رمان «درسِ پیش از مُردن» شاهکار ارنست.جی.گینز با ترجمه سیدرضا ابراهیمی از سوی نشر نقش جهان منتشر شد.
این رمان علاوه بر راهیافتن به مرحله نهایی جایزه پولیتزر 1993، انبوهی از جوایز را درو کرد: جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا، جایزه بزرگ انجمن کتابخانههای آمریکا، جایزه بهترین کتاب از سوی اتحادیه کتابخانههای آمریکایی و جایزه کتاب سال باشگاه کتابخوانی اوپرا وینفری. همچنین این رمان در فهرست 100 رمان بزرگ جنوبی آمریکا برای همه اعصار که دانشگاه آکسفورد انتخاب کرده شماره 15 را به خود اختصاص داد. گینز در سال 2013 از دست باراک اوباما رییسجمهور وقت آمریکا بهخاطر اینکه آثارش نورِ تازهای بر تجربه آفریقایی-آمریکایی افکنده و صدای کسانی بوده که بیعدالتی را تحمل کردهاند، مدال ملی هنر را دریافت کرد.
«درسِ پیش از مُردن» یکی از جهانشمولترین پرسشهایی را طرح میکند که تنها ادبیات میتواند بیان کند: هنگامی که از زمان مرگ خود آگاهیم، چگونه باید زندگی کنیم؟ این رمان روایتی از داستان مرد جوان بیسوادی به نام جفرسون است که به قتل یک مغازهدار سفیدپوست متهم شده است. شخصیت دیگر داستان، گرانت ویگینز، پسر بومی اهل لوییزیانا و تحصیلکردهی دانشگاه است که در یک مدرسهی شهر کوچک زراعی تدریس میکند. در این اثر 300 صفحهای، این دو مرد سیاهپوست که نام آنها از روسای جمهور پیشین آمریکا اقتباس شده، دوستیای را تجربه میکنند که حداقل زندگی دو نفر را متحول میکند.
در اثری که در فصاحت، غنای مفهومی و سیرت معنوی و اخلاقی میتوان آن را با کارهای ریچارد رایت، جیمز بالدوین و ویلیام فاکنر مقایسه کرد، گینز خواننده را فرامیخواند تا با تاریخِ تلخِ سیاهپوستهای جنوب آمریکا و فراتر از آن تاریخ آمریکا روبهرو شود. به سنتِ آثارِ بزرگی چون «کشتن مرغ مقلدِ» هارپر لی و «در کمال خونسردیِ» ترومن کاپوتی، گینز از یک پروندهی اعدام برای کشف شرافت و سبوعیتی استفاده میکند که انسانها میتوانند به یک اندازه از آن بهرهمند باشند. داستان بهطور غیرقابل توصیفی بر تلاش نهایی جفرسون -که سفیدپوستها در دادگاه او را «خوک» صدا میزنند- برای کسب عزت بنا نهاده شده که از طریق دفتر خاطرات زندان و در ساعت اعدام، روایت میشود. اینکه ارنست جی. گینز میتواند از چنین مطالب ترسناک و شوم، پایانِ امیدوارکنندهای بیرون بکشد، حاکی از نبوغِ فوقالعاده او بهعنوان یک داستانسرای فوقالعاده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«امروز یکشنبه است و من پشت میز کارم سعی میکنم به کارهایم برسم و صدای آوازخواندن آنها در کلیسا به گوش میرسد. انگار من مجبورم به آوازخواندن آنها گوش بدهم و دعاخواندنشان هر یکشنبه در زندگی من حضور دارد. البته من کاری بیشتر از گوشدادن انجام داده بودم. من تا سال آخر دانشگاه در این مراسم شرکت میکردم و نمیتوان گفت فقط یک عامل در عوضکردن اعتقادات من دخیل بوده است. فکر میکنم ترکیبی از یکسری عوامل تاثیرگذار بوده. اما درسخواندن یکی از چیزهایی بود که بیتاثیر نبود. وقت برای کار دیگری نداشتم. اکثر اوقات آخر هفتهها به خانه برنمیگشتم و وقتی به خانه سر میزدم احساس تعلقم به کلیسا کمتر و کمتر میشد. البته سعی میکردم این حس را از خاله مخفی نگه دارم و از اینکه سر خاله را شیره بمالم احساس خوبی نداشتم. چندبار به این فکر کردم همانطور که پرفسور آنتونی نصحیتم کرده بود از اینجا بروم. پدر و مادرم چندبار گفته بودند که من نمیتوانم در لوییزیانا زندگی شادی داشته باشم و بهتر است که به کالیفرنیا بروم. تابستان بعد از سال دوم دانشگاه به دیدن پدر و مادرم رفتم، ولی نتوانستم آنجا بمانم و به لوییزیانا برگشتم که خاله را خیلی خوشحال کرد. همهی عمرم اینجا بزرگ شده بودم و نمیتوانستم طور دیگری زندگی کنم. نمیتوانستم از اینجا بروم.»
رمان «درسِ پیش از مُردن» شاهکار ارنست.جی.گینز با ترجمه سیدرضا ابراهیمی در 300 صفحه و بهبهای 145 هزار تومان راهی کتابفروشیها شده است.
نظر شما