محمدرضا قلیپور، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره تاثیرپذیری بازار کتاب از تبلیغات بیان کرد: به نظر میرسد، جامعهای هستیم که بیشتر در سطح حرکت میکند و کمتر اندیشهمحور است. معمولاً براساس موجهای اجتماعی عمل و واکنش نشان میدهیم؛ نگاه میکنیم، موجها چه رفتار یا رویکرد تازهای را باب کردهاند و از آن تبعیت میکنیم. اگر موجی رفتاری را تأیید کند، مابقی نیز آن را تکرار میکنند. در واقع افراد، پیرو الگوهایی هستند که بهعنوان مُد رواج پیدا میکنند.
این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر، افزود: وقتی کتابی از طریق تبلیغات پُرفروش میشود، مخاطب نیز به تبعیت از فضای ایجاد شده آن را میخرد. متأسفانه برای او چندان مهم نیست که کتاب چه محتوایی دارد؛ وقتی صف و استقبال از یک اثر را میبیند، احساس میکند باید در این صف قرار بگیرد. جامعهای هستیم که هیجانی عمل میکنیم و هنوز اندیشهورز نشدهایم تا بتوانیم درباره نیازهایمان فکر کنیم و متناسب با آن تصمیم بگیریم، از چه راهی این نیازها را برطرف کنیم.
وی با تأکید بر اینکه نیاز به کتاب در جامعه ایرانی، شکل نگرفته است، ادامه داد: ضروری است به کتاب بهعنوان ابزاری که به آن نیازمندیم توجه کنیم. بهعنوان مثال، اگر کتابهایی درباره شیوه برخورد با کودک، غلبه بر ترس، یا آداب اجتماعی مطالعه کنیم، بسیاری از مسائل برایمان حل میشود؛ بدون اینکه به تراپیست یا مشاور نیاز پیدا کنیم. کتاب میتواند آینده را دگرگون کند، اما چنین نگاهی به کتاب، نداریم و نیاز به ان را احساس نکردهایم.
قلیپور، که معتقد است باید بررسی شود چه اقشاری به سراغ کتابهای پُرفروش میروند و این کتابها چه نیازی از مخاطب را برطرف میکند، گفت: از هر کالایی که استفاده میکنیم، انتظاری داریم؛ بنابراین باید نیاز پنهان یا آشکاری که کتاب در مخاطب رفع میکند را رصد کرد. بسیاری از خریدها لزوماً برای رفع نیاز نیست؛ گاهی مخاطب حتی کتاب خریداری شده را نمیخواند، اما همین خرید به سلیقهسازیهای غیرواقعی کمک میکند.
به گفته وی، برای مثال، در نمایشگاه کتاب، گاهی شاهد صف و ازدحامهایی هستیم که نه برای کتاب، بلکه بهدلیل حضور یک فوتبالیست یا هنرمند شکل گرفته است. مخاطب نیز از گرفتن عکس و امضا خوشحال میشود. در این شرایط کتاب هویت خود را از دست میدهد و صرفاً به ابزاری برای نمایش در فضای مجازی تبدیل میشود؛ من هم این کتاب را دارم یا با فلان هنرمند عکس گرفتم، اما وقتی کتاب را بررسی میکنیم، میبینیم از محتوایی که نیاز مخاطب را رفع کند تهی است.

وی با تأکید بر اینکه ناشر باید آثار قابل اعتنا را چاپ کند و اولویتش اقتصاد نباشد، بیان کرد: نمایشنامه از جمله کتابهایی است که مشتری اندکی دارد. من بهعنوان ناشر، با انگیزه شخصی و بهدلیل فعالیت در حوزه ادبیات نمایشی، دینی بر خود احساس کردم؛ زیرا این ژانر مظلوم است و ارزش سرمایهگذاری دارد، حتی اگر سرمایه بازنگردد و سودی حاصل نشود.
قلیپور، با بیان اینکه برای نمایشنامهنویسان و مترجمان ادبیات نمایشی مهم است که باکدام ناشر همکاری کنند، ادامه داد: اهالی این حوزه میدانند که در نشر آواژ، فیلتر ارزشگذاری داریم؛ ارزش اثر را از منظر دراماتیک بودن میسنجیم و سپس چاپ میکنیم.
وی، بارها نمایشنامههایی از نویسندگان مطرح خواندهام که بهدلیل نداشتن ارزش دراماتیک منتشر نشدهاند. یعنی بهعنوان ناشر، ارزش اثر ملاک اصلی است. درحالی که برخی ناشران، فیلترشان فروش و چاپ آثاری با تاریخ مصرف، کوتاه است. این کتابها محتوای سطحی دارند، اما مخاطب ترجیح میدهد، ذهنش را درگیر مسائل پیچیده نکند و آنها را انتخاب میکند.
این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر با تأکید بر اینکه استفاده از کتاب در جامعه فرهنگسازی نشده است، گفت: باید تلاش ناشران، نهادهای متولی کتاب، نویسندگان و هنرمندان در مسیری باشد که کتابخوانی به یک نیاز واقعی تبدیل شود؛ برای مثال، در آلمان کیوسکهایی پُر از کتاب در سطح شهر قرار داده شده است؛ مردم کتابها را برمیدارند و میخوانند و سپس بازمیگردانند، حتی کتابهای خوانده شده خود را نیز به آن اضافه میکنند.
قلیپور افزود: در هر منطقه کتابخانههای باکیفیت وجود دارد و همه خانوادههای آلمانی، از کودکی عضو کتابخانه میشوند. هر هفته نشستهای کتابخوانی در محلهها برگزار میشود. فضای کتابخانهها، بهگونهای طراحی شده که برای مخاطب جذاب است. در نتیجه کودکان از سنین پایین با کتاب مانوس میشوند و آن را منبع تأمین نیازهای فکری خود میدانند. حتی برای سالمندان جلسات دورهمی و نقد کتاب برگزار میشود.
مدیر انتشارات آواژ، افزود: با اینکه کتاب باید متناسب با نیاز مخاطب منتشر شود و تلاش کنیم نیازهای واقعی خوانندگان را برطرف کنیم؛ برخی ناشران تنها به سود فکر میکنند و وقتی کتابی پُرفروش میشود، دهها ناشر بدون بررسی محتوا آن را چاپ میکنند.
نظر شما