کتاب «در جستجوی خردمندی» اثر مشهور سنکا فیلسوفِ بزرگِ رُمِ باستان با ترجمه محمدصادق رئیسی از سوی نشر پیام امروز منتشر شد.
«در جستجوی خردمندی» از مشهوترین آثار سنکا او است که شامل «124 نامه اخلاقی به لوسیلیوس» است و سنکا در آنها به فلسفه، تجربهها، شادیها و رنجهای خود اشاره میکند. این نامهها در آخرین سالهای زندگی سنکا نوشته شده و جملگی خطاب به لوسیلیوس است. لوسیلیوس یک شوالیه رومی بوده که در اثنای نگارشِ «نامهها»، دادستان سیسیل بوده است. بهنظر میرسد تمایلات اپیکوری داشته است، از همین رو است که سنکا بر آن است تا او را با محبتآمیزترین رفتار بر فلسفه رواقی تسخیر کند. بهدرستی نمیتوان گفت آغازِ دوستی آنها از چه زمانی بوده است، اما شاید با اطمینان بشود گفت که سالهای ۶۳ـ ۶۵ میلادی باید دوره نگارش نامهها باشد.
فُرم اثر بیشتر مجموعهای از جُستارها است تا نامه. مخاطب غالباً با اسم ذکر میشود؛ اما هوّیت او در درجه دوم اهمیت مقصود اصلی قرار دارد. ساختار یکایک نامهها جذاب و پرکشش است. یک حقیقت مسلّم، نظیر ذکری از یک ناخوشاحوالی، یک سفر دریایی یا زمینی، رویدادی مثل ماجرای تونل ناپل، یک ضیافت کوتاه، یا یک دورهمیِ دوستانه که درباره مسائلی پیرامونِ افلاطون یا ارسطو یا اپیکور بحث میکنند ـ اینها عواملی هستند که در خدمت توجیه واکنشهایی است که در ذیل میآیند. پس از چنین مقدمهای، نویسنده درونمایهاش را مطرح میکند؛ او موضوعات مجردی نظیر انزجار از مرگ، اراده مصمم خردمندان یا خصلتِ خیرِ متعالی را به بحث میکشاند.
لوکیوس آنائیوس سِنِکا مشهور به سِنِکای جوان، اهل رم، فیلسوف رواقی، سیاستمدار، نمایشنامهنویس، معلم و مشاور پرقدرت و بانفوذ نرون بود. سِنِکا نیز همچون نویسندگان همعصر خود بهشدت تحتتأثیرِ هنر و ادبیات یونان قرار داشت. او معتقد بود طبیعت معیاری است که انسان باید مطابق با آن زندگی کند و به اصلِ برابری انسانها باور داشت. در جوانی به رُم رفت و در آنجا به مطالعات فلسفی با استادانش آتالوس و فابیانوس پرداخت. بهسبب توانِ بالا در عرصه سخنسنجی و فن خطابه، به سِنا راه یافت و در مدت حکومت کالیگولا از مقام و منزلت بالایی برخوردار شد. اما در سال ۴۱ میلادی بهسبب محکومیت پرنسس جولیا لیویلاس، خواهر کالیگالونوس، که بهدلیل حسادت مسالینا متهم شده بود، از مقام خود برکنار و به کورسنا تبعید شد و تنها در سال ۴۹ میلادی و پس از ۸ سال تبعید، مورد عفو آگوستای مقتدر دربار امپراتوری یعنی آگریپینا، که امپراتور جدید روم بود، توانست به پایتخت روم بازگردد و با سفارش آگریپینا به امپراتور کلاودیوس، توانست در نقش معلم، آموزگار و مشاور نرون جوان مشغول بهکار شود و به تعلیم و تعلم امپراتور آینده اهتمام ورزد و درنهایت مغضوب امپراتور شد و در سال 65 میلادی متهم به شرکت در توطئه پیسو بر ضد نرون شد و به فرمان امپراتور خودکشی کرد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
لوسیلیوس عزیز! با تمام وجودت بهجانب فلسفه متمایل شو، زیرِ پاهایش بنشین، گرامیاش بدار؛ آنگاه فاصله عظیمی شروع خواهد شد تا تو را از سایر افراد جدا سازد. تو بسا در پیشاپیشِ تمامِ اخلاقیات خواهی بود، و حتی خدایگان چندان پیشاپیش تو نخواهند بود. آیا میپرسی چه تفاوتی میان تو و خدایان خواهد بود؟ خدایان بیشتر زندگی خواهند کرد. اما، به باور من، این نشانه هنرمندِ بزرگ است تا شباهتِ کامل با محدودیتهای یک مینیاتور را محدود کند. زندگیِ انسانِ خردمند برای او تا سطحِ وسیعی گسترده میشود که تمامِ ابدیت برای یک ایزد. نکته این است که خردمند نسبت به ایزد مزیتی دارد؛ زیرا ایزد بهواسطه سخاوتِ طبیعت از هراسها آزاد است، انسانِ خردمند بهواسطه سخاوتِ خودش.
چه امتیازِ حیرتانگیزی، برخورداری از ضعفهای یک انسان و آرامشِ یک ایزد! قدرتِ فلسفه برای کُندکردن وزشهای بخت ورای باور است. هیچ سلاحی نمیتواند در پیکرش جای بگیرد؛ فلسفه غیرقابل نفوذ و حمایتپذیر است. او قدرت سلاحها را از بین میبرد و با تاکردن جامهاش از آنها دفاع میکند، گویی هیچ قدرتی برای آسیبزدن نداشت؛ او بهسرعت به کناری میرود، و با چنین نیرویی آنها را به عقب پرتاب میکند که فرستنده را به عقب بازمیگرداند...
«در جستجوی خردمندی» در 640 صفحه و با قیمت 250 هزار تومان از سوی نشر پیام امروز منتشر شده است.
نظر شما