یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۶
دستور بمباران شیمیایی حلبچه را خود صدام داده بود

از زیرزمین منزلم خارج شدم و در حالی که چشمانم به شدت می‌سوخت به سوی منزل پدربزرگم که در پانصد متری در خیابان شهدای حلبچه قرار دارد، رفتم. به جرئت می‌توانم بگویم که در فاصله منزلم تا خانه پدرم حداقل ۳۰۰ تن از اهالی محل را دیدم که بی‌آنکه آثار جراحت بر بدن آن‌ها باشد در آستانه درب منزل‌شان به زمین افتاده و جان سپرده بودند.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در کتاب «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» نوشته جعفر شیرعلی‌نیا به این ماجرا، که جنایتی بزرگ و انکارنشدنی است اشاره می‌شود. «هواپیماهای عراق در ۲۰ نوبت و در سه روز متوالی حلبچه را با بمب‌های سیانید هیدروژن بمباران شیمیایی کردند که بیش از ۵ هزار نفر از مردم کشته و ۷ هزار نفر زخمی و به قولی مادام‌العمر معیوب و فلج شدند. صدام شهری را که مردم کشورش در آن بودند بمباران شیمیایی کرد و بسیاری از مردم غیرنظامی را به‌صورت وحشتناکی کشت.» بعثی‌ها، شماری از مردم عراق را برای همدلی با رزمندگان ما، چنین بی‌رحمانه مجازات کردند.

به قول کنت تیمرمن، نویسنده کتاب «سوداگری مرگ»، دستور این بمباران را خود صدام داده بود. او «که از همدستی کردهای عراقی با دشمن (ایران) به خشم آمده بود، فرمان مرگ تمامی مردم حلبچه را صادر کرد. او هم مانند سلفش بخت‌النصر به تنبیه دسته‌جمعی اعتقاد داشت و آن را تنها راه به زانو درآوردن شورشیان می‌دانست. دو روز متوالی، یعنی ۱۷ و ۱۸ مارس (۲۷ و ۲۸ اسفند) آنی صدای انفجار در کوه‌های اطراف حلبچه قطع نمی‌شد.» بمباران سنگینی بود و بعثی‌ها هم فقط مناطق مسکونی را هدف می‌گرفتند. «خبرنگاران ایرانی که حملات والفجر ۱۰ را گزارش می‌کردند به دقت گوش فرا دادند. انفجارها حالتی وحشتناک پیدا کرده بودند. صداها مثل صداهای انفجار بمب‌های معمولی بلند نبودند و تا فواصل دوردست به گوش نمی‌رسیدند اما قطع هم نمی‌شدند. سرانجام گروهی از گزارشگران به سوی حلبچه به راه افتادند. چند روز قبل، نیروهای ایرانی شهر را تخلیه کرده بودند. گزارشگران با صحنه‌هایی روبه‌رو شدند که مو بر اندام‌شان راست شد.»

در کتاب «عملیات والفجر ۱۰» که کاری از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس است، روایت یکی از راویان نیروی زمینی سپاه به اسم اسدالله احمدی مرور می‌شود. احمدی ساعتی پس از بمباران به منطقه رسید و اطلاعات دست اولی از آنچه روی داده بود ثبت کرد. «به اتفاق برادر علیرضا ایزدی راوی قرارگاه فتح جهت مشاهده نتیجه بمباران به منطقه مذکور رفتیم. شهر و جاده‌های منتهی به آن بمباران شده و محل اصابت بمب‌ها به قطر حدود هفت تا هشت متر و به عمق حدود دو متر حفره‌هایی ایجاد کرده بود. مقدار زیادی البسه و لحاف و تشک و وسایل زندگی روی جاده ریخته بود. در نزدیکی یک خودرو نظامی عراقی که در حال سوختن بود، به جنازه چهار نفر (دو زن و یک پسر جوان چهارده یا پانزده ساله و یک دختربچه شش یا هفت ساله) برخوردیم. یکی از جنازه‌ها متعلق به دختری بود که از سینه به بالای بدنش وجود نداشت. جنازه دیگر مربوط به یک زن، یک پسرک جوان و یک کودک بود که در حاشیه جاده افتاده بودند.»

در همین کتاب، روایت‌های دیگری از آن جنایت نیز وجود دارد. از جمله مشاهدات یکی از شاهدان عینی که زمان بمباران در حلبچه بود؛ «لحظه‌ای پس از بمباران شهر بوی مشمئزکننده سیر به مشامم رسید. فوراً از زیرزمین منزلم خارج شدم و در حالی که چشمانم به شدت می‌سوخت به سوی منزل پدربزرگم که در پانصد متری در خیابان شهدای حلبچه قرار دارد، رفتم. به جرئت می‌توانم بگویم که در فاصله منزلم تا خانه پدرم حداقل ۳۰۰ تن از اهالی محل را دیدم که بی‌آنکه آثار جراحت بر بدن آن‌ها باشد در آستانه درب منزل‌شان به زمین افتاده و جان سپرده بودند.»

دستور بمباران شیمیایی حلبچه را خود صدام داده بود

صدام و متحدانش، جنایتی که بدون تنبیه ماند

ماجرا از چه قرار بود و چه شد که بعثی‌ها دست به چنین جنایتی زدند؟ قضیه از این قرار است که رزمندگان ما در جریان عملیات والفجر ۱۰ دشمن را غافلگیر کردند و خط سست دفاعی عراق در آن منطقه از استان سلیمانیه را، تقریباً به آسانی شکستند. دشمن حتی بعد از این شکست اولیه، تلاشی برای ضدحمله نکرد. شماری از فرماندهان ما به شک افتادند که شاید بعثی‌ها نقشه پیچیده‌ای را طراحی کرده‌اند و تله بزرگی برای نیروهای ما کار گذاشته‌اند. اما چنین نبود. هیچ نقشه ویژه‌ای نداشتند. شکست خورده بودند و به جبران این شکست، تصمیم به انتقام از غیرنظامیان ساکن در آن منطقه گرفتند و روی آن مردم بی‌دفاع بمب شیمیایی ریختند. بعثی‌ها در گذشته نیز بارها چنین کرده بودند، اما آنچه در حلبچه کردند حتی در قیاس با جنایت‌های قبلی آنان، جنایتی بزرگ بود. صدام نیز هیچ تلاشی برای کتمان یا انکار آن نکرد و به قول تیمرمن، به صراحت گفت «شهر کردنشین حلبچه به جرم همدستی با دشمن مجازات شده است.»

شورای امنیت این جنایت بعثی‌ها را محکوم و حتی قطعنامه‌ای مبنی بر منع استفاده از تسلیحات شیمیایی صادر کرد. اما این قطعنامه عملاً هیچ تأثیر بازدارنده‌ای نداشت و مانع حکومت بعث و متحدانش در تولید و استفاده بیشتر از چنین تسلیحاتی نمی‌شد. تیمرمن می‌نویسد: «همزمان که صدام کردها را بمباران شیمیایی کرد، دادوستدها نیز به روال عادی خود ادامه داشت. تنها دو ماه بعد از کشتار حلبچه، یعنی در ماه می، مرکز بازرگانی آمریکا عراق برای صاحبان صنایعی که خواهان مراوده با عراق بودند گردهمایی برگزار کرد… وزارت بازرگانی هم به روال سابق همچنان با صدور تکنولوژی پیشرفته آمریکایی به کارخانه‌ها و تأسیسات اسلحه‌سازی عراق موافقت می‌نمود. مروری بر پروانه‌های صادر شده در هشت ماهه بعد از کشتار حلبچه حاکی از تحویل مداوم کشت ویروس، قارچ و تک‌یاخته‌ای به کارگزاری انرژی اتمی عراق، تحویل دنده‌های الکترونیکی و ابزارهای ماشینی دوکاره به مرکز تولید موشکی سعد ۱۶، کارخانه تولید بمب بدر، کارخانه موشکی صدام، کارخانه‌های الکترونیک دفاعی منصور و صلاح‌الدین و مجتمع تسلیحاتی تاجی است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها