سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ قاسم تبریزی؛ پژوهشگر تاریخ معاصر در نشست بررسی «سیا پدرخوانده ساواک با نگاهی به کتاب «رفیق بروجردی» گفت: برخی معتقدند چون پرویز ثابتی بهایی بود، دست به شکنجه و آزار مخالفان رژیم پهلوی زد، نه اینطور نیست. او مدیرکل اداره سوم ساواک و مسئول تمام زندانها، دستگیریها، مطبوعات و دانشگاهها و انتشار کتاب بود. هر چه مساله امنیتی در دوره پهلوی وجود داشت، به اداره ساواک مربوط میشد. ساواک اصلاً به دنبال چنین جنایاتی از جمله دستگیری و شکنجه مخالفان سیاسی شاه بود و منافع اسرائیل، آمریکا و غرب ایجاب میکرد، ساواک اینگونه عمل کند. غیر از ثابتی هرکسی بود، همین جنایتها را مرتکب میشد.
او افزود: اما در اینجا میتوان این نکته را اضافه کرد که ثابتی به دلیل بهایی، ضد اسلام و ضد شیعه بودن یک انگیزه درونی دارد. این موضوع را نمیتوان انکار کرد. بالاخره طرف بهایی است و خود بهائیت یک تشکیلات استعماری و وابسته به غرب است و ضدیت با دین، روحانیت و جریان اسلامی هم دارد. اما قبل از ثابتی، زیبایی در زمان تیمور بختیار که همین جنایتها را انجام داد. البته در دوره ثابتی و گستردهتر و وسیعتر بود، چون از سال ۱۳۵۰ تا ۵۷ درباره کمیته مشترک ضدخرابکاری بیش از ۸۵۰۰ نفر دستگیر شدند و به این زندان آمدند؛ از یک روز تا سه چهار سال و شکنجههایی هم متحمل شدند.
این کارشناس تاریخ معاصر با طرح یک سوال بیان کرد: چرا کمیته مشترک تشکیل شد؟ بخشی از آن به هماهنگی موساد با سیا و اینتلیجنس (نام قدیم mi۶) سرویس است اما در داخل اختلافاتی میان ارتش، ژاندارمری، شهربانی و ساواک وجود داشت در دستگیریها یا تداخل کار. طرح کمیته مشترک را انگلیسیها دادند که سال ۴۹ کمیته مشترک تشکیل شد اما مدیریت و عملیات به صورت کامل زیر نظر ساواک بود.
قاسم تبریزی گفت: او یکی از عناصر وابسته به سازمان سیا و موساد بود به طوری که در ساواک شخصیتها یا وابسته به ساواک بودند یا به اینتلیجنس سرویس. برای مثال ناصر مقدم وابسته به انگلستان بود و همچنین سرلشکر منوچهر هاشمی. اتفاقاً وقتی آمریکاییها مقدم را به آمریکا میبرند و او یک دوره چهار ماهه در آنجا آموزشهای سطوح بالای اطلاعاتی میبیند و وقتی سال ۵۷ رئیس ساواک میشود نامهای از دفتر سیا به نمایندگی آنها در تهران میآید که در آن نامه (موجود در اسناد لانه جاسوسی) آمده که آیا او هنوز طرفدار انگلستان است؟ یعنی آنها نگرانیهایی در این رابطه دارند.
او با اشاره به جزئیاتی درباره شخصیت ثابتی ادامه داد: اکبر براتی در کتاب خاطراتش «رفیق بروجردی» اشاره شد به عامل نفوذی در دفتر رضا پهلوی که به دیدار رضا پهلوی میرود و او میگوید با ثابتی صحبت کن و بعد از صحبت با ثابتی او میگوید شرطش این است که تو ابتدا به سازمان سیا وصل بشوی. یک نفوذی از مجموعه داخل ایران رفته و توانسته بود از هفتخوان اینتلیجنس سرویس و سیا بگذرد و در داخل باقیمانده پهلویها نفوذ کند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر اظهار کرد: این نفوذی درباره شرط ثابتی برای وصل شدن به سازمان سیا میگوید من آمدهام تا برای سلطنت کار کنم تا اعلیحضرت دوباره برگرد. اما آنها بر شرط خود اصرار میکنند. این فرد به دیدن رضا پهلوی میرود و شرط ثابتی را میگوید و رضا پهلوی هم به او جواب میدهد بله شرط کار در اینجا همین است و آن نفوذی میگوید آخر من میخواهم با شما کار کنم و با سیا کاری ندارم. اما رضا پهلوی مصر میگوید نه شرطش همین است. البته نفوذی نگران بود که اگر وارد سازمان سیاس بشود، بعداً قضایای دیگری پیش بیاید.
قاسم تبریزی گفت: حسین فردوست در خاطراتش میگوید ثابتی تا ۱۲ بهمن در ایران بود، علیرغم اینکه به دورغ میگویند در آذرماه او از ایران خارج شده بود. فردوست همچنین اشاره میکند که او تا ۱۲ بهمن هر روز اخباری را برایش میآورده است. او ۱۲ بهمن به من گفت: همتای ما در آمریکا (سازمان سیا) خواسته تا با آنها کار کنم. ثباتی در ۴۴ سالی که گذشت همچنان به عنوان یک عنصر سازمان سیا فعال است و برای او به عنوان یک بهایی وطنپرستی و استقلال ایران مطرح نیست. چنانکه تشکیلات بهائیت هم زیرنظر آمریکاییها و انگلیسیها فعالیت میکند. ثابتی که آماده رفتن به آمریکاست به فردوست میگوید از این به بعد اخبار را عطارپور به شما خواهد گفت. عطارپور بیشتر به اسرائیلیها وابسته است و برای آموزشها هم به اسرائیل میرفت. او تا ۱۹ بهمن گزارشهایی را به فردوست میدهد و بعد به او میگوید دوستان (اسرائیلیها) از من خواستند از ایران بروم.
او افزود: برخی از پرویز ثابتی تحلیلی داشتند و او را فردی زرنگ، هوشیار و نیروی اطلاعاتی قوی برمیشمردند، اما ابراهیم ذوالفقاری تحلیلی برعکس داشت و او را خیلی احمق، بیسواد و پرو، مقامپرست و فاقد فهم و شعور اطلاعاتی میداند. او میگوید ما کاری با رژیم پهلوی نداریم اگر او یک نیروی اطلاعاتی قوی بود در جایگاه مدیر اداره سوم ساواک این جنایتها را نمیکرد که رژیم شاه سقوط کند. ذوالفقاری این تحلیل را از منظر جمهوری اسلامی ارائه نمیدهد بلکه در بررسی دلایل سقوط حکومت پهلوی چنین نگاهی دارد.
نظر شما