نشست نقد و بررسی کتاب «آقا رسول» مطرح شد؛
جدیترین آسیب در ادبیات پایداری، درهمآمیختگی و تشتت سبک نگارشی است
محمد قاسمیپور محقق و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس گفت: جدیترین آسیب در ادبیات پایداری درهمآمیختگی و تشتت سبک نگارشی است. نویسنده نمیتوانند در یک سبک بماند. وقتی میگوید رمان در رمان بماند. وقتی میگوید خاطره در خاطره بماند.
محمد قاسمیپور محقق و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس و لیلا رستمخانی، نویسنده کتاب در این نشست حضور داشتند.
محمد قاسمیپور با گرامیداشت هفته دفاع مقدس گفت: موضوع دفاع مقدس ما آن قدر گرانسنگ است که تمام سال باید در شناسایی و ترویج مولفههای فرهنگی آن کوشا باشیم. واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی ما خبر از این میدهد که ما به شدت نیاز به بازگشت به آن و الگوگرفتن از آن داریم. ابتدا اشاره میکنم به سازمان نشر دهم، نشر نوپایی که با همت یادگاران دفاع مقدس شکل گرفته است و در حال رقم زدن اتفاقات خوبی در ادبیات پایداری است. امیدوارم در کنار همه کارهایی که برای کتابها میکنند همچنان جلسات نقد و بررسی پر رنگ باشد چرا که ما تقویت فرهنگ نقد در ادبیات پایداری را نیاز داریم.
قاسمیپور با اشاره به سختی پژوهش بعد این همه سال گفت: دردودل همیشگی نویسندههاست که از کمبود منابع مینالند. این کتاب یک عقبه تحقیقی خوب دارد بعد این همه سال پژوهش و تحقیق دررابطه با آن دوران سخت است. حس من این است که آدمها بی ادعا آمدند و وقت گذاشتند. پیدا کردن دوران کودکی یک آدم در ۶۰ سال پیش کاری سخت است و این تحقیق پیشینه پژوهشی دقیقی دارد، منابع و ماخذ دارد. نویسندگان باید بدانند در طی کردن مرحله تحقیق و پژوهش عجول نباشید گاهی لازم است ده سال تحقیق شود و در ۶ ماه نوشته شود. من ستایشگر محققی هستم که درست و میدانی تحقیق میکند.
وی افزود: محیط و موقعیتهای زیسته افرادی که در کنار ما نیستند میتواند به شناخت ما از آن شهید کمک کنند. روی جلد، ما زندگینامه شهید رسول کشاورز را داریم. به جای زندگینامه از روایتی مستند نشسته که نشاندهنده عدم هماهنگی است. طراحی جلد با پوستر و کاغذ دیواری فرق دارد مثلا عبارت انگلیسی «sir rasoul» که در جلد آمده به نظرم بیمورد بوده و خداراشکر کمرنگ و ریز است.
این پژوهشگر مطرح کرد: ببینید جدیترین آسیب در ادبیات پایداری درهمآمیختگی و تشتت سبک نگارشی است. نویسنده نمیتوانند در یک سبک بماند. وقتی میگوید رمان در رمان بماند. وقتی میگوید خاطره در خاطره بماند. مختصاتی در ادبیات داستانی داریم مانند توصیف که در کار مستند هم مشابه است. پیشینه نویسنده که داستان نویس بوده است در کار تاثیر گذاشته است. یک تلنگر و تذکری که مدام به نویسنده میگفتند این بوده که مواظب باش کار را داستانی نکنی و مستند بنویسی.
البته یک رگههایی از سرکشیهای قلم را مشاهده میکنیم. نمونهها زیاد نیست تعداد اندک است. یکی دو فصل کامل مستند است راوی دارد و محکم روایت شده و ذره ای آثار داستانی ندارد.
محمد قاسمیپور عنوان کرد: اعتماد سازی با خانواده شهید با توجه به اتفاقاتی که ممکن است در این سالها برای آنها افتاده باشد، سخت است و سخت راه میدهند ولی موقعی که این اتفاق افتاده باشد، یعنی انس و صمیمیتی که باعث شود هر چیزی را خانواده شهید بگویند، در این شرایط نویسنده میتواند تصویرسازی کند و به واقعگرایی برسد. متاسفانه محققهای ما کلیگویی میکنند. گاهی این چنبره ادبیات لطمهای به مستند بودن کار نمیزند.
او افزود: در دو سه مورد وقتی میآییم روایت مستند از زندگی شهید بنویسیم بعد سبک رو زندگینامه و مستند استفاده میکنیم باید بدانیم قلم یا ذهن نویسنده تاثیر خواهد گذاشت.
قاسمیپور در رابطه با برخی روایات کتاب مطرح کرد: نظرم در رابطه با برخی اطلاعاتی که آمده این است که بهتر بود تمرکز اصلی کتاب بر شخصیت اصلی شهید رسول کشاورز باشد. لطمهای که کار خورده این است که در جاهایی اطلاعاتی آورده که در ذهن راوی هم رفته این میتوانست اتفاق نیفتد. یعنی استفاده از دانای کل محدود این دانای کل هر جا از رزمندهای خوشش آمده آن را بیشتر نوشته و بزرگ کرده است که اینجا من را تشنه کرده که عاقبت سید مجید چه شده است. این میتوانست کنترل شده باشد و محور اصلی رسول باشد. اما همچنان من از روایتی مستند بودن کار دفاع میکنم و ساختار را میفهمم. باید تمرکز روی رسول میماند.
وی ادامه داد: برای دوران کودکی یک شهید بازدید میدانی خیلی کمک میکند. نویسنده چیزی را از روستا و کلماتی میگوید و در فصول بعدی اشارهای به ترک زبان بودن او نمیکند تا حدود صفحه ۳۰۰، یعنی یک سوم پایانی کتاب که بر من شوک سنگینی بود. فارسی بلد نبودن مادر شهید را مثلا اگر زودتر میفهمیدیم در ذهنمان پرداخت میکردیم که شرایط و صحبت کردن شهید چگونه بوده است.
این پژوهشگر درباره برخی ابهامات کتاب اضافه کرد: من هنوز چیزهایی را از رسول نمیدانم. سرنوشت تحصیلی رسول رها شده است یا مسئله نظام وظیفه او که احتمالا با پیوستن به سپاه حل شده است. یکی دیگر اینکه شهید زبان دوم داشت که بر شخصیت او تاثیر داشته، آیا رسول از زبان مادری در جنگ یا در سنگر استفاده میکرده. آیا رسول علاقه ورزشی داشته؟ قرمز یا آبی بوده؟ در گشتوگذار روی موتور در تهران کجاها میرفته؟ قبل از شهادت اگر به مزار شهدا میرفته مزار مطلوبش کدام شهید بوده! اینها همه شخصیت شناسی است که بتوانیم تمام ابعاد یک شهید را بررسی کنیم. رسول دایی بوده یا عمو بوده است؟ خلاصه تمام شخصیت اعتقادی و اجتماعی که متن را بسیار جذاب میکند.
وی با پیشنهاداتی به صحبتهایش پایان داد: من پیشنهادم برای ویراستاری در مقدمه این است که نویسنده بیاید بگوید. درباره اینکه من چگونه نوشتم حدود یک پاراگراف بیاورد. نکته دیگر اینکه من شروع راجبت این فصل یک کنونی کتاب است فصل شهادت کتاب لای یک فصل گم شده و با فصل شهادت و پایانی چفت نمیشود. ما نباید منتظر باشیم از پژوهش و تحقیق غربیها استفاده کنیم خودمان میتوانیم آغاز کننده باشیم در فرهنگسازی برای شهدا اشاره به اینکه مزار شهید کجاست. هر جا اولین باز در متن اسم شهیدی میآوریم در پا نوشت اسم شهید با نشانی مزار ایشان را بنویسید.
لیلا رستمخانی نویسنده کتاب گفت: این کار اولین کار دفاع مقدسم بوده است. آقای رحیم مرادیان همرزم شهید در ابتدای کار خیلی به من کمک کردند. خانواده شهید همینطور. همسر شهید در ابتدا گفتند شهید در ۲۱ سالگی شهید شدند و شاید چیزی نداشته باشند برای کتاب شدن. از صفر کار را شروع کردم مصاحبهها را گرفتم.
وی افزود: خیلی به من تاکید کردند که حتما مستند بودن کار حفظ شود و تخیل نباشد. آن مدتی که این کتاب را کار میکردم با آقا رسول زندگی کردم احساس نزدیکی برادرانه داشتم و نثر ساده به همین دلیل بود که خواندش دشوار نباشد برای مخاطب مثل یک فیلم مستند باشد.
رستم خانی ادامه داد: تمام اطلاعاتی که از همسر و مادر شهید میشد گرفت، گرفتم چراکه فقط دو سال با ایشان زندگی کردند و مادرشان هم فوت کرده بود. به همین دلیل نقش خانمها در این کتاب کمرنگ است. من از دانای کل استفاده کردم اما محدود نبود و تمام حرفهای راوی گفته شده منتها من مثلا از ذهن او بیان کردم. در رابطه با محله کودکی با برادراشان رفتم روستا دوستان و اقوام ایشان را دیدم.در محله فلاح تهران هم که محله رندگی ایشان بود رفتم اما توضیحات زیاد بود و احساس کردم نیاز نیست بیشتر به محله بپردازم.
نظر شما