیم حدس بزنیم که آن اتفاقات چه بوده و چطور حل و فصل و خنثی شده و در پسِ آنها چه حقایقی نهفته بوده و این اطلاعات تاریخ و گذشته ما را احیا میکند.
رئیس موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی گفت: وزارت اطلاعات کمک کند تا با حقایق انقلاب و دفاع مقدس و جنگ کردستان و امثالهم بیشتر آشنا شویم زیرا نیاز جامعه به این موضوع فوقالعاده بالاتر از آن چیزیست که تصور میشود و این میزان اطلاعات کم کفایت نمیکند.
ضبط خاطرات علی مهدوی ۴۰ جلسه به طول انجامید
رضا اکبری آهنگر، پژوهشگر این اثر نیز گفت: کتاب من «اطلاعاتی بودم» مربوط به خاطرات یکی از سربازان گمنام امام زمان (عج) است و اسمی که روی جلد کتاب به عنوان راوی کتاب با نام آقای علی مهدوی انتخاب شده طبیعیست که مستعار باشد و در مقدمه کتاب به این نکته اشاره شده و علت آن هم این است که هر عقل سلیمی ایجاب میکند که این بزرگواران حتی در دوران بازنشستگی هم به دلایل امنیتی و خطراتی که وجود دارد گمنام بمانند.
وی افزود: از زمانی که توفیق پیدا کردم و با این بزرگوار آشنا شدم، حدود ۴۰ جلسه خاطرات ایشان را ضبط کردم. ما تلاش کردیم از بدو زندگی ایشان خاطراتشان را جمعآوری کنیم لذا جلد اول به خاطرات دوران کودکی و نوجوانی ایشان و پیروزی انقلاب اسلامی و فعالیتهای ایشان بعد از انقلاب اسلامی و اینکه چگونه وارد بسیج و سپاه شدهاند، اختصاص داده شده است.
علی مهدوی کودتاهای زیادی را شناسایی و خنثی کرد
اکبری آهنگر بیان کرد: ایشان در سپاه جز اولین نیروهای بخش تعقیب و مراقبت بودند که به ت_میم معروف است. باخواندن کتاب، مخاطبان متوجه میشوند که این بخش چطور تشکیل شده و افرادی که هیچ تخصص و تجربهای نداشتند چطور با عنایت پروردگار، کودتاهایی را که از سوی خبرهترین دشمنان برای این انقلاب و نظام طراحی شده بود را شناسایی و خنثی میکنند.
وی ادامه داد: از موضوعات دیگری که در جلد اول این کتاب به آن پرداخته شده، ماجرای مرحوم آیت اللّه شریعتمداری و کودتای آقای قطب زاده است. همچنین جلد یک در مورد بعضی از فِرقی که اوایل انقلاب تشکیل شدند است همانند فرقه ابراهیم میرزایی و چگونگی مبارزه با آنکه ادعای خدایی میکرد و مسائلی از این دست، تا اینکه در اواخر سال ۶۳ وزارت اطلاعات شکل میگیرد و تصمیم بر این میشود که نیروهایی که در ت_میم سپاه هستند از سپاه به وزارت اطلاعات منتقل شوند و طبیعتاً ایشان نیز از اولین نیروهای اطلاعات سپاه بودند.
پژوهشگر کتاب «من اطلاعاتی بودم» ادامه داد: از این قسمت در جلد دوم این کتاب گفته شده و با توجه به تازه تاسیس بودنِ وزارت اطلاعات و کمبود نیرو در این وزارت، خاطراتی از فرقه حجتیه را نیز در این قسمت از کتاب ذکر میکنند و ماجراهایی که برایشان اتفاق می افتد و انتصاب ایشان از اول تاسیس وزارت اطلاعات تا سال ۷۶ به مدت ۱۳ سال به عنوان مسئول میز انجمن حجتیه در وزارت اطلاعات یادشده است.
اکبری آهنگر ابراز کرد: بعد از آن مسئولیتهای دیگری به ایشان داده میشود. وارد معاونت حراست مجلس شورای اسلامی در دوره آقای احمدی نژاد میشوند. در برههای هم در سپاه قدس بودند که به صورت اختصار در کتاب ذکر شده. به این نکته هم باید اشاره کرد که بخشی از خاطرات ایشان به دلایل مسائل امنیتی، اخلاقی و مصلحتی قابل چاپ نبود و به ناچار این قسمتها حذف شدهاند. در پایان باید گفت که این کتاب واقعاً فراجناحی است و به صراحت از هر دو جناح سیاسی صحبت شده است و بنا بر این بوده که حقیقت گفته شود.
کتابی با سبکی متفاوت
راضیه ولدبیگی، نویسنده کتاب «من اطلاعاتی بودم» گفت: من در حال تحقیقات و نوشتن کتابی در مورد امام علی (ع) بودم که آقای خلیلی مدیر نشر شهید کاظمی با بنده تماس گرفتند و گفتند کاری به دستم رسیده که خاطرات و تاریخ شفاهیست و موضوع جذابی دارد اما میخواهند که طریقه نوشتن این کتاب به سبک معمول و اکثر کتابهای خاطرات و تاریخ شفاهی که به صورت سوال و جواب است نباشد و نویسنده ایده جدیدی داشته باشد که جذابیت اثر را نمایان کند.
این نویسنده گفت: با خواندن بخشی از خاطرات متوجه شدم که این موضوع ظرفیت این تغییر سبک را دارد. حدود سی ۴۰ صفحه از کتاب را نوشتم و به آقای خلیلی دادم ایشان خوششان آمد و این شد که نوشتن این کتاب را شروع کردم. یک سناریو و مدل نوشتن در ذهنم بود که از همان اوایل مقداری با آقای اکبری اختلاف سلیقه داشتیم و آقای اکبری قبول کردند که این کار با سبک متفاوتتری از تاریخ شفاهی نوشته شود.
ولدبیگی با بیان اینکه تخصص من در نوشتن رمان، داستان کوتاه و ترجمه بود، اظهار کرد: تا به حال با این سبک روایت کاری انجام نداده بودم اما تجربه بسیار دلنشین و شیرینی بود و وقایع برایم جذاب بود و گاهی واقعاً ناراحت میشدم که این افراد تا این اندازه اذیت میشدند و حالا نمیتوان هیچ نامی از آنها برد و تقدیری از ایشان کرد و واقعاً در گمنامی محض به سر میبرند و با بی نام و نشانی بزرگترین کارها را انجام میدهند.
وی افزود: گاهی میشد که با متن خام مشکل داشتم و دوست داشتم که از نزدیک با این بزرگوار در ارتباط باشم و واکنش های ایشان را هنگام تعریف این خاطرات ببینم تا کلمات انتخابیم بهتر و شایستهتر باشد و در متن بتوانم بهتر پیادهسازی کنم، خودشان را که از نزدیک نتوانستم ببینم اما فیلمی که از ایشان گرفته شده بود را دیدم و سعی کردم نواقصی که در گفتار آمده بود را با دیدن چهرهشان برطرف کنم.
نویسنده کتاب «من اطلاعاتی بودم» بیان کرد: در مورد انجمن حجتیه هم که در کتاب دوم به آن اشاره شده آشنایی چندانی نداشتم و از آقای اکبری خواستم تا با مطالعه کتابهایشان بتوانم اطلاعاتی به دست بیاورم تا بتوانم موضوع کتاب دوم را جمع بندی کنم، آقای اکبری به عنوان محقق و راوی کتاب و همچنین به عنوان کسی که در شغل خودش با این انجمن مواجه بوده به بنده کمک شایانی کرد لذا توانستم با این سه دیدگاه تصویر کاملی از این انجمن به دست آورم و در کتاب به آن بپردازم.
نظر شما