جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۰
نویسندگان جنگ از آبشخور تاریخ بهره بسیار برده‌اند

شبنم حاتم‌پور، نویسنده و منتقد ادبی گفت: جنگ حقیقتی است که در برهه زمانی نسبتاً طولانی اتفاق می‌افتد و اثرات بسیاری بر جامعه انسانی می‌گذارد و نویسندگان نیز از آبشخور تاریخ بسیار بهره برده‌اند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بیتا ناصر: شبنم حاتم‌پور، نویسنده، منتقد ادبی و استادیار زبان و ادبیات فارسی در بخش دوم گفت‌وگو درباره جنگ و «تصویر آن در ادبیات جهان» با اشاره به تقسیم‌بندی‌هایی که درباره آثاری خلق شده با مضامین جنگ مطرح است، تاکید دارد: جنگ بر خلاف ظاهر آشکار و خشونت‌باری که دارد وقتی در هنر وارد می‌شود به مقوله پیچیده‌ای تبدیل می‌شود و آثار ادبی برگرفته از جنگ در دوره‌های مختلف تاریخی و در مناطق مختلف جهان ویژگی‌های همسانی ندارند که بتوان آنها را با هم در یک ترازو قرار داد و برای همه یک نسخه پیچید.

آیا به صرف اشاره مستقیم به جنگ می‌توان اثری را در زمره ادبیات جنگ قرار داد؟

خیر؛ قطعاً با اشاره به جنگ اثری ادبیات جنگ نخواهد شد. در ادبیات پایداری هم ممکن است اشاره به جنگ شود اما می‌دانیم که بین ادبیات پایداری و ادبیات جنگ تفاوت وجود دارد. سربازی که در میدان جنگ است و دارد با به کارگیری تصویرهای پیرامونش برای معشوقش شعر می‌سراید، آن شعر در زمره ادبیات غنایی است نه ادبیات جنگ؛ ما در ادبیات نمونه‌های بسیاری از تصاویر عاشقانه داریم که شاعر در ترکیب‌سازی و فضاسازی از جنگ و مقولات آن استفاده می‌کند. شعر سعدی پر از تصاویری است که معشوق در آن جنگجویی است که در برابر لابه‌های عاشق، زره بی‌توجهی پوشیده و این تصویرها اغلب از اسطوره الهه‌بانوی عشق گرفته شده که یکی از خویشکاری‌هایش، نبرد است. ممکن است از تاثیر تهاجم مغول به سرزمین‌های ما باشد که سعدی شاهد آن بوده اما قطعاً این غزلیات را از نوع غنایی به جنگی تبدیل نکرده است. به این بیت از سعدی دقت کنید:

نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا / ‏ تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

یا این بیت:

تو خود به جوشن و برگستوان نه محتاجی / ‏ که روز معرکه بر خود زره کنی مو را

وقتی به بسامد واژه‌ها نگاه کنیم می‌بینیم واژه‌هایی که در ارتباط مستقیم با جنگ‌اند بیشترین درصد واژگان محوری شعر را تشکیل می‌دهند؛ اما مضمون شعر عاشقانه است.

یا این شعر از ظهیر فاریابی:

شهر صبرم تا سپاه هجر تو غارت زند / ‏ بیگناهم کشت عشقت وای اگر بودی گناه

بر من آن کردی که با شهری سپاهی می‌کند / ‏ حال چون بودی خود این در بی‌گناهی می‌کند

شاعر با بهره‌گیری از موضوع «غارت» در جنگ که رسمی مشهود بوده تعابیر عاشقانه زیبا خلق کرده است؛ پس لزوماً نوشتن از ملزومات جنگ، نوع ادبی را به آن منتسب نمی‌کند. ادبیات جنگ باید از تجربه زیستی نویسنده درباره‌ی آن باشد و نگاه نویسنده به مضمون جنگ باید حاوی مسائل اجتماعی- سیاسی متاثر از جنگ و حتی جهان‌بینی فردی وی درباره جنگ باشد. عده‌ای از شاعران و نویسندگان جنگ را تکریم می‌کنند و عده‌ای نه! در این شعر دقت کنید:

لعنت به جنگ شما! ‏
تنها به ضیافتش بروید! ‏
ما تفنگ‌ها را بر زمین می‌کوبیم
و در جنگ دیگری شرکت می‌کنیم
همان جنگ راستین

این شعر از برتولت برشت است و شما می‌توانید نفرت او را به جنگ و پیشنهاد شاعر برای پایان دادن به کشتار و به قول خودش شرکت در جنگ راستین را ببینید، برشت مصائب جنگ را برای «پرولتاریا» می‌بیند در حالی که سرداران پشت جبهه می‌مانند. اینجا شاعر به بیان جهان‌بینی خودش درباره جنگ پرداخته است. آن را تحلیل نکرده، از برحق بودن و نبودنش نگفته ولی به حقیقت عریان آن هم اشاره کرده است. این شعر، اعتراضی است. شاعر به شیوه‌ای که حاکمان در جنگ انتخاب کرده‌اند معترض است.

حالا مقایسه کنید با این شعر از نزار قبانی که برای همسرش که در جنگ کشته شده، گفته است. این شعر گرچه عاشقانه است اما درباره عشقی است متاثر از جنگ و شاعر جنگ را زیسته و تجربه خود را سروده است:

بلقیس رفته بودی انار بیاوری

دانه‌هایت را آوردند

آنها بیروت را رها کردند

و غزالی را کشتند

کیفت را که از لای آوارها بیرون کشیدند

فهمیدم با رنگین‌کمان زندگی می‌کردم

شاید مخاطب بگوید این هم، شعر عاشقانه‌ای است. بله هست همچنان که می‌تواند یک مرثیه باشد اما در ژانر جنگ قرار می‌گیرد چون شاعر تجربه شخصی خود در رویارویی با جنگ و اثرات آن بر زندگی‌اش را گفته است.

از منظر نقد ادبی، اثر در ژانر جنگ چه ویژگی‌های خاصی دارد؟

جنگ بر خلاف ظاهر آشکار و خشونت‌باری که دارد وقتی در هنر وارد و به مقوله پیچیده‌ای تبدیل شود. آثار ادبی برگرفته از جنگ در دوره‌های مختلف تاریخی و در مناطق مختلف جهان ویژگی‌های همسانی ندارند که بتوان آنها را با هم در یک ترازو قرار داد و برای همه یک نسخه پیچید. این مسئله به دلایل پدید آمدن جنگ‌ها و نحوه پذیرش آن در جامعه و رفتار حاکمیت بازمی‌گردد. در جنگ‌های جهانی اول و دوم با اینکه اهداف مشترک در جبهه‌های مشترک وجود داشت اما نتایج آن در ادبیات ملت‌هایشان مثل هم نبود. برای مثال در آلمان جنگ جهانی، اندیشمندان، هنرمندان و نویسندگان را از فضای هنر دور کرد و فضای یاس و شکست که بر نتایج جنگ حاکم بود، در ادبیات پس از جنگ آلمان اثر گذاشت. در روسیه نتایج جنگ برعکس بود؛ اعتماد به نفس ملی، طرد فردگرایی و رواج وطن‌دوستی با فضای پرولتاریایی همراه شد و آثار جنگ را متاثر از این مضامین قرار داد. ادبیات جنگ را در دو دسته قرار می‌دهم؛ یک دسته آثاری که نویسنده چنین الگویی را دنبال می‌کند: تهدید، مبارزه، آرمان؛ انسانی که تهدید را درک می‌کند به مبارزه قدم می‌گذارد. مبارزه یا برای دفاع است یا برای تهاجم اما آنچه مهم است مبارزه در این الگو منجر به آرمان‌خواهی و رسیدن به آن می‌شود. آرمان انسان مبارز ممکن است با فقدان چیزی باشد که دلیلش مرگ و کشته شدن است. در برخی فرهنگ‌ها همین کشته شدن آرمان می‌سازد و گاهی آرمان همان دفاع است که می‌تواند در هر مرحله‌ای و به هر دلیلی متوقف شود. در کشورهایی که در جنگ‌های جهانی به اهدافی رسیده بودند، پیدایش این الگو در رمان‌های جنگ بیشتر مشهود است؛ مانند رمان «نشان سرخ دلیری» از «استیفن کرین» و رمان «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» از «ارنست همینگوی»؛ اما در دسته دوم آثار جنگ، نویسنده به تحلیل این الگو می‌پردازد؛ یعنی الگو همین تهدید، مبارزه، آرمان است، اما نویسنده به تحلیل رابطه‌های آن پرداخته است. به عنوان نمونه چه رابطه‌ای میان تهدید و مبارزه هست یا آرمان انسان مبارز چه تبعاتی برای او و جامعه دارد؟ بیشتر رمان‌های بزرگی که گاهی با عنوان «ضد جنگ» از آنها یاد می‌شود از این دسته‌اند. البته من با این عنوان مخالفم و نمی‌دانم چرا از چنین عنوانی استفاده می‌شود؛ مگر مثلاً در برابر رمان عاشقانه رمان ضد عشق وجود دارد؟ یا رمان ضد تاریخ در برابر رمان تاریخی وجود دارد؟ رمان‌هایی که نویسنده به تحلیل تبعات جنگ می‌پردازد حاصل نگاه عمیق نویسنده به این پدیده است آن هم از فاصله‌ای که جنگ را بهتر می‌تواند مشاهده کند. بسیاری از آثار موفق این چنینی بعد از جنگ نوشته شده‌اند؛ آن هنگامی که نویسندگان تبعات جنگ را در جامعه مشاهده می‌کنند. این رمان‌ها در کشورهایی که در جنگ جهانی حاضر بودند اما دستاوردهایی نداشتند بیشتر دیده می‌شود؛ مانند رمان «سلاخ خانه شماره پنج» اثر مشهور کورت ونه گات یا رمان «در جبهه غرب خبری نیست» اثر مشهور اریش ماریا رمارک و یا «وداع با اسلحه» اثر مشهور «ارنست همینگوی». در آثار نویسندگان ایران هم این دسته‌بندی مصداق دارد. گروهی جنگ را با پرداختن به آرمان‌های ایدئولوژیک در رمان نشان داده‌اند؛ مانند بیشتر آثار احمد دهقان از جمله «نخل‌های بی سر» یا رمان «ارمیا» از رضا امیرخانی و رمان «نه آبی نه خاکی» از علی مؤذن و گروهی دیگر از نویسندگان به تحلیل جنگ و تبعات آن پرداخته‌اند مانند «زمین سوخته» از احمد محمود. آثاری هم هستند که حد فاصل این دو به شمار می‌روند. اگر الگو در اثر سرانجام نداشته باشد به ادبیات پایداری تعلق خواهد داشت و در همان الگوی تهدید، مبارزه، آرمان اگر مرحله آرمان محقق نشود، مبارزه محوریت خواهد داشت. مقابله و مقاومتی که برای رسیدن به آرمان است؛ اما هنوز منجر به آن نشده است. بیشترِ این آثار از آنِ نویسندگان جهان عرب یعنی خلیل السوامری، جمال بنوره، غسان کنفانی و نجیب محفوظ هستند.

آیا داستان‌هایجنگ در ادوار مختلف برای تاریخ‌نگاری قابل ارجاع هستند؟

بله، داستان‌های جنگ منابع ارجاع‌پذیری هستند. ارسطو معتقد است، داستان نمود عمل به کمک طرح است. این تعریف درباره تاریخ هم صدق می‌کند و وقایع تاریخی را می‌توان با اندک تغییری به معنای داستان و روایت تاریخی به کار برد. در زبان انگلیسی بین دو واژه story وHistory شباهت آشکاری وجود دارد. تاریخ و داستان همیشه به هم وابسته بوده‌اند و هنگامی که مورخ وقایع زمان خود را با هنر نویسندگی به شکل خلاقانه‌ای بیان می‌کند از ظرفیت‌های داستانی استفاده می‌کند و داستان‌نویسی که وقایع عصر خود را موضوع داستانش قرار می‌دهد در واقع از ظرفیت مضمون و موضوع موجود استفاده می‌کند و از آن با پرداختی هنرمندانه داستان می‌سازد. تاریخ‌های بسیاری با این شیوه نوشته شده‌اند مانند «تاریخ بیهقی» که به وقایع پادشاهی محمود و مسعود غزنوی پرداخته است، «تاریخ جهانگشای جوینی» که وقایع ایران در دوره مغول و خوارزمشاهیان و اسماعیلیان را بیان کرده، در «نفثة المصدور» نویسنده به بیان سرنگونی حکومت خوارزمشاهیان و وقایعی که از سر گذرانده پرداخته و بسیاری از کتاب‌های تاریخی دیگر جنبه داستانی دارند. امروز رمان تاریخی گونه‌ای پرطرفدار از رمان است که مخاطبان بسیاری در جهان دارد. رمان تاریخی «خواجه تاجدار» از ژان گور ، «ژرمینال» از امیل زولا، «داستان دو شهر» از چارلز دیکنر و رمان‌های بسیار دیگر که نویسنده یک شخصیت تاریخی مشهور یا یک برهه از تاریخ را به داستان تبدیل کرده است. در ژانر جنگ هم همین اتفاق می‌افتد و آن داستان صلاحیت ارجاع تاریخی پیدا می‌کند. در رمان «الفبای خانواده» اثر ناتالیا گینزبورگ نویسنده اعتراف کرده که هیچ ابداعی در آن نداشته و حتی نام کسان نیز واقعی است. او به شرح خاطراتش از دوران جنگ و جامعه ایتالیا پس از جنگ می‌پردازد. رمان «سووشون» اشارات تاریخی مشهود به جنگ جهانی دارد. در رمان «بادبادک باز» از خالد حسینی برهه تاریخی حکومت ظاهرشاه، آخرین پادشاه افغان تا زمان حکومت انتقالی حامد کرزای را مضمون اصلی قرار می‌دهد. یکی از مضامینی که می‌توان در ادبیات جنگ بررسی کرد اثرات جنگ بر جابه‌جایی ملت‌هاست؛ مهاجرت‌هایی که در نتیجه جنگ اتفاق می‌افتند با مهاجرت‎ با دلایل دیگر کاملاً متفاوت‌اند. برخی از نویسندگان در رمان‌های جنگ که اتفاقاً مراجع تاریخی خوبی هم هستند، جنگ را از دید مهاجرانی که ترک وطن کرده‌اند نشان می‌دهند و به مشکلات فرهنگی مهاجران به عنوان یکی از تبعات جنگ می‌پردازند. به هر حال جنگ حقیقتی است که در برهه زمانی نسبتاً طولانی اتفاق می‌افتد و اثرات بسیاری بر جامعه انسانی می‌گذارد. نویسندگان نیز از آبشخور تاریخ بسیار بهره برده‌اند و به همین دلیل رمان‌های تاریخی با مضمون جنگ می‌توانند مورد توجه تاریخ‌نگاران قرار بگیرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط