مرتضی حیدری آل کثیر، شاعر آیینی کشورمان، قطعه شعری را به مناسبت سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) سروده و در اختیار ایبنا قرار داده است.
تا به کی نور تو غایب به نظر میآید؟
ای که از یمن نگاه تو سحر میآید
بادها بوی تو را از همه جا میشنوند
ابرها تا به کجا سمت نگاهت بدوند؟
ای خلاصه شده ماهیّت ادیان در تو
معجز هرچه پیمبر شده پنهان در تو
نبض توراتی و قرآنی و ذکر و انجیل
یوسفِ مصری و موسای ِ بنی اسرائیل
نه فقط صبح به تایید تو برمیگردد
نفسِ رفته به امّید تو برمیگردد
علت دست تکان دادن یک دنیایی
به تماشای خودی تا که شبی باز آیی
یک سرو گردن از آفاق برونی وقتی
یک سر سوزن از آن پرده برون میآیی
دوستداران همه هستند ولی یارت کو
جز تو و آینهات لایق دیدارت کو؟
ما در این وهم و خیالیم که برمیگردی
تو خودت منتظر سیصدواندی مردی
ای قیام تو به پیوند و تبسم مختوم
مهربانیّ تو از نام محمد معلوم
شاعری تشنه نشسته ست که رویا بچشد
قطره تصمیم گرفته ست که دریا بکشد
که تصوّر کند آن لحظه آشفتن را
بغض سنگین تو هنگام سخن گفتن را
میرسی...آه که فریاد تو دیدن دارد
درددل کردن آیینه شنیدن دارد
تویی وغربت ده قرن عطش، یا الله!
وارث تشنگی سرخ اباعبدالله
خسته از کوه و کمر صبحِ زلالاندیشت
تو کجایی؟ که خودش را برساند پیشت
در پیات راهی دریا بشود یا صحرا
مکهای یا نجفی سامرّه يا كربوبلا
آسمان خوانده به درگاه تو بارانش را
مادری نذر تو کرده ست شهیدانش را
موج، سودای تو را برده به ساحل گفته ست
غمت این گونه به گوشِ دلِ «بیدل» گفته ست
«باز چشمم به خیالت چه فسون میریزد
مژه میافشرم آیینه برون میریزد
نظر شما