او پروژه پژوهشی عکاسی از گورستانها را از سال 1380 با تمرکز بر زیباییشناسی سنگ آرامگاههای ایران و با هدف ثبت و طبقهبندی این آثار تاریخی و هنری آغاز کرده است. این هنرمند امسال به مناسبت بیستمین سال آغاز این پروژه، دو مجموعه عکس با عنوان «گورنگاریهای مهدی تمیزی» به یادگار منتشر کرده که یکی به «تخت فولاد» و دیگری به «ری و تهران» اختصاص دارد و در هر مجموعه، 14 قطعه سنگ آرامگاه با توضیح مختصری به تماشا درآمده است.
تمیزی پیش از این نیز کتابی به نام «در سایه سرو» منتشر کرده که پژوهشی است بر «سرونگارههای سنگ آرامگاههای مردم اصفهان». او در این کتاب به بررسی درخت، درخت سرو در اسطورهها و ادبیات پرداخته و از میان سروهای سنگ آرامگاههای اصفهانیها، 44 نقش سرو را از نظر طراحی بررسی کرده است. خبرنگار ایبنا با این هنرمند طراح و عکاس درباره انگیزههایش از پروژه پژوهشی ثبت تصویری سنگ آرامگاهها گفتوگویی کرده است.
او درباره آغاز فعالیتهایش در عرصه عکاسی گفت: وقتی از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان فارغالتحصیل شدم، همیشه به دنبال این بودم که از نشانهها و موتیفهایی در کارهای گرافیکیام بهره ببرم که کمتر کسی از آنها بهره برده باشد. وقتی یک طراح از عناصر بصری متعلق به خودش استفاده کند، بهویژه اینکه پیشتر دیده نشده باشد، هم برای خودش جذابتر است و هم برای مخاطب یا مشتری. اینگونه شد که در میان آثار تاریخی شهر مادریام به دنبال موتیفها میگشتم و از آنها عکاسی میکردم. ناگفته نماند که خود را عکاس به آن مفهوم جهانیاش (Photographer) نمیدانم و عکاسی پژوهشی را بیشتر دوست دارم. به نوعی، دوربین برای من به مثابه ابزاری است برای شناسایی و ثبت تصویر.
تمیزی درباره علاقهاش به آثار باستانی بیان کرد: به واسطه علاقه همیشگیام به حوزه میراث فرهنگی، به سراغ بناهای تاریخی میرفتم و هنوز هم بهترین جاها برای من، بناها و محوطههای تاریخی و موزههاست. از این رهگذر، پایم به گورستانها باز شد. نخستین گورستانی که در آن پرسه میزدم و از جایجای آن عکاسی میکردم، تختفولاد بود. همان گورستان زیبای شهر مادریام. از دورهای که هنرستان میرفتم، از تخت فولاد و دیگر محوطههای آرامگاهی را عکاسی میکردم؛ اما از سال 1380 به طور رسمی، پروژه زیباییشناسی سنگ آرامگاهها را کلید زدم.
بحر را در کوزه نمیتوان ریخت
تمیزی امسال به مناسبت بیستسالهشدن پروژه عکاسی از گورستانها، گزیدهای از پروژه عکاسی پژوهشی سنگ آرامگاههای ایران را منتشر کرده که به 14 قطعه سنگ آرامگاه از «تخت فولاد» و 14 قطعه سنگ آرامگاه از «ری و تهران» میپردازد.
او درباره چرایی منتشر نکردن تعداد بیشتری از عکسها گفت: بضاعت من از نظر مالی برای انتشار این پروژه در همین حد بود. خوب میدانم که اسپانسر یا ناشران سرمایهدار برای چنین پروژههای تخصصی هنری ورود نمیکنند، همچنین علاقهای هم به کمک نهادهای دولتی ندارم. میتوانم این گونه، یعنی هرازگاهی تعدادی اثر از میان چند هزار تصویر را در قالبی قابل قبول منتشر کنم. البته اگر روزی کتاب یا مجموعهای بزرگ نیز منتشر شود، واضح است که «بحر را در کوزه نمیتوان ریخت».
سنگ آرامگاه|تختفولاد (تکیه بابارکنالدین)
درگذشت: 1326 خورشیدی (دوره پهلوی دوم)
عباس خباز، 1366ق،| شغل: نانوا
این عکاس اصفهانی ضمن بیان اینکه دو مجموعه تخت فولاد و ری و تهران مجوز کتاب دارد، اما در قالب مجموعه کارتپستال منتشر شده است، اظهار کرد: ایدهام این بود که همان گونه که در گورستانها سنگ گورها جداجدا و با فاصله از هم قرار گرفتهاند، این چهارده قطعه هم به جای اینکه صحافی و تبدیل به کتاب شوند، از هم جداجدا باشند؛ مانند سنگ آرامگاههایی که در عرصه یک گورستان پخش هستند.
گورستانها در حوزه میراث فرهنگی مظلوم هستند
تمیزی درباره دلایل آغاز کردن پروژه پژوهشی عکاسی از سنگ آرامگاهها افزود: یکی از دلایل، راهنماییهای کسی بود که از او میراث فرهنگی را برای نخستین بار آموختم؛ زندهیاد سید مهدی سجادی نایینی که از اساتید برجسته حوزه میراث فرهنگی اصفهان بود. دلیل دوم، مطالعه کتابهای علامه جلالالدین همایی بود. سن من به اندازهای نیست که در محضر ایشان را درک کرده باشم، اما کتابهای ایشان در حوزه تاریخ اصفهان به واقع چراغ راه من بوده و هست.
او دلیل سوم پرداختن به این پروژه را اینگونه بیان کرد: دلیل دیگر هم مسئله مظلومیت گورستانها و بهویژه سنگ آرامگاهها در حوزه میراث فرهنگی است. همه سالهایی که به عنوان خبرنگار و نویسنده در حوزه میراث فرهنگی کار میکنم، وقتی وارد موزه یا بنا و محوطهای تاریخی میشوم، اشیاء گوناگونی از سفال و فلز تا نسخ خطی را میبینم که گاهی چند دهه یا دویست سیصد سال نیز از روی آن نگذشته، اما در پشت ویترین از آنها نگهداری میشود. این خیلی واجد ارزش است؛ اما سنگ آرامگاههایی را نیز میبینم که دستکم چند صد سال از روی آنها گذشته، اما چونان قطعهای بیارزش در گوشهای افتاده و در حال نابودی است، نمیدانم چرا به این قطعههای نادر فرهنگی هیچ توجهی نمیشود.
تمیزی افزود: برای نمونه، رفته بودم به موزه مراغه. اشیای تاریخی در ویترینها بودند؛ اما سنگ آرامگاههای چندصدساله، بهویژه سنگ آرامگاه خود اوحدالدین مراغهای در گوشه باغچه بود، در بسیاری از موزهها و محوطههای تاریخی وضعیت به همین دردآوری است. در اصفهان، بارها سنگ آرامگاههای واجد ارزش ـ چه از نظر متوفی صاحب سنگ و چه از نظر زیباییشناسی ـ دیدهام که در گوشه و کنار آثار تاریخی افتادهاند و خرد شدهاند یا پس از مدتی سرگردانی، به سرقت رفتهاند. نمونهاش در مسجد جامع، امامزاده اسماعیل، امامزاده جعفر و امامزاده احمد وجود دارد. در تهران که وضعیت گورستان ابنبابویه و امامزاده عبدالله و ظهیرالدوله و دولاب و دیگر محوطهها، خون به جگر میکند. بسیاری از گورستانهای ایران سنگ آرامگاههایی دارند که فراتر از بناهای تاریخی آن منطقه قدمت دارد؛ اما نادیده گرفته میشوند.
سنگ آرامگاه|تختفولاد (تکیه مصلی)
درگذشت: 1326 خورشیدی (دوره پهلوی دوم)
مشهدی رمضان یخچالی، 1367ق| شغل: یخفروش
سروده روی سنگ آرامگاه:
آب دادم به مردمان جهان/ تا برندم ز بعد مرگ، جنان
تشنه را سیر کرده با یخ و آب/ تا که باشم ز حشر، من سیراب
من نصیحت به دوستان کردم/ در ریاض جنان مکان کردم
تو اگر طالبی رَوی به جنان/ آب و یخ ده به مردمان جهان
پند من بشنو ای نکوکردار/ توشه راه آخرت بردار
او در خصوص دلایل این بیتوجهی عنوان کرد: یکی از این دلایل شاید دافعهای است که سنگ آرامگاهها دارد. یکی دیگر شاید خود داستان مرگ است. اینها باعث میشود که سنگ آرامگاهها دیده نشود و همین رویههای غلط، باعث جذابیت موضوع برای من شد.
تمیزی درباره تفاوت زیباییشناسی نسل امروز با نسل گذشته گفت: سعی کردهام از هر گورستانی که در ایران میبینم، با تمرکز بر سنگ آرامگاهها، عکاسی کنم. از آنجایی که هم به هنر علاقهمند هستم و هم رشته هنر خواندهام، به زیباییشناسی علاقه بسیاری دارم و معتقدم زیباییشناسی چیزی است که روزبهروز دارد از زندگی مردم ایران رخت برمیبندد و جایش را به پلشتی و زشتی میدهد، به همین دلیل امروزه نسبت به گذشتگانمان زشتتر زندگی میکنیم. درست است که امکانات بیشتری داریم و به اصطلاح لاکچریتر زندگی میکنیم، اما زشتتر زندگی میکنیم. شوربختانه ریزهزیباییهایی که در زندگی گذشتگانمان بوده، در زندگی ما نیست.
وی افزود: یکی از آن زیباییهای زندگی پیشینیانمان را میشود در سنگ آرامگاههایی که میساختند تماشا کرد. هرکدام از گذشتگان ما هنگاهی که از پیش ما میرفتند، بازماندگان برای آنکه روان رفتگان را جاویدان نگه دارند، همچنین برای آنکه خودشان از ملاقات آرامگاه رفتگانشان لذت ببرند، سنگ آرامگاه را با ساختاری زیبا و انواع نقوش، به زندگی گره میزدند. یکی از دلایل زیبایی سنگ آرامگاهها به جز ذوق و روح لطیف پیشینیان، همنشینی با زندگی است.
او به نقل قولی از علامه جلالالدین همایی درباره تخت فولاد اشاره کرد: «هم محل تفریح و تفرج است، هم جای زهد و عبادت، هم غمانگیز است، هم نشاطآمیز، [...] وجود عمارات [...] اثری مخصوص در روح اشخاص صاحبدل ایجاد میکند. [...] سرزمین تخت فولاد مخصوصاً آرامگاه ابدی هزاران کس از افراد عالیقدر [...] است که به مدت پنج شش قرن در آن غنودهاند. من خود فاش میگویم که علاوه بر لذت تماشای بقاع تاریخی، همواره از سکوت الهامبخش و ارواح پرفتوح خفتگان این بادیه، فیضها برده و همه وقت، زنگ آیینه دل را به صیغل این خاک پاک، زدوده و همدمی با ارواح عالیه را که حیات ابدی یافتهاند، بر صحبت و همنشینی اجساد بالیه مردهدلان زنده نما ترجیح دادهام.»
سنگ آرامگاه|تختفولاد (تکیه مصلی)
درگذشت: 1295 خورشیدی (پایان دوره قاجار)
استاد حسن سلمانی، 1335ق|شغل: آرایشگر
تمیزی گفت: فرد درگذشته دیگر رفته است. نه با خود چیزی برده و نه سنگی برای خود سفارش داده و نه بر ساخت و نصب سنگ خودش نظارت کرده، همه این کارهای زیبا را زندهها برای دنیای زندگان میسازند و میپردازند. نقشهای درخت سرو، گل و مرغ، اسلیمی و ختایی، پرندگان و جانوران، میوهها و مشاغل و فیگورها، همه و همه از نشانههای زندگی است.
مرگهراسی باعث غفلت از فرهنگ گورستان شده است
این عکاس و پژوهشگر درباره تأثیر مرگهراسی بر مغفول ماندن فرهنگ گورستان بیان کرد: جامعه ما مرگهراس است. هرچقدر مرگهراسی در جامعه بیشتر باشد، امید به زندگی و شادی کمتر میشود. از اتفاق، هرچقدر مرگآگاهی در جامعهای بیشتر باشد، میزان نشاط اجتماعی و امید بالا میرود و فرد فرد جامعه، در قبال تعهدی که به خود و جامعهاش دارد، مسئولانهتر خواهد بود. البته فاکتورهای دیگری نیز برای امید و نشاط اجتماعی هست که در این مقال نمیگنجد.
تمیزی با اعتقاد به اینکه بسیاری از کشورهای پیشرفته مرگآگاهند، افزود: جامعه ما بسیار از مرگ میترسد. اساساً تدابیری هست که ما را از مرگ بترسانند. ما و سنهای کمتر از ما و حتی سنهای بالاتر از ما، هنوز با مرگ عزیزانمان که رخ میدهد، کنار نمیآییم. یعنی عملاً مرگ را جزو بخشی از زندگی قبول نکردهایم؛ در حالی که مرگ ادامه مسیر یک انسان است. وقتی فردی میمیرد، تمام نمیشود و به همچنان به زندگیاش ادامه میدهد. فقط چون او در کنار ما نیست، سراسر به سوگ مینشینیم. در جوامع پیشرفته، وقتی پدر یا مادر یک خانواده میمیرد، فرزندشان زودتر باور میکند که او رفته است تا جامعه ما؛ این نشانه بیتوجهی یا کممحبتیشان نیست؛ بلکه مرگآگاهند.
وی ادامه داد: اما ما بر خلاف مبانی دینیمان مرگهراسیم و با مرگ اعضای خانوادهمان بسیار بیتابی میکنیم. البته فرهنگ سوگ و یادآوری از رفتگان نیز خود داستانی دارد که در این مقال نمیگنجد.
مهدی تمیزی معتقد است جامعه رفتگان میتوانند برای زندگان نشانههایی از زندگی را به ارمغان بیاورند و یکی از این نشانهها سنگ آرامگاه است. او در این خصوص بیان کرد: وقتی روی سنگی نقش سرو میبینیم که نشانه مانایی و جاودانگی است و از دوره هخامنشی تا امروز در تمام آثار تاریخی ما با همین نماد از جاودانگی میگوید، داریم مقوله جاودانگی را برای خودمان بازتولید میکنیم. وقتی روی سنگی نشانه مشاغل را میبینیم که بازماندگان، پیشه درگذشته را روی سنگ آرامگاهش حک کردهاند، داریم به خودمان یادآوری میکنیم که باید در این جهان کار کنیم و از بطالت دوری کنیم. وقتی نمادهای فیگوراتیو شامل انسان یا جانوران را میبینیم، یاد باغ بهشت میافتیم؛ جایی که همه در کنار هم هستند، بدون اینکه به هم آسیب بزنند.
او دلیل عبورکردن از کنار سنگ آرامگاهها و بیتوجهی به گورستانها را ناشی از ناآگاهی دانست. روشن است اگر فردی از نمادها و نشانههای سنگتراشیشده بر سنگ آرامگاهها بداند، داستان را رها نکرده و بیانگیزه گذر نمیکند.
او در این خصوص چند مثال آورد و درخواست کرد تا پس از این آگاهی، بار دیگر به سراغ سنگ آرامگاهها برویم.
تمیزی عنوان کرد: درخت سرو نماد مانایی و جاودانگی است؛ طوطی نماد سخنوری، مرغابی نماد پاکیزگی همیشگی، پرنده نماد روح انسان و پروازهای خیال، هدهد نماد پیامآوری، گل و برگ نماد باغ بهشت.
سنگ آرامگاه|تختفولاد (تکیه صاحب روضات)
درگذشت: 1289 خورشیدی (پایان دوره قاجار)
حسینعلی سفیدگر، 1328ق| شغل: سفیدگر
مهدی تمیزی از نمادهایی که بیانکننده جنسیت است نیز گفت که شانه اگر یکسویه باشد نشانه مرد و اگر دوسویه باشد نشانه زن است. لحد یا همان بخش بلندتر از سطح سنگ نیز اگر هم در بالا و هم در پایین سنگ آرامگاه باشد نشان زن است.
او دلیل داشتن دو سنگ لحد برای آرامگاه زنان را در زایش زن دانست؛ جایگاهی جدا از خود زن. همچنین نمادهایی همچون قیچی برای اشاره به پیشه است. حال آنکه انواع قیچی، انواع پیشه را یادآوری میکند؛ مانند قیچی خیاطی، قیچی قندشکنی، قیچی طلاچینی، قیچی قالیبافی. مهر و تسبیح و گلابپاش نیز از نشانههای طهارت و پاکیزگی است.
او با انتقاد از شهرداریها، ادارههای اوقاف و ادارههای میراث فرهنگی در شهرهای ایران، که متولی آثار تاریخی و بهویژه گورستانهای تاریخی هستند، گفت: آنها نمیدانند که چه سرمایه فرهنگی عظیمی را در دست دارند و بیتعهد و ناآگاهانه این اثر در حال تخریب است. بخش مهم نگاهبانی از آرامگاهها برای حفظ هنر و زیباییشناسی است. اما بخش مهمی که جا افتاده، حوزه جامعهشناسی و مردمشناسی است. به طور نمونه اگر بخواهید از یک جامعه در یک جای ایران، آماری میدانی به دست آورید که در فلان دوره، چه نامی را برای فرزندانشان برمیگزیدند، یک میدان مهم پژوهش، سنگ آرامگاههای گورستانها است.
تمیزی در پایان، وضعیت گورستان تخت فولاد اصفهان را به نسبت همه گورستانهای تاریخی ایران بهتر دانست و تاکید کرد که البته هیچ اقدامی کافی نیست.
نظر شما