گفتوگو با حجتالاسلام صادقی به مناسبت شهادت امام رضا(ع)؛
بحث تقریب ادیان در زمان امام رضا(ع) به شرق هم رسید/ ترجمه در عصر امام هشتم موجب گسترش تمدن اسلامی شد
مدیر گروه تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام پیشینه تقریب ادیان و مذاهب را از دوره پیامبر(ص) معرفی کرد با این حال به این موضوع اشاره کرد که مسئله تقریب در زمان امام رضا(ع) جدیتر شد و حتی پای آن به شرق هم رسید.
امام رضا(ع) به لحاظ فکری و سیاسی در چه دورانی زندگی میکردند و رویکرد ایشان در قبال تحولات زمان خود چه بود؟
دوران امامت حضرت رضا(ع) در تاریخ اسلام و اندیشههای مسلمانان بخاطر اختلافات کلامی معتزله و اهل حدیث قابل توجه است. کسانی که رویکرد عقلگرایانه داشتند و عده دیگری که بیشتر خود را مقید به حفظ و پیروی از احادیث میدانستند. دستگاه خلافت به تبع مأمون رویکرد معتزلی داشت و مسئله خلق قرآن به مسئله سیاسی مهمی در این دورهها تبدیل شده و پیامدهایی را ایجاد کرده بود. شیعیان نیز بخاطر اختلاف بر سر شهادت یا مهدی بودن امام کاظم(ع) دچار اختلافاتی بودند و این مسئله تحول و بحرانی در میان یاران ائمه ایجاد کرده بود.
از نظر سیاسی نزاع امین و مأمون سالها طول کشید تا آنکه مأمون در شرق اسلامی بر برادرش پیروز شد و از جهتی سرگرم دعواهای داخلی خلافت بودند. از سوی دیگر برادران امام رضا(ع) و برخی علویان با قیامهای خود در صدد مقابله با حکومت عباسی بودند که منشأ برخی حوادث سیاسی شده بود.
امام در بخش عمده از امامت خود که در مدینه بسر میبرد و مصادف با نزاعهای داخلی عباسیان بود، فرصتی برای تبیین معارف مکتب اهلبیت و تسویه شیعیان از انحرافات درون مذهبی مانند واقفه بود. بیان احادیث و احکام و دیگر علوم اسلامی که از آن حضرت بر جای مانده مربوط به این دوره گذار است.
یکی از مهمترین رویدادهای زمانه امام رضا(ع) برگزاری مناظرههای مختلف از سوی مامون بود. هدف مأمون از برگزاری مناظرات با حضور امام(ع) چه بود؟
به هر حال دانشدوستی و علاقه ذاتی مأمون به جلسات علمی بخشی از عوامل برگزاری این جلسات بود. ویژگیای که در حاکمان پیشین اموی و اغلب خلفای عباسی دیده نمیشد. گرایش معتزلی وی نیز مزید علت میشد که چنین گفتگوهایی را شکل دهد. در عین حال این مسئله با توجه به زیرکی و سیاستورزی مأمون قابل انکار نیست که اهداف دیگری از این کار داشته است.
شیخ صدوق و دیگر عالمان شیعه معتقدند هدف مأمون از راهاندازی این جلسات علمی امید به ناتوانی امام و برتری صاحبان ادیان و فرق بر ایشان بود. یک شاهد این امر را میتوان اینگونه بیان کرد که در ادامه از برگزاری اینگونه جلسات منصرف شد گویا متوجه شد که امام کسی نیست که از پاسخ در بماند.
*با توجه به اینکه یکی از اصول سیاسی مدنظر امام رضا(ع)، تقیه بود، آیا ایشان برای مناظرات و گفتوگوهای علمی، آزادی کامل داشتند یا اینکه با محدودیت مواجه بودند؟
در سالهای اخیر برخی محققان به این نتیجه رسیدهاند که تقیه آنگونه که در برخی نوشته و گفتههای ما رواج یافته، عامل مهمی در تعامل اهلبیت با مخالفان و دشمنان خود نبوده است. البته بنده شخصاً تحقیقاتی در اینباره ندارم ولی از گزارشهای تاریخی چنین تصور میشود که ائمه در اغلب موارد، رأی و سخن خود را بیپروا بیان میکردهاند و ملاحظه جدی از دستگاه خلافت نداشتند مگر در مواردی که لازم بود همراه باشند و ضرورت احساس میکردند که مطلبی را در آن شرایط نفرمایند.
در خصوص امام رضا(ع) نیز به نظر نمیرسد محدودیتی وجود داشت دست کم در اوایل چنین نبود و آنچه از مناظرات آن حضرت به دست ما رسیده نشان میدهد که سخنان خود را بیان کردهاند. نمونه آن سخنی از امام است که شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا نقل کرده و امام رضا(ع) عترت پیامبر را برتر از دیگران دانسته است. البته همانطور که گفته شد از همین آثار شیعی استفاده میشود که امام در ادامه محدود شد.
با توجه به اینکه امام رضا(ع) با مکتبهای فکری مختلف وارد مناظره و بحث و گفتوگو میشدند و مقابل نهضت ترجمه موضع مخالفت اتخاذ نکردند، به نظر شما از این سیره رفتاری امام چه درسی برای امروز خود میتوانیم فرا بگیریم؟
طبعاً امامان شیعه با دانش روز و هر گونه علم آموزی یادگیری مخالفتی نداشتند و روایات ایشان این مسئله را نشان میدهد. جمله مشهور اطلبوا العلم و لو بالصین دلیلی بر این مطلب است که دین اسلام محدودیتی از نظر جغرافیا و آیین برای علم آموزی ایجاد نمیکند. ورود آثار و ترجمه آنها در عصر امام هشتم موجب گسترش تمدن اسلامی میشد و اگر اشکال و انحرافی وجود داشت امام و اصحاب او در صدد اصلاح و پاسخ بودند.
به نظرم درسی که میتوان از این اتفاق گرفت آن است که با مظاهر وارداتی نه میتوان مقابله کرد و نه باید مقابله کرد زیرا بخواهیم یا نخواهیم این مظاهر وارد جوامع میشود مهم آن است که چگونه با آن تعامل کنیم.
ایشان با وجود پذیرش ولایتعهدی، شان خود به عنوان امام مفترضالطاعه و منصوب از طرف خداوند را حفظ کردند و آلوده قدرت و سیاست نشدند. حال سؤال این است که امام براساس چه ادلهای، این مقام را پذیرفتند؟
بنا به گزارشهای موجود تاریخی روشن است که امام تمایلی به پذیرش این پیشنهاد نداشت و سرانجام ناچار به قبول آن شد. بنا به نقلی از شیخ مفید خود مأمون به امام گفت همانطور که جد شما امیرمؤمنان در شورای عمر حضور یافت باید شما هم این موضوع را بپذیرید.
خود امام رضا(ع) هم به این دلیل و حضور جدش امیرمؤمنان در شورای شش نفره اشاره کرده است. آنچه روشن است امامت با آن جایگاه تناسبی نداشت و همانطور که در برخی سخنان امام آمده، این جایگاهی نیست که مأمون بخواهد آن را به امام پیشنهاد کند یا واگذار کند. در واقع این کار در قاموس معارف شیعی و مکتب اهلبیت معنایی نداشت زیرا امامت از سوی خداوند است و ائمه دوازدهگانه به دستور الهی و از سوی پیامبر تعیین شده بودند.
امام رضا(ع) چه تأثیری بر مقوله تقریب ادیان و مذاهب در طول تاریخ اسلام بعد از خودشان گذاشتند؟
فرصتی که برای امام رضا(ع) پیش آمد و اقتضای زمانی که گفتگوی آن حضرت با ادیان و مذهب را در پی داشت ممکن است چنین برداشتی را ایجاد کند که تقریب ادیان از این زمان رونق گرفته است. هر چند از دوران رسالت و عصر امیرمؤمنان نیز همیشه گفتگوهایی با صاحبان ادیان وجود داشت. نمونه بارز و نقطه روشن این ماجرا همزیستی رسولخدا با یهودیان در مدینه و پیمانی بود که با آنان بست و گفتگوهایی که با مسیحیان نجران داشت و به مباهله منجر شد. اما در عصر امامت حضرت رضا(ع) این موضوع جدیتر و ملموستر و با گفتگوهای رسمی و فراگیر انجام گرفت و این تفاوت را داشت که به شرق اسلامی هم کشیده شد.
نظر شما