نشست «دکتر علی شریعتی در چهار منظر» برگزار شد؛
خانیکی: حرف زدن از شریعتی در دوران کنونی بسیار سختتر شده است/ مهرآیین: شریعتی امیدبخش زندگی روزمره است
خانیکی گفت: حرف زدن از شریعتی در دوران کنونی بسیار سختتر از گذشته شده است. وقتی انتقاد و حتی خشم وجود دارد، خوانش تاریخی مبتنی بر خشم و عصیان از گذشته با وقتی که رضایت و امید وجود دارد متفاوت است.
فیاض زاهد به عنوان اولین سخنران نشست به خاطرهاش از زیارت مقبره دکتر شریعتی اشاره کرد و گفت: 18 ساله بودم که از مسیر دمشق به آلمان رفتم. بدون شک اولین جایی که در دمشق قصد زیارت آن را کردم، مقبره دکتر علی شریعتی در محله زینبیه بود. در دوره اصلاحات تلاشهایی شد برای آنکه آرامگاهی در مزینان برای دکتر شریعتی ساخته شود و ایشان به ایران بازگردانده شوند اما نشد. در هر صورت امیدواریم که روزی ایشان به ایران بازگردند.
وی ادامه داد: آنهایی که تجربه زیست در دوران شریعتی را داشتهاند خوب میدانند که در زمان حیات او چه فضایی دور او شکل گرفته بود. شاید برای نسل جدید تصور این موضوع سخت باشد. با نگاه امروز به علی شریعتی نگریستن و او را مسئول رویاهای بر باد ده و بر باد رفته تصور کردن؛ شاید درست نباشد. پدیدهها و شخصیتهای تاریخی را باید در ظرف زمان و موجبات زمان تعبیر کرد.
زاهد اضافه کرد: چه او را قبول داشته باشیم چه نه؛ چه با او همراه باشیم چه نه؛ علی شریعتی همچون تعبیری که به سارتر نسبت میدهند بزرگترین روشنفکر قرن بیستم بود. من در آخرین سرمقالهای که نوشتم به مطلبی پرداختم با این عنوان که دوره ما تمام شده است.
هادی خانیکی دیگر سخنران این نشست بیان کرد: من هنوز نپذیرفتهام که دوره ما گذشته است. همیشه من به چند دلیل برای شریعتی میگفتم و مینوشتم. مهمترین دلیل، دلیل اخلاقی بود از این جهت که خودم و اندیشههایم را مدیون و مرهون شریعتی میدانم. از اولین آشناییهایم با ایشان در مسجدالنبی مشهد که 18 سال داشتم تا وقتی که او از دنیا رفت و سالها بعد که برای او گفتم و نوشتم. ما باید راهی را پیدا کنیم در نحوه مراجعه و مواجهه با متفکرانی همچون شریعتی.
وی ادامه داد: باید از وجوه مختلف به آوردههای شریعتی بپردازیم. من اگرچه در زمینههای مختلف با شریعتی زندگی کردهام اما باید از منظر ارتباطی به شریعتی بپردازم. عنوان مطالبم نیز این است: «ما و شریعتی؛ داشتهها و آوردههای ارتباطی». ما و شریعتی وجه مشترکی است که از منظر سیاست یا اندیشه یا تاریخ یا فرهنگ باید به آن پاسخ داد.
خانیکی افزود: پرسشهایی که شاید مطرح شود این است که چه نیازی به شریعتی هست؟ یا آیا میشود شریعتی را بایگانی کرد؟ اینها و اینکه داشتهها و آوردههای شریعتی چه بوده است برای هر متفکری میتواند موضوعیت داشته باشد.
وی گفت: حرف زدن از شریعتی در دوران کنونی بسیار سختتر از گذشته شده است. این را به عنوان یک دست اندرکار علوم اجتماعی به شما میگویم که وقتی نارضایتی، انتقاد و حتی خشم وجود دارد، خوانش تاریخی مبتنی بر خشم و عصیان از گذشته با وقتی که رضایت و امید وجود دارد متفاوت است.
خانیکی عنوان کرد: امروز نارضایتیهایی که انباشته شده باعث میشود که فهمی از تاریخ شکل بگیرد. از جمله شریعتی که حتی پیش از پیروزی انقلاب از دنیا رفته است اما مرتب بر سکوی اتهام مینشیند. دومین مقدمهای که میخواهم بگویم این است که معمولا با فهم پسینی سراغ پدیده پیشینی رفتن معمولا ما را دچار سردرگمی و داوری غلط میکند.
محمد جواد غلامرضا کاشی دیگر سخنران این نشست بود. وی بیان کرد: ما شخصیت فکریمان را خیلی وامدار شریعتی هستیم. در این سالهایی که از انقلاب میگذرد ذهنیت های فرهنگی سیاسی مردم در تلاطم روزگار دچار تلاطم و تحولهایی شده است. دهه 60 وضعیتی بود و دهه هفتاد و موج اصلاحات وضعیت دیگری را پدید آورد. سال 88 نقطه عطفی بود در تغییر ذهنیتهای اجتماعی؛ امروز هم بعد از جنبش مهسا حقیقتا جامعه ایران، شاید شاهد یکی از عمیقترین تحولات این 4دهه شده است.
غلامرضا کاشی ادامه داد: من به دلایلی معتقدم که تحول این دوران از دورههای قبل به مراتب مهمتر و عمیقتر است. ذهنیتهای اجتماعی مرتبا دگرگون شدهاند و در این چهل و اندی سال این جامعه با شریعتی سخن گفته و گاهی نقدش کرده و گاهی به او روی آورده است. ما امروز در یکی از نقاط رادیکالی نسبت به شریعتی قرار داریم.
وی اضافه کرد: هم از حیث نسبتی که با شریعتی داریم و هم از حیث اینکه در چه جایگاهی زندگی میکنیم نیازمند تفکریم و باید بدانیم که جامعه ما چگونه شریعتی را فهم میکند. بعضی از همطیفهای من که شریعتی به عنوان پدرشان محسوب میشود گاهی کنار شریعتی ایستادهاند و به وضعیت حمله کردهاند یا تلاش کردند بین شریعتی و هر وضعیتی پیوند برقرار کنند. تجربه من کمی متفاوت بود، من بیشتر کنار وضعیت ایستادهام و کنار میدان و ذهنیت اجتماعی بودهام تا شریعتی.
غلامرضا کاشی گفت: با این همه هیچ وقت شریعتی را رها نکردهام. یعنی سال به سال انگار با شریعتی گفتگو و تسویه حساب تازه کردهام. در تولد ارزشهای عام جهانشمول برای یک زیست یونیورسال جهانشمول، بهترین روایت این چهره شریعتی را در بهترین جایی که میتوانیم ببینیم در تاریخ ادیان است. در آنجا میبینیم که شریعتی خودش را در بستر یک گفتگوی جهانی میبیند. شریعتی با این روایت از ناسیونالیسم مذهبی دفاع میکند. او میگوید: «یک میدان جهانی هست، ما ایرانیان چگونه میتوانیم به این میراث جهانی غنا ببخشیم؟»
مصطفی مهرآیین دیگر سخنران این نشست، بیان کرد: نکته اولی که میخواهم بگویم این است که چرا اینجا جمع شدهایم. به زبان ساده مترجم خوب کتاب «جهان اسپینوزا» در اثنای فاجعه، اندیشه به چه کار میآید؟ یا به زبان آگامبن شعر و فلسفه چه کمکی میتواند فعلا بکند؟ وقتی عقل فاجعه خلق کرده رجوع به افکار فردی که فیلسوف عقلانیت شناخته میشود به چه معناست؟
وی ادامه داد: در پاسخ باید گفت که بله عقل فاجعه خلق کرده است و میراث ایدئولوژیک ما نیز تا حدودی در خلق این فاجعه موثر بوده است. با این حال اندیشه را نمیتوان ترک کرد. نمیتوان گفت یک نسل، اندیشه نمیخواهد؛ نسلی که چنین میگوید درگیر خطاست. این نسل باید بیاندیشد و با بزرگان اندیشه به درست یا نادرست، درگیر ارتباط شود. این نسل باید بتواند بخواند و فکر کند.
اندیشه باید معاینه شود حتی اگر فاجعه خلق کرده است
مهرآیین اضافه کرد: زندگی بدون معنا حیوانی است. به زبان هانا آرنت، نه زحمت و نه کار هیچ کدام انسان نیستند. آنجایی که انسان انسان است جایی است که انسان روایت میکند و قصه میسازد. خودش دارای جهانیت میشود. مشکل بزرگ انسان در عصر مدرن، فقدان جهانیت است. همین هم است که باید اندیشه را معاینه کرد، حتی اگر فاجعه خلق کرده باشد.
وی اضافه کرد: باید بیماری اندیشه را تشخیص داد و آن را مداوا کرد. باید فیلسوف بود به مثابه پزشک اندیشه. پس از آشوییتس بود که این مسئله مطرح شد که عقل مستعد خودکامگی است. عقل است که با انتزاع و قضاوت کردن و با اینهمانسازی و با ندیدن کثرت و ناهمگونی ابژهها فاجعه خلق کرد.
مهرآیین گفت: این عقل است که جامعه متکثر را یکدست و یکپارچه میکند. اما کدام عقل؟ این است که باید به اندیشه بازگشت؛ اندیشهای که خودش به مثابه عمل است. امروزه سوال نظریه و عمل خطاست؛ امروزه نظریه همان کردار است. کردار هم انباشت از نظریه است. به زبان فوکو دیگر نباید از دیسکورس حرف زد، باید از دیسپوزیتیو حرف زد. گفتمان، کردار و نهاد؛ هر سه در ترکیب با یکدیگر هستند.
وی بیان کرد: زبان در جهان امروز سرکوب نمیکند، زبان تولیدگر است. البته مصنوعات زبان و روایتهایی که تولید میکند ممکن است در راستای قدرت قرار بگیرد. هر زبانی، هر قصهای و هر روایتی الگوهایی از قدرت را با خودش همراه میکند. ما نمیتوانیم از روایت، جهانسازی و اندیشهسازی فارغ شویم.
مهرآیین گفت: شریعتی از محدود آدمهایی است که زندگی را معنادار کرده است. این چند روزه من به دنبال این بودم که از شریعتی به عنوان فیلسوف امید یاد کنم. شریعتی امیدبخش زندگی روزمره است.
نظر شما