مراسم شب شعر «پنجره هشتم »، ویژه ولادت امام رضا(ع) همزمان با ایام ولادت باسعادت این امام همام، با حضور جمعی از شاعران و ادیبان کشور در سالن کتابخانه عمومی پارک شهر برگزار شد.
در ادامه شاعران و ادیبانی همچون عبدالرحیم سعیدیراد، رضا اسماعیلی، سیدمسعود علویتبار، محسن چایچیان، حبیب حبیب پور، علیاکبر فرهنگیان، فاطمه نانیزاد، سیدهفرشته حسینی، فاطمه آذرباد، زهرا غفاری، هانیه احمدینژاد و منصوره محمدیمزینانی به قرائت شعر پرداختند.
شعر عبدالرحیم سعیدیراد:
بيا ای دوست ما را مفتخر کن
رهت دور است، آن را مختصر کن
دل من خاک نيشابوری توست
کرم فرما و از اين دل گذر کن!
دل بیتاب و بیهمراه و جاده
سفر، تاول، شب و پای پیاده
برای دیدنت مولای هشتم!
دل من راهی بابالجواده!
شعر سیدمسعود علویتبار:
بی تو خون است دلم عشق مرا خواهد کشت
تا رسیدن به حرم عشق مرا خواهد کشت
ای دل خون شدهام سمت قدمگاه بیا
زود بردار قدم عشق مرا خواهد کشت
مرگ من در ره این عشق هزاران بار است
این منم دم همه دم عشق مرا خواهد کشت
مانده ام با غمت ای یار چهسان سر بکنم
به رضای تو قسم عشق مرا خواهد کشت
روی اگر از تو بتابم ز غمت میمیرم
گر به راهت نروم عشق مرا خواهد کشت
به خیال غمت ای یار اگر چه شادم
با همین خنجر غم عشق مرا خواهد کشت
کم ما و کرم دوست در این وادی گم
آخر از روی کرم عشق مرا خواهد کشت
شعر محسن چایچیان:
دلم گرفته از این سایههای طولانی
نفس نمیکشد اینجا هوای بارانی
اگرچه دشت خیالم همیشه خرم بود
نشسته گرد غم اینجا، به سقف سیمانی
نگاه حسرت من میکند باز یادی
از آن تلألؤ ، شمس الشموس سبحانی
ز دیده اشک بریزم در این کویر دلم
که با اشارت او گشته است بارانی
دلی که پیش تو باشد همیشه آرام است
ولی فراق تو، دریای عشق طوفانی
از این نمایش عکس و دریچه تصویر
دهم سلام، به مولای خود، چو مهمانی
نمای پنجره فولاد و صحن زیبایت
میانبری است برایم، ز راه طولانی
به یاد زندهدلان، رهروان این آیین
که موج میزند اینجا ره سلیمانی
یقین که ثامن ضامن نمیکند نومید
هم اوست مردهدلان را دوباره سامانی
ز راه لطف به «محسن» همیشه احسانت
نگاه رأفت تو، رهگشاست در آنی
شعر سیدحبیب حبیبپور:
این دفتر آشنا چه زیبا شده است
سرشار شد از صفا چه زیبا شده است
امروز که این رباعی آمد دیدم
با قافیه رضا چه باشکوه شده است
شعر فاطمه نانیزاد:
تا نظر کردی به چشمم خوشه انگور شد
رو به من کردی غم از میخانه دل دور شد
کوچههای بی تو را طی کردهام تاریک بود
این طرفها آمدی شبهای ما پرنور شد
فرصتی پیش آمده باران بگیرد بی هوا
زیر باران آفتابی شو اگر مقدور شد
شوق دیدارت مرا صحرا به صحرا میکشد
سینه مشتاق موسی سرزمین طور شد
زلف آشفته به چنگ آوردهای، چنگی بزن
شور را بگذار نغمه نغمه ماهور شد
ملک دل آباد گردید از قدمگاهت ببین
هر کجا که پا نهادی شهر نیشابور شد
نفحهای از جانب خاک خراسان میوزد
وه که مقبول سلیمان تحفهای از مور شد
شعر هانیه احمدینژاد:
من اسیر تو و این گوشه گوهرشادم
«من از آن روز که در بند توام آزادم»
جشن بر پا شده با صوت خوش نقاره
دوستی با تو و آل تو مبارک بادم
مادرم بسته دخیل از حرمت دل نکنم
عشق تو ارثیه من شده از اجدادم
اگر از کل جهان طرد شدم باکی نیست
من تو را دارم و بر پای خودت افتادم
من اگر از حرمت دور بمانم ، باشد
بعد از این حجم گناهم، به تو هم حق دادم
عاشقت هستم و این را همهجا جار زدم
«بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم...»
شعر سیدهفرشته حسینی:
مینشینم تا کنارِ پنجره فولاد تو
میبَرَد از دل تمامِ غصّهها را یادِ تو
روزهایی که دلم میگیرد از اهلِ جهان
بار میبندم میآیم سمتِ عشقآبادِ تو
قبله دلها به سمتِ مشهدِ تو مایل است
مسجدالاقصای ایران است گوهرشادِ تو
هر که آمد یک گره زد مستجابالدعوه شد
من دلم را بستهام بر پنجره فولادِ تو
کفشهایم روی هم افتاده این یعنی سفر
در دلم افتاده تو... افتاده تو... افتاده تو...
نظر شما