چهارشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۱
داستان، مادر هنرهاست/ ضرورت تعیین استانداردی شاخص برای مدرسان داستان‌نویسی

احسان عباسلو، نویسنده و منتقد ادبی گفت: معلمی یک فن و تکنیک است که مدرس بداند این مواد و منبع آموزشی را چگونه تدریس کند.یعنی نیاز به یک استانداردی برای مدرس داریم که خلا ان احساس می‌شود و متاسفانه اراده ای برای تدوین این استانداردها نیست.

سرویس ادبیات خبرگزاری ایران (ایبنا): مدتی است تعداد کارگاه‌های داستان‌نویسی بیشتر شده که با هدف تقویت و پرورش داستان‌نویسی توسط افراد و نهادهای مختلف تشکیل می‌شود و بسیاری گمان می‌کنند با گذراندن این کارگاه‌ها نویسنده خواهند شد درحالی که نویسنده شدن نیاز به طی مسیر و داشتن اِلمان‌هایی دارد که از مهم‌ترین آنها تعیین و تأیید استاندارهای لازم برای مدرسان و تهیه مواد و منابع لازم برای این دوره‌هاست.

بررسی وضعیت کارگاه‌های آموزش داستان نویسی، کتاب‌هایی که در این حوزه تألیف شده است و میزان کارایی آنها موضوع میزگرد تخصصی ایبنا با حضور احسان عباسلو و سارا عرفانی، دو نویسنده، منتقد ادبی و مدرس داستان‌نویسی است که در ادامه می‌خوانید.

اهمیت کارگاه‌های آموزش داستان‌نویسی چقدر است و در سطح کشورهای پیشرفته این کارگاه‌ها به چه شکلی برگزار می‌شوند؟

احسان عباسلو: در بحث تأثیرگذاری کارگاه‌های داستان‌نویسی باید روی پنج المان صحبت کنیم. یکی اینکه آیا استاد قابلیت، توانایی، علم و هنر را دارد؟ دوم اینکه وضعیت مواد و منابع آموزشی چگونه است؟ کتاب‌ها و جزوه‌هایی داریم که نوقلم به عنوان یک ماده آموزشی از آن استفاده کنند، آیا کیفیت لازم را دارند و علمی تهیه شده‌اند؟ سوم خود شخص فراگیر است که آیا قابلیت‌های مختلفی که دارند را می‌شود در یک کلاس جمع کرد چون هر کس قلم دارد، دانش و سطح علمی متفاوتی دارد. مسئله چهارم فضای محل آموزش و امکانات آموزشی است که آیا امکانات این اجازه را می‌دهد و دستمان برای آموزش باز است یا به شکل سنتی به تابلو و قلم بسنده می‌کنیم؟ حتی گاهی آن هم استفاده نمی‌شود. اکنون شیوه سنتی این است که دور هم بنشینند و داستان بخوانند و نقدکنند. مسئله بعدی تأثیری است که مجموع این المان‌ها می‌تواند داشته باشد. در غرب به این مقوله داستان‌نویسی نمی‌گویند. آنها نگارش خلاق تدریس می‌کنند و این شیوه را در دانشگاه ها هم تدریس می‌کنند. گاهی هم به عنوان برنامه جانبی در محیط آموزشی و دانشگاهی تدریس می‌کنند. شیوه آنها هم خیلی اکادمیک نیست آنها هم عناصر داستان را تدریس می‌کنند و داستان می‌نویسند. مهم‌ترین تفاوت آنها با ما منابع و مواد آموزشی است. در منابع آموزشی قاعدتاً آنها قوی‌ترند. به علاوهدر آنجا هر کسی به خود اجازه برگزاری کلاس داستان‌نویسی نمی‌دهد. اکثر نویسنده‌های بزرگ کارگاه های داستان‌نویسی دارند برخلاف ایران که مشکل بزرگ ما در عرصه مدرسان است و هر کسی یک یا دو کتاب چاپ کرده است فکر می‌کند می‌تواند داستان‌نویسی را تدریس کند در صورتی که بخشی از داستان علم است یعنی باید تکنیک‌ها، فنون و اصطلاحات را بدانند. آیا مدرس این علم را دارد و بر انواع قالب‌ها تسلط دارد؟ متأسفانه در کلاس‌ها عمدتاً تکیه بر تجربه مدرس است یعنی مدرس تجربه شخصی خود را اعمال می‌کند. بدون اینکه توجه کند این تجربه شخصی برای همه جواب نمی‌دهد. خود مدرس معیار و میزان می‌شود و انتظار دارد همه آن سبک و شیوه را انجام دهند. گاهی یک نفر استعداد خاص‌تری دارد و می‌تواند در قالبی متفاوت از بقیه بنویسد. به عنوان نمونه چرا ما در حوزه های فانتزی و جنایی رشد نکرده‌ایم؟ چون کارگاه ها هیچ وقت به آن سمت نرفته است، مدرسان مقوله ای باز نکرده‌اند، همه همان شیوه رئالیستی و تجربی خود را در کلاس‌ها اعمال کردند و هیچ وقت به آن سمت نرفتیم که مثلاً فانتزی هم درس بدهیم. به همین جهت در این مدل و قالب‌ها هیچ رشدی نداشتیم.

سارا عرفانی: در آموزش نویسندگی معیار درستی نداریم. بعضی از نویسنده‌ها بعد از یکی دو کتاب مشغول به تدریس و نقد می‌شوند و معیار ما نمی‌تواند کتاب‌های نویسنده باشد. ممکن است فردی کتاب‌های خوبی داشته باشد اما نتواند خوب تدریس کند؛ هیچ متولی وجود ندارد که معیار درستی برای آموزش داستان‌نویسی داشته باشد و معیار و استاندارد تعیین‌کننده‌ای برای مدرس‌ها نداریم. آموزش و نقد، کاری تخصصی است. نقد افراد غیر متخصص می‌تواند ضربه‌زننده باشد و یکی از نهادهایی که می‌تواند در تعیین معیار و استاندارد به ما کمک کند خانه کتاب و ادبیات ایران است. وقتی هر شخصی و هر نهادی خودش این کلاس‌ها را برگزار می‌کند از افراد غیر متخصص هم استفاده می‌شود. اتفاق عجیبی که گاهی می‌افتد این است که افراد با نوشتن یک کتاب، کلاس داستان‌نویسی می‌گذارند و به این دلیل در این حوزه حرفه‌ای به نظر می‌رسند و قیمت کلاس‌هایشان بالاتر می‌رود و این اتفاقات جالب نیست. این کلاس‌ها استانداردی ندارند گاهی کلاس‌ها آکادمیک هم نیستند و هنرجو می‌گوید به عنوان نمونه در کل این دوره فقط یک جمله آموزشی یاد گرفته است. بنابراین با برگزاری کلاس‌های غیر تخصصی دوستانی که در این کلاس ها شرکت کردند، خود با آموزش غلط رشد کرده کتاب می نویسند و این چرخه غلط ادامه پیدا می‌کند.

ضرورت تعیین استانداردی شاخص برای مدرسان  داستان‌نویسی

احسان عباسلو: ما دوره‌های تربیت معلم داریم و معلمانی را برای تدریس تربیت می‌کنیم. معلمی یک فن و تکنیک است که مدرس بداند این مواد و منبع آموزشی را چگونه تدریس کند.یعنی نیاز به یک استانداردی برای مدرس داریم که خلا ان احساس می‌شود. اراده‌ای برای تدوین این استانداردها نیست. اوایل دهه ۹۰ در بنیاد ادبیات داستانی که بودم تصمیم بر این بود که آموزش را در تمام استان‌ها یکسان کنیم. دوستانی که عضو شورای پژوهش ما بودند از سطح ابتدایی و مقدماتی این فضای آموزشی را تعریف کردند اما متأسفانه با تغییر مدیریت‌ها دوباره همه چیز از ابتدا شروع شد. اگر همان مسیر را پیش می‌رفتیم اکنون یک معیار کلی تعیین شده در همه کشور داشتیم. در آموزش داستان نویسی باید سیلابس تدوین شود، برای قالب‌های مختلف سطوح و دوره‌ها و مواد امتحانی تعیین شود. شما وقتی به یک موسسه آموزش زبان می‌روید همه چیز مشخص است؛ دوره‌ها و زمان هر کدام، سطوح مختلف آموزشی و مواد آموزشی آن همه تعیین شده است. باید برای این کارگاه‌ها هم این مدل را داشته باشیم؛ مخاطب داستان بسیار زیاد است و سن خاصی ندارد. احساس می‌کنم مادر هنرها داستان است. برای فیلم‌سازی باید داستان داشت و برای موسیقی باید متن و داستان داشت.

کارگاه‌های داستان‌نویسی توانسته‌اند موثر باشند؟
 

سارا عرفانی: همیشه وقتی کارگاه‌های داستان‌نویسی شکل گرفته ما با چند دسته از هنرجوها مواجه‌ایم بعضی خودشان با استعداد هستند با شرکت در کارگاه‌ها و تلاش و تکرار در نوشتن خروجی خوبی از آنها می‌گیریم و به همین جهت نمی‌توانیم پاسخ صفر و یکی بدهیم. این کارگاه‌ها مانند یک رود جاری است که هر کسی بر اساس توان و پشتکار خود می‌تواند از این رود استفاده کند. استعداد و پشتکار لازم و ملزوم هم هستند. اکنون برای هنرجویان و علاقه‌مندان در شهرستان‌ها هم کلاس مجازی داریم و همه اینها فراهم شده تا هر کسی با توجه به توان و استعداد و پشتکار خود بهره لازم را ببرد. ما در مجموعه بانوی فرهنگ حدود ٣٠٠ عضو داریم که حدود نصف این هنرجوها از شهرستان‌های مختلف هستند. در گروه‌های مختلفی دسته‌بندی می‌شوند و بعضی از این عزیزان کتاب در حال چاپ کردن دارند. کسانی را هم داریم که چند سال در کلاس های ما شرکت کرده‌اند اما هیچ چیزی ننوشته‌اند. هنرجوها باید پا به عرصه نوشتن بگذارند و خود را محک بزنند و ببینند در چه زمینه‌ای قوی‌تر می‌نویسند. استاد نمی‌تواند تعیین کند هنرجو در کدام بخش در کارگاه شرکت کند هنرجو باید آن قدر بنویسد تا بتواند تشخیص دهد به کدام حوزه قالب علاقه دارد.

آیا می شود این مسیر را از مدرسه برای دانش آموزان شروع کرد و در کلاس انشا داستان نویسی را تدریس کرد؟

سارا عرفانی: بله بسیار هم اتفاق خوبی است. من خودم اولین کلاس داستان‌نویسی را در مدرسه داشتم و به نظر من در آن سن جرقه‌های بسیار خوبی هم زده می‌شد و برای من مفید بود. آموزش و پرورش می‌تواند در این زمینه به کمک ادبیات بیاید و این ماده درسی را در مدارس بگنجاند. ما دانش‌آموزان با استعدادی داریم که باید از ظرفیت آنها برای آینده ادبیات ایران استفاده کنیم.

کتاب ها و مواد آموزشی می‌تواند ترجمه باشد؟

احسان عباسلو: در برخی مباحث می‌توان از کتاب‌های ترجمه استفاده کرد چرا که داستان مشترکاتی دارد. بحث‌های شخصیت‌پردازی، فضاسازی، زمان و مکان در همه داستان‌ها مشترک است. چند نکته وجود دارد که مشترک نیست و مهم‌ترین آن قابلیت‌های زبانی است. به طور مثال استیون کینگ می‌گوید «راه جهنم از قید می‌گذرد» در زبان انگلیسی استفاده از قید در داستان درست نیست و مرسوم نمی‌دانند اما در زبان ما این کاملاً متفاوت است. گاهی ما با یک فعل یک جمله می‌گوییم. زبان بومی است و دغدغه‌ها و فرهنگ مسئله دیگری است که متفاوت است. گاهی آنها روش و برنامه‌ای را دارند که برای آنها کار می‌کند اما وقتی ترجمه می شود به درد جامعه ما، به درد نوجوان و جوان ما نمی‌خورد. در ترجمه‌ها یا بازنگری‌ها این اتفاق افتاده که مسئله آنها را در کشور خودمان ایجاد کردیم که هیچ ربطی به جامعه ما نداشته است. در هر حال هم باید از کتاب‌های خودمان استفاده کنیم و کتاب مناسب تألیف کنیم و نیز از ترجمه استفاده کنیم. تلفیق اینها می‌تواند کمک‌کننده باشد در هر علمی به‌ویژه در حوزه زبان و ادبیات ما به این تلفیق نیاز داریم. اکنون بحث آب و محیط زیست یکی از بزرگترین دغدغه‌های ماست، چرا به این نمی‌پردازیم و کودکان را آشنا نمی‌کنیم؟ در غرب هر چه می‌خواهند برای آینده کشور به بچه‌ها آموزش دهند از داستان و ادبیات استفاده می‌کنند. در بحث ذائقه‌سازی باید بسیار تلاش کنیم به‌ویژه در نوقلمان، چرا که اینها می‌توانند برای پر کردن جاهای خالی کمک کنند. غربی‌ها کتاب‌هایی دارند که به خانواده می‌گوید کودک چه کتاب‌هایی بخواند و سیر مطالعاتی را برای کودکان مشخص می‌کنند ولی متاسفانه ما چنین چیزی نداریم. این جاهای خالی را هیچکس پر نمی‌کند.

ضرورت تعیین استانداردی شاخص برای مدرسان  داستان‌نویسی

سارا عرفانی: در خصوص افسانه‌ها نیز همین اتفاق افتاده است. کودکان و نوجوانان ما بیشتر از اینکه با کهن‌الگوها و افسانه‌های ما آشنا باشند بیشتر افسانه‌های غربی و کره‌ای را می‌شناسند. مسئله‌های بچه‌های آمریکا یا کره با ایران متفاوت است و ما مسائل خودمان را داریم. به عنوان نمونه رضا امیرخانی ۲۰ سال پیش یک لیست صدتایی از رمان را اسم برد ولی چرا وزارت ارشاد یا خانه کتاب این لیست کتاب برای رمان بزرگسال یا برای کودک و نوجوان ارائه نمی‌کند؟ ای کاش لیستی داشته باشیم برای قشر و سنین مختلف تا به طور مثال مادران بدانند برای فرزندانشان چه کتاب‌هایی تهیه کنند.

برخی معتقدند داستان نویسی هنری ذاتی است و آموزش نیاز ندارد. به نظر شما درست است؟

احسان عباسلو: برداشت غلطی از داستان وجود دارد که فکر می‌کنند داستان همان موضوع و مضمون است. اگر بگوییم داستان هم محتواست و هم فرم صرفاً با توجه به داشتن محتوا با توجه به تجربه زیسته خودشان فکر می‌کنند این محتوا برای مخاطب هم می‌تواند جذاب باشد. بخشی دیگری از داستان فرم است. فرم را نمی‌توان ذاتی یاد گرفت. ما نمی‌توانیم با جریان سیال ذهنی، نگارش خود به خود، تداعی آزاد و فلش بک یاد بگیریم. اینها علم است و باید آموزش دید. فراموش نکنیم کلاس میز و تخته نیست صحبت و بحث راجع به یک موضوع خود یک کلاس است. کاری که کارگاه می‌کند فهم داستان و تغییر نگاه به داستان نسبت به ابتدای ورودش به داستان‌نویسی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها