نویسنده فیلمنامه «هناس» و رمان «لابهلای درختان بلوط» مطرح کرد:
«هناس» نقطه پرتاب و شناخته شدن من در دنیای هنر است
مهدیه عیناللهی نویسنده فیلمنامه «هناس» عنوان کرد: به لحاظ نوشتار سعی کردم بین نوشتار فیلمنامه «هناس» و رمان «لابهلای درختان بلوط» تفاوت باشد تا بیننده فیلم وقتی رمان را میخواند وقتش هدر نرفته باشد.
چه رابطهای میان کتاب لابهلای درختان بلوط و فیلمنامه هناس وجود دارد؟ آیا یکی از روی دیگری اقتباس شدهاست؟
نه کتاب و نه فیلمنامه هیچ کدام برگرفته از یکدیگر نیستند. هر دو برگرفته و اقتباس از واقعیت زندگی خانم دکتر شهره پیرانی و شهید داریوش رضایینژاد هستند. هیچکدام با یکدیگر شباهتی ندارند. هرکدام در یک نقطه زمانی روایت میشوند. فیلم هناس یک سال قبل از شهادت شهید رضایینژاد را به تصویر میکشد که به شهادت وی ختم میشود. استرسهایی که خانم پیرانی دارد برای اینکه همسرش را از دست ندهد و تلاطمی که در زندگیشان ایجاد شده است. در سال ۱۳۹۰ که همه به فکر سرعت اینترنت هستند و ناامنی به چشم نمیآید یک خانواده برای زنده ماندنشان در حال فرار و در تلاطم هستند. در رمان اما موقعیت مکانی و جغرافیایی متفاوت است. زمان رمان بعد از شهادت داریوش رضایینژاد است وقتی که خانم شهره پیرانی سفری به لبنان میروند و با تعدادی از همسران شهدای مدافع حرم لبنان گفتوگو میکنند. شخصیتی به نام سلما در رمان وجود دارد که همسرش بسام شهید شده است و شهره داستان ما که همسرش شهید شده است. این دو روبهروی یکدیگر قرار میگیرند. شهره چون از سلما بزرگتر است و شوهرش را زودتر از او از دست داده تجربیاتش را برای سلما میگوید تا بتواند زودتر با این غم از دست دادن همسر کنار بیاید و بتواند به زندگی معمولی خود برگردد. رمان صرفاً فضای داستانگونه دارد هرچند تمام اتفاقات آن واقعی است. به دلیل مسائل شخصی افراد اسم شخصیتها در این رمان عوض شده است. آدمهایی هم که در لبنان هستند تغییر کردهاند.
ترتیب زمانی نگارش فیلمنامه و نوشتن رمان چگونه است؟
در واقع اول فیلم ساخته شده و بعد رمان لابهلای درختان بلوط نوشته شده است و هر دو نیز اقتباس از زندگی خانم دکتر شهره پیرانی و همسرش شهید داریوش رضایینژاد است اما هیچکدام از یکدیگر اقتباس نشدهاند.
ایده فیلمنامه از کجا آمد؟
همکاران من آقای محمدرضا شفاه تهیهکننده هناس، آقای احسان ثقفی نویسنده اول فیلمنامه هناس و آقای حسین دارابی کارگردان فیلم هناس از دوستانی هستند که همیشه با هم همکاری میکنند و فیلم میسازند. ایده اولیه بین این سه نفر مطرح شده بود. چون فضای فیلم یک فضای زنانه بود آقای احسان ثقفی که استاد فیلمنامهنویسی من هستند از من دعوت کردند که به آنها کمک کنم و بهعنوان نویسنده دوم فیلمنامه کار کنم. من با آقای احسان ثقفی چند کار کوتاه هم نوشته بودم و این همکاری و آشنایی بهجهت شناختی که ما برای نوشتن آن فیلمنامههای کوتاه داشتیم به وجود آمد و او مرا به گروه معرفی کرد.
فیلم هناس و نوشتن فیلمنامه آن و آشنایی با خانم شهره پیرانی چه تأثیری در نوشتن رمان لابهلای درختان بلوط داشت؟
خانم شهره پیرانی بهشدت خونگرماند و فضای دوستانه خوبی برای ما فراهم کردند. ایشان در فیلم دست ما را خیلی باز گذاشتند چون فضای فیلم سینمایی با مستند زندگی یک نفر خیلی فرق میکند و باید درام وارد داستان شود. خانم پیرانی همکاری خیلی زیادی را برای تغییر بعضی صحنهها و ایجاد درام با ما داشتند. در رمان هم همینطور بود. این دوستی که بین ما سر نگارش فیلمنامه هناس ایجاد شده بود که باعث ایجاد فضای همذاتپنداری برای نویسنده میشود که بزرگترین سلاح نویسنده است در رمان نیز ادامه داشت. در نوشتن فیلمنامه و رمان این دوستی با خانم پیرانی تأثیر بسیار زیادی داشت. از طرف دیگر لطف خدا نیز بود که شباهتهای روحی من و خانم دکتر بسیار زیاد بود. مثلاً من تکه متنی در مورد پاییز از زبان او نوشته بودم وقتی برای او فرستادم، گفتند: «از خودم میپرسم این حرفها را کی به تو گفتهام؟ اما من هم از پاییز بدم میآید.» این درحالی بود که من حسوحال خودم را نوشته بودم. این تعامل و این رفاقت یکساله که بعدش نوشتن رمان رقم خورد این کمک را کرد که به واقعیت و لحظات حسوحال شخصیت نزدیک شویم.
ایده نوشتن رمان از کجا آمد؟
خود خانم پیرانی مرا به روایت فتح معرفی کردند. بهخاطر تعاملی که سر نوشتن فیلمنامه هناس با همدیگر پیدا کرده بودیم و شباهت روحی که با یکدیگر داشتیم مرا به انتشارات روایت فتح معرفی کردند. بهلحاظ نوشتار من سعی کردم که بین نوشتار فیلمنامه هناس و رمان لابهلای درختان بلوط تفاوت باشد تا بیننده و خوانندهای که فیلم را میبیند و رمان را میخواند وقتش هدر نرفته باشد و چیزهای تکراری نداشته باشیم. بهلحاظ شباهت، نقطه مشترک شباهت رمان و فیلمنامه شهادت داریوش رضایینژاد است. فیلم درباره التهابات قبل از شهادت و رمان بعد از شهادت او را روایت میکند. رمان خاطرهگویی میکند. شهره در طول رمان مرتب در ذهنش فلشبک میزند و اتفاقاتی را که در گذشته افتاده برای دوستش بازگو میکند تا او را به زندگی بازگرداند.
نظر شما درباره اقتباس از روی رمان لابهلای درختان بلوط و تبدیل آن به فیلم چیست؟
رمان فضایی شبیه به سریال دارد. این رمان ۲۰۰ صفحه است. فضای رمان طوری است که میتوانید لحظات را گسترش بدهید و حالوهوا به آن بدهید. در فیلم سینمایی شما میتوانید یک مقطع زمانی کوتاه را روایت کنید. اگر قرار باشد از روی این رمان فیلمی ساخته شود بهتر است سریال ساخته شود.
نوشتن فیلمنامه هناس و ساخت آن در کارنامه هنری مهدیه عیناللهی چه جایگاهی دارد؟
هناس نقطه پرتاب و شناخته شدن من در دنیای هنر است و من این نقطه پرتاب را مدیون اعتماد آقای احسان ثقفی هستم. بعضی وقتها میبینیم که به جوانهای دهه ۷۰ و گاهاً ۸۰ بها داده نمیشود. میگویند باید اینها پخته شوند. درحالیکه فاصله آموزش من و نوشتن فیلمنامههای کوتاه با احسان ثقفی تا نوشتن فیلمنامه سینمایی خیلی کوتاه بود اما به من اعتماد کردند و کار نوشتن مشترک فیلمنامه سینمایی هناس را به من سپردند. امیدوارم این اعتماد برای همه جوانان و کسانی که هنوز شناخته نشدهاند پیش بیاید و برای آنها هم نقطه پرتابی شود.
از نوشتن فیلمنامه سینمایی هناس تا ساخت آن چقدر طول کشید؟
فیلمنامه در سال ۱۳۹۹ نوشته شد. من در آن زمان فرزندم را باردار بودم. در سال ۱۴۰۰ فیلم هناس ساخته شد و در سال ۱۴۰۱ نیز به اکران درآمد. نگارش رمان لابهلای درختان بلوط نیز در شهریور ۱۴۰۰ آغاز شد و در بهمنماه همان سال به پایان رسید. فیلمنامه هناس چند بار بازنویسی شد. از بازنویسی سوم بهدلیل اینکه من پسرم به دنیا آمد دیگر حضور نداشتم و خود آقای ثقفی چند بار دیگر فیلمنامه را بازنویسی کردند.
بحث قرارداد و نوشتن نام فیلمنامهنویس در تیتراژ فیلم چگونه انجام شد؟
خدا را شکر من با گروهی منصف و حرفهای طرف بودم و هرکس به قدری که سهم داشت در انجام کار اسمش در تیتراژ آمده است. به غیر از آن هم آقای ثقفی حکم استاد مرا دارند و ایشان سهم بیشتری در نوشتن فیلمنامه هناس داشتند و طبیعتاً اسم او اول در تیتراژ فیلم آمده است.
نظر شما