به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ علیرضا خلیلزاده؛ فصل دوم «زخمکاری» تمام شد اما به جز استفاده ابزاری از نام مالک، اثر دیگری از جواد عزتی نیست. در حالیکه محمدحسین مهدویان کارگردان سریال نوید آمدنِ دوباره «زخمکاری» را با این عبارت داد: «مالک بلند شو!» اما هنوز مالک بلند نشده است.
استفاده ابزاری از مالک را مخاطبان زود دریافتند؛ چون لایکها و دیسلایکهای پایین هر قسمت این را نشان میدهد. مخاطبان در فصل اول هم «زخمکاری» را با جواد عزتی دنبال کردند. در این فصل هم امیدوار به حضورِ او اشتراک میخرند و سریال را دنبال میکنند اما دریغ از این حضور پررنگ! یا او را در حال چیدمان لگوها میبینند، یا چند دیالوگ محدود با دستمالچیِ داستان (سیدجواد هاشمی) و یا چند روایت از گذشته او با طلوعی.
مهران غفوریان و کامبیز دیرباز که نتوانستند مخاطب را سرگرم کنند و امیدوار به «زخمکاری ۲» و حتی میثم مالکی پسر مالک با بازی مرتضی امینیتبار با بازی ضعیف و اگزجره نتوانست جورِ جواد عزتی را بکشد. در فصل اول حداقل سعید چنگیزیان و سیاوش طهمورث محرکِ داستان بودند در فصل دوم هیچ بازی درخشانی به چشم نمیخورد.
رعنا آزادیور که با نقش سمیرا در فصل اول درخشید هم آن رمقِ گذشته را ندارد. الناز ملک که از سریال «سقوط» پا به «زخمکاری» گذاشته هم نقطه عطفی از خودش نشان نداده است.
شاید بیبرنامگی مهدویان در ساخت ادامه «زخمکاری» هم مزید بر علت شده است. محبوبیتی که فصل اول در میانِ مخاطبان پیدا کرد باعث شد تا صاحبان پلتفرم دست به کار شوند و از او بخواهند فصل دوم را تدارک ببیند. همانطور که برای «نیسان آبی» چنین اندیشهای کردند و معلوم نیست آن اثر چه سرانجامی پیدا کند؛ چون حداقلِ اتفاق تغییر کارگردان بوده است. منوچهر هادی جای خود را به مسعود اطیابی داده که خیلی در ساخت سریال کارنامه خوبی را از خود به جای نگذاشته است.
دنبالهسازی در نمایشخانگی خیلی توفیقی نداشته است. اگر به سریالِ «عاشقانه» منوچهر هادی یا پیشتر به «قلب یخی» و حتی «ساخت ایران» توجه کنیم میبینیم یا دچار تغییر بازیگران شدند و نتوانستند موفقیتی به دست آورند یا همچون مهدویان و «زخمکاری» که طراحی خوبی در روایت درام خود نداشتهاند.
در «عاشقانه- گیسو» برخی از کاراکترها راکورد خود را نیز فراموش کردند این اتفاق کمتر در میان کاراکترهای قدیمی «زخمکاری» افتاده است. اگرچه در راکورد صحنه و تصویر و آکسسوار، بهتر میتوانستند عمل کنند که این همه گاف تصویری از خود به جای نگذارند.
شاید ساخت اسپین آف برای برخی سریالهای چند فصله که نمیتوانند راکورد کاراکترها، استفاده درست از بازیگران محوریشان و همچنین طراحی درست در فیلمنامه و درام، راه بهتری برای حفظ برند و حتی سرمایهگذاری و درآمدزایی در این عرصه باشد. حتی سریالهای موفقی همچون «پایتخت» هم با ناکامی در فصل آخر خود مواجه شدند؛ چرا که پایبندی به فیلمنامه و داستان را فراموش کردند.
حال امروزه که تمامی مخاطبان منتظر بازگشت قدرتمندانه و حماسی مالک به داستان است؛ با نگاه بر اینکه داستان بر پایه تراژدی هملت اقتباس شده است گمان نمیرود که چنین اتفاقی در انتظار سریال باشد. زیرا در این منبع اقتباس ما شاهد نزاع و درگیری بین میثم و شهریار شفاعت و پایان عاشقانه میان میثم و شیدا خواهیم بود. البته همچنان باید منتظر بود و دید چه اتفاقی در مسیر فیلمنامه قرار دارد زیرا در هملت نیز خبری از زنده بودن پدر کاراکتر نیست و این موضوع نشاندهنده تغییراتی در روند اقتباس است.
هر چند سکانس پایانی قسمت آخر سریال ما را با بازگشت مالک روبرو میکند، مقولهای که مخاطب هر لحظه در زمان تماشای این فصل منتظر آن بود. اما این اتفاق در پایانبندی مخاطب را دلزده میکند، مهدویان با این ترفند یک فضای خالی در فصل دوم ایجاد کرده و با شعار پوچ و توخالی بازگشت مالک، مخاطب را تا پایان میکشاند که در نهایت به او بگوید: «خبری از بازگشت مالک نیست، مالک را برای فصل سوم نگه داشتهایم.»
نظر شما