جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۸:۳۵
ما نتوانستیم تاریخ معاصر را در قالب داستان ارائه دهیم

هادی لطفی؛ نویسنده کتاب «خون شریک» بیان کرد: نسل جدید دوست دارد که حرفمان را در قالب قصه و داستان بزنیم. ما موضوع را در قالب یک روایت منظم و طرح‌دار نگفته‌ایم. به نظرم ما نتوانستیم تاریخ معاصر را در قالب داستان ارائه دهیم.

‌سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حاج محمدآقا رسول‌زاده چهره شناخته شده و محبوبی میان مردم کاشان است. مردی که از دهه بیست شمسی به عنوان پشت و پناهی برای مردم کاشان و اطراف آن مطرح بود. محبوبیت و معروفیت حاج محمدآقا به حدی بود که مورد وثوق امام خمینی هم قرار گرفته بود. او پرچمدار مبارزه با طاغوت و پس از آن پشتیبانی از جبهه‌های جنگ در شهرستان کاشان بود. کتاب «خود می‌گذشت» شرح سرگذشت این مرد انقلابی است که به قلم هادی لطفی به رشته تحریر درآمده است. مصاحبه زیر گفت‌وگوی کوتاهی با نویسنده این کتاب است که از نظر می‌گذارنید:

- بیشتر درباره کتاب «خون می‌گذشت» توضیح می‌دهید؟

کتاب «خون می‌گذشت» درباره سرنوشت یکی از شخصیت‌های مطرح کاشانی به نام حاج محمدآقا رسول‌زاده است. ایشان در سال ۱۲۹۲ متولد و در سال ۱۳۶۷ فوت می‌کند. به خاطر همین، بازه زمانی طولانی مدتی که با نسل جدید دارد، سرگذشت ایشان به نوعی سرگذشت کاشان محسوب می‌شود. ما در این کتاب شهر کاشان را از زمان ولادت تا وفات ایشان مرور کردیم. در واقع داستان زندگی این فرد در بستر شهر کاشان و اتفاقات آن جلو رفته است. به نوعی مطالعه این کتاب آشنایی با کاشان است.

- کتاب در قالب خاطره تدوین شده یا خاطره؟

خاطره نیست. به صورت داستان نوشته شده است. به نوعی با یک کار مستند داستان مواجه هستیم. شروع این کتاب هم با گفت‌وگوی حاج محمدآقا با پدرش درباره داستان شهادت امیرکبیر در باغ فین کاشان است. یعنی داستان با اتفاقات حمام فین کاشان آغاز می‌شود. بعد از آن هم اتفاقات و ماجراهای اواخر دوره قاجار و به قولی قدرت گرفتن اراذل و اوباش، بی‌ثباتی شهرو مسئولان حکومتی در کاشان و بعد هم قدرت گرفتن رضا خان را داریم. تقریباً حاج محمدآقا از سن بیست سالگی یا کمتر، درست زمانی که کشف حجاب رضاخانی رخ می‌دهد، به اجتماع وارد می‌شود و به قولی شروع به اجتماعی شدن می‌کند. مخاطب با مطالعه کتاب این تغییر و تحول را حس می‌کند. اینکه حاج محمدآقا کارهایی می‌کند که به مذاق حکومت خوش نمی‌آید. سال ۱۳۲۸ اقدام به ترور بجیس بهایی، یک یهودی بهایی شده که عامل اسرائیل در ایران است می‌کند. در پی این اقدام او را دستگیر می‌کنند و قصد اعدامش را داشتند اما آیت‌الله بروجردی مداخله می‌کند و برای او و تیمش وکیل می‌گیرد. نهایتاً پس از هشت نه ماه آزاد می‌شود. از آن پس حاج محمدآریالا رسول‌زاده به پشت و پناه مردم کاشان تبدیل می‌شود. یعنی بیشتر ازقبل اسمش بر زبان‌ها می‌افتد. هرکسی که مثلاً با خان روستا مشکلی داشته یا جایی مورد ظلم و ستم قرار می‌گرفت برای دادخواهی نزد حاج محمدآقا می‌رفت. بر زبان افتادن حاج محمدآقا تا جایی بود که در سال ۴۲ وقتی امام قصد اعزام علما به کاشان را داشتند، گفتند که نزد آقای رسول‌زاده بروید از او کمک بخواهید. مثلاً اینکه برای شما منبری فراهم کند یا شرایط را برای انجام کارهای شما جور کند یا حتی اگر خواستید از شهربانی فرار کنید به او پناه ببرید. موضوع دیگری که درباره شخصیت ایشان وجود دارد این است که به گفته یکی از مسئولین جمهوری اسلامی با مروری که بر اسناد ساواک داشتند به این موضوع برمی‌خوردند که هیچ کسی اندازه حاج محمدآقا در ساواک پرونده ندارد. یعنی اینقدر این بنده خدا را می‌گرفتند و با تعهد آزادش می‌کردند که باعث بالا رفتن پرونده‌های او شده بود. حتی چند باری هم قرار بود که این بازدداشت‌ها منجر به اعدام او شود که با لطف خدا و اتفاقاتی که در ادامه رخ می‌دهد از اعدام رهایی می‌یابد. همه این اتفاقات تا بعد از انقلاب در کتاب ذکر شده تا اینکه به پشتیبانی پشت جبهه و سال ۶۷ و زمان فوت ایشان می‌رسیم.

- برای تکمیل اطلاعات خود از چه منابعی استفاده کردید؟

بخش عمده اطلاعات کتاب از مصاحبه است. شاید با حدود ۱۰۰ نفر مصاحبه کرده بودم. ساعات بیشتری را با افرادی مثل برادر آقای رسول‌زاده یا افرادی که سن بالاتری داشتند و به تبع خاطرات و اطلاعات بیشتری داشتند به مصاحبه گذراندم. به طور میانگین با هرکدام از این افراد دو سه ساعت مصاحبه کردم. بخشی از این اطلاعات تاریخ شفاهی بود و بخشی دیگر بر اساس مطالعه کتابخانه‌ای و بررسی آثار و اسناد صورت گرفت. ما توانستیم تمام اسنادی که از آقای رسول‌زاده موجود است را تهیه و جمع‌اوری کنیم. هر کدام از این وقایع را با تاریخ معین مطالعه کردیم. مثلاً اینکه ساواک در چه تاریخی او را بازداشت کرد. این سندخوانی‌ها به پیشبرد ماجرا کمک می‌کرد.

- فکر می‌کنید چه موضوعات شاخصی در کتاب مطرح شده که قابیت جذب مخاطب را دارد؟

ببینید از اول قرار نبود که یک زندگی‌نامه مفصل از یک فرد ارائه دهیم. واقعاً یک اتفاق بزرگ رخ داده است. این اتفاقات و ماجراهایی که در طول کتاب می‌خوانیم همه در راستای یکدیگر روایت شده است. اینکه حاج محمدآقا یک تیمی سازماندهی می‌کند که برجیس را با آن معروفیت و اهمیت ترور می‌کند. برجیسی که پسرش پزشک دربار بود و کسی جرات اعتراض به او را نداشت. خلاصه اینکه شرایط برای چنین کارهایی عادی نبود. به نظرم سال‌های پس از آزادی نقطه اوج کتاب است. اما تلاش کردیم که این روزها از کشش نیوفتد و برای مخاطب جذابیت داشته باشد. اگر ما از سال ۱۳۴۲ به داستان زندگی حاج محمدآقا نگاه کنیم، می‌بینیم که همواره در حال مبارزع و آموزش جوانان است. همیشه دغدغه جمع شدن جوانان کنار یکدیگر را داشت. این فعالیت‌ها تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. مسیر انقلاب در کاشان به دست او هدایت می‌شد. چند سالی چراغ مبارزه و اعتراض را در کاشان روشن نگاه داشت تا انقلاب پیروز شد.

- کتاب که شما نوشنید اطلاعات خوبی از تاریخ انقلاب در شهر کاشان به مخاطب ارائه می‌دهد، فکر می‌کنید نویسندگان چقدر توانستند خاطرات انقلاب را با روایتی مستند و دقیق در قالب داستان ارائه دهند؟

واقعیتش را بخواهید خیلی کم است! کارهایی که در سال‌های قبل صورت گرفته و کار درستی هم بوده، کارهای پژوهش محور و سند محور بوده است. کارهایی که محقق وقت گذاشته و اسناد زیادی را جمع‌آوری کرده است. این کارها لازم و ضروری است اما کار شاقی نیست. نسل جدید دوست دارد که حرفمان را در قالب قصه و داستان بزنیم. ما موضوع را در قالب یک روایت منظم و طرح‌دار نگفته‌ایم. به نظرم ما نتوانستیم تاریخ معاصر را در قالب داستان ارائه دهیم. منظورم از داستان، تخیل نیست. منظورم داستانی است که همه واقعیت را ارائه دهد. واقعیتی که با شکل داستانی روایت شود تا برای مخاطب جذابیت داشته باشد. من می‌توانستم اسنادی که از آقای رسول‌زاده دریافت کرده بودم را بطور مستند و گزرش محور در کتاب توصیف کنم اما وقتی می‌خواهیم برای کسی که دنبال فکت تاریخی نیست موضوع را مطرح کنیم باید قصه‌ای روایت کنیم که جذاب باشد. نمی‌توانیم سند را در اختیار آن مخاطب قرار دهیم و بگوییم که خودت بنشین و این اسناد را مثل پازل کنار هم بگذار. رمزگشایی از این سندها وظیفه من محقق است. من باید با افرادی که در موضوع دخیلی هستند مصاحبه کنم تا یک روایت دقیق و مخاطب پسند ارئه کنم. من سعی کردم تا جایی که امکان دارد، بین فصل‌های کتاب از اسناد استفاده کنم. یعنی وقتی شما کتاب را ورق می‌زنید می‌بینید که با یک روایت داستانی روبه‌رو هستید. اما در جایی یک سندی هم ارائه می‌شود که یادآوری کند این موضوعی که مطالعه کردی واقعیت دارد و بر اساس تخیلی نیست.

- کتاب جدیدی در دست چاپ دارید؟

بله کتاب «در کنار دوست» در چاپخانه است. این کتاب خاطرات سردار حسین دقیقی از کردستان است. بیشتر به روایت خاطرات او در کنار دوستان می‌پردازد و حالت زندگینامه ندارد. تلاش کردیم که قصه‌های کردستان با دقت و مستند جمع‌آوری شود. این کتاب جلد یک این مجموعه است. شاید بعدها افراد دیگری از کردستان بگویند. یک کتاب دیگر هم دارم که احتمالاً امروز یا فردا به ناشر تحویل می‌دهم و شاید تا آخر سال منتشر شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها