در نشست نقد و بررسی کتاب «جامعه و رسانههای نوین» مطرح شد:
عاملی: این کتاب از نوعی آمریکاییزدگی رنج میبرد/ بیژنی: روایتهای مسلط در حال فروریختن هستند
محمد عاملی گفت: این کتاب دستخوش نوعی سرخوشی و بازیگوشی شده است. در بسیاری موارد، نویسنده نظریهای را مطرح میکند و به ما این نگاه را میدهد که در پی تببین نظریهای بسیار مهم است، اما به سراغ مثالهای ساده و دمدستی میرود. معتقدم کتاب از نوعی آمریکاییزدگی رنج میبرد.
نگاهی به فضای مجازی فارغ از ارزشگذاری
در ابتدای این نشست حمیدرضا بیژنی یکی از مترجمان کتاب «جامعه و رسانههای نوین» به تبیین هدف خود از ترجمه این اثر پرداخت و گفت: طی یک دهه اخیر که با دانش جامعهشناسی سروکار دارم، متوجه این مسئله شدم که پاسخ بسیاری از پرسشهای امروزین را نمیتوان در فضای مطالعاتی فعلی جستوجو کرد و نیاز است تا پا را از فضای آکادمیک داخلی فراتر گذاشت و کندوکاوی در دانش جهانی داشت. همین مسئله باعث شد تا سراغ اساتید، دانشگاهها و ناشران بینالمللی بروم و با پرسشهایی مواجه شوم که محدود به من ساکن در یک شهر کوچک در کشوری خاورمیانهای نبودند و میتوانستند در اقصینقاط جهان ایجاد شوند و دغدغهای را در سطوح بینالمللی ایجاد کنند. این مسئله سبب شد تا نگاهی دقیقتر به مسائل در گسترهای جهانی داشته باشم.
او کتاب را از چند جهت حائز اهمیت برشمرد و ادامه داد: این کتاب در قالب آموزشی به رشته تحریر درآمده است. در رشته جامعهشناسی ما نخست با مبانی این درس آشنا میشویم و در آنجا با موضوعات مختلفی مواجهه داریم که در بستر اجتماعی مطرح میشوند، از اینرو شاید کتاب «جامعه و رسانههای مدرن» را بتوان مبانی جامعهشناسی برای عصر دیجیتال نامید؛ چراکه کتاب، فصول مختلف خود را در قالب نهادهای متنوعی که یک جامعه دارد، تقسیمبندی کرده است. محوری اصلی که نویسنده در این کتاب دنبال تفهیم آن به مخاطب است، نگریستن به فضای رسانهای نوین، فارغ از ارزشگذاری آن، چه در وجه مثبت و چه در وجه منفیست.
او اضافه کرد: یکی از موهبتهای این کتاب آن است که به جامعه آمریکایی میپردازد. ممکن است در ابتدا بگوییم که پس قرابتی با جامعه ما ندارد، اما جامعه آمریکا، آکنده از مهاجرینی با فرهنگها و مسائل مختلفیست که کشورهای جهان با آنها دستوپنجه نرم میکنند و در این جامعه به انحای مختلف قابل رؤیت است.
از غوطهوری در فضای مجازی تا فروریختن روایتهای رسمی
بیژنی در مورد همهگیری فضای مجازی و اثرگذاری آن بر زندگی بشر امروزی افزود: رولینگر در ابتدای این کتاب مطرح میکند که ما درون رسانههای اجتماعی قرار داریم؛ همانگونه که ماهی درون آب است و نمیتواند آن را حس کند، ما هم در فضای رسانههای اجتماعی قرار گرفتهایم و حیاتمان با همین رسانهها گره خورده است و بسیاری از نگرشهایی که کالبد ذهنی ما را ساختهاند، محصول همین جهان رسانهایست که ما را محصور کرده است؛ جهانی که بهواسطه دسترسی به شبکههای اینترنتی، به جهان ما ماهیتی روایی داده که در آن همه افراد میتوانند روایتهای خود را از مسائل مطرح کنند.
مترجم کتاب «جامعه و رسانههای نوین» همچنین درخصوص فروریختن حوزه اقتدار حکومتها در فضای رسانهایشده نوین گفت: نویسنده این کتاب نشان میدهد که چطور روایتهای مسلط که از حوزه اقتدار و حاکمیتها مطرح میشدند، در حال فروریختناند. اینکه پرسشهایی واضح در به چالشکشیدن اعتبار نهادهای مختلف میبینیم، این چشمانداز را ایجاد میکند که بتوانیم در آینده، تغییرات ماهوی نهادهایی را شاهد باشیم که زندگی اجتماعی را پیش میبرند، مثلاً امکان شکستن روایتهای دینی منحصربهفرد را بیابیم، یا به روایتهایی برسیم که فراتر از فرهنگ محلی ماست.
سرگیجههای جامعهشناسی در فضای نوین رسانهای
در ادامه این نشست، محمد عاملی، پژوهشگر حوزه نظریههای اجتماعی، به بررسی نسبت بین نظریههای اجتماعی و رسانههای نوین پرداخت و گفت: سرگیجهای در مورد بحث رسانههای نوین بین اهالی علوم اجتماعی وجود دارد. در نظر دورکیم، امر اجتماعی یک پدیده خارجیست؛ خارجی به این معنا که چیزی بیرون از ما دارای بعد و عینیت است. این مسئله در بین جامعهشناسان وجود دارد که از خود میپرسند، واقعیتی که ما با عناوین مختلف از آن نام میبریم، دقیقاً چیست؟ مثلا اغلب از واژه فضای مجازی استفاده میشود که آنهم دارای اما و اگرهاییست، یا حتی فضای سایبری و دیجیتال. اولین بار بودریار این تنش را در کتاب «وانمودها و دانمود» در 1983 با عناوینی نظیر فضای مسطح یا انفجار درونی طرح میکند؛ اصطلاحاتی که نشان میدهد، اهالی علوم اجتماعی چندان به واقعیتی که پیش روی آنهاست، وقوفی ندارند. از این رو اگر قرار است، جامعهشناسی، واقعیت اجتماعی را بررسی کند باید نسبت به واقعیتی که هماکنون اسم خاصی ندارد و روی نامگذاری آن هم مناقشه است، واکنش نشان دهد.
عاملی ادامه داد: رولینگر در این کتاب از سه منظر کارکردگرایی، تضاد و کنش متقابل نمادین مباحث را بررسی میکند. او در بحث کارکردگرایی و نهادهای اجتماعی به مثالهای مختلفی میپردازد که به زعم من چندان رسا نیستند و حق مطلب را ادا نمیکند. در پارادایم تضاد هم او فوراً به سراغ مفهوم تضاد طبقاتی میرود؛ چیزی که جامعه آمریکا به آن دچار است. در بررسی رسانههای نوین از منظر این پارادایم هم به نظر مثال او چندان عمیق و قوی نیست. اما در بحث نظریه کنش متقابل او از مثالهای خوبی استفاده کرده است. مثلاً نشان میدهد که تعاملات نظام آموزشی، چگونه در فضای رسانههای نوین انعکاس دارد و این فضا در ازای آن چگونه عمل کرده است.
گویی آنچه در فضای مجازی از ما وجود دارد، متفاوت از ماست
این جامعهشناس افزود: رولینگر در بخشی از کتاب به نظریه گافمن اشاره میکند و اینکه در فضای نوین رسانهای، «خود» چگونه شکل میگیرد. نویسنده از این مبحث بهسادگی عبور میکند و من اگر جای او بودم، بحث ایفای نقش در فضای مجازی را بیشتر میشکافتم.
او همچنین در بررسی حضور فراگیر فضای رسانهای شده نوین پرداخت و ادامه داد: انگار همه ما تبدیل به موجودی درون و بیرون فضای مجازی شدیم و گویی آنچه در فضای مجازی از ما وجود دارد، متفاوت از ماست. گافمن قبل از اینکه عمرش به دیدن فضای مجازی کفاف دهد، تنش میان تولید خود و ایفای نقش را بیان میکند. طبق نگاه گافمن، ما همیشه مشغول بازی بودهایم و در فضای مجازی هویت این بازی پررنگتر شده است. مثلاً ایستاگرامبازها شخصیتهای جدیدی هستند که در فضای مجازی خلق شدهاند و لازم است، نظریهپردازان اجتماعی در مورد آنها کار کنند. روانشناسان در این حوزه کار کردهاند و مثلاً از تعابیری مثل افسرده و رواننژند در توصیف برخی کاربران فضای مجازی یاد کردهاند. به نظرم جامعهشناسان باید برای هر حوزهای در جامعهشناسی، مابهازای رسانهای تعریف کنند. همچنین معتقدم که فضای مجازی، امر واقع دورکیمی را بهم زده است و ما دیگر با مفهوم کلاسیک امر واقع مواجه نیستیم؛ چرا که امر واقع چیزی بیرون از انسان است، اما معلوم نیست که فضای مجازی چیزی بیرون ما باشد.
عاملی در خصوص نوسازی نظریههای جامعهشناختی در حوزه رسانههای نوین افزود: اگر از نگاه بودیار به عصر کنونی نگاه کنم، فضای دیجیتال ما را بلعیده و اکنون ما دقیقاً جایگاه خودمان را در آن نمیدانیم. از سوی دیگر معتقدم وقتی جامعه تغییر میکند، نظریههای جامعهشناختی آن نیز باید تغییر کند. به تعبیری تکتک مفاهیمی که در حوزه جامعهشناسی انباشته شدهاند باید بار دیگر با عینک رسانههای نوین بازتعریف شوند.
دموکراسی در نوشتن، سادهنویسی یا سادهانگاری
عاملی همچنین در نقد نگارش رولینگر نویسنده کتاب «جامعه و رسانههای نوین» گفت: آمریکاییها ایدهای را در نگارش کتاب دنبال میکنند که آن را دموکراسی در نوشتن میدانند، یعنی کتاب آنچنان نوشته شود که برای عموم مردم قابل خواندن باشد و شاید این مسئله ضعفهایی را در کتاب حاضر ایجاد کرده است. من بر این باورم که این کتاب دستخوش نوعی سرخوشی و بازیگوشی شده است. در بسیاری موارد، نویسنده نظریهای را مطرح میکند و به ما این نگاه را میدهد که در پی تببین نظریهای بسیار مهم است، اما به سراغ مثالهای ساده و دمدستی میرود. معتقدم کتاب از نوعی آمریکاییزدگی رنج میبرد و شاید عنوان «جامعه و رسانههای نوین در آمریکا» مناسبتر بود؛ چرا که مسائل آمریکاییها، لزوماً مسائل همه مردم جهان نیست.
نمایش قدرت نظریههای جامعهشناسی برای کشف بینشهای اجتماعی
زهرا اجاق، پژوهشگر حوزه ارتباطات و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بهعنوان یکی دیگر از سخنرانان این نشست در معرفی کتاب «جامعه و رسانههای نوین» گفت: این کتاب، اثری بهروز است و میتواند برای دانشجویان ایرانی و بهویژه والدینی که از دسترسی فرزندان خود به محتواهای فضای مجازی نگرانند و همینطور علاقهمندان به آموزش سواد رسانهای مفید باشد.
او افزود: دو فصل اول کتاب را بسیار پسندیدم و آن را با رویکرد شخصیام در مطالعه رسانهها نزدیک میدیدم؛ چرا که نویسنده وزن خوبی به مخاطب بهعنوان کنشگر فعال میدهد و رسانهها را تنها بهمثابه یکی از عوامل مؤثر در جامعهپذیری افراد قلمداد میکند. به نظرم نگارش این کتاب در شرایطی که اغلب مطالعات، وزن بسیار زیادی به رسانهها در جامعهپذیری افراد میدهند، بسیار مناسب بوده است؛ چرا که در نگاه غالب، رسانهها بهعنوان سرمنشاء مشکلات و مسائل طرح میشوند.
اجاق ادامه داد: اطلاعات و آمارهای این کتاب اگرچه بهروز نیستند اما لینکهای موجود در آن میتواند خواننده را به دادههای جدید برساند. از نظر شکلی نیز منتقدان زیادی درخصوص این کتاب نظر دادهاند و عمده نگاهها به این اثر مثبت است و کتاب را در خدمت نمایش قدرت جامعهشناسی برای کشف بینشهای اجتماعی مهم، درک نقش نهادهای اجتماعی و نابرابریهای اجتماعی میبینند. همچنین از لحاظ فرم هم کتاب به سه بخش نظریههای جامعهشناختی، مطالعه موردی و بخش ثابت بازتولید نابرابری تقسیم میشود. علاوه براین وحدت رویه در همه فصلها مشاهده میشود، یعنی ارائه، نتیجه، سوالات و منابع در هر فصل عرضه میشود که این یکی از نقاط قوت کتاب است.
اجاق در ادامه به برخی ایرادات ویرایشی در متن ترجمه کتاب اشاره کرد و مواردی را برشمرد که در ترجمه فارسی غریبند و در این موارد میشد از واژگان بهتری استفاده کرد.
آشناییزدایی از یک پدیده آشنا
این پژوهشگر حوزه ارتباطات در بررسی محتوایی کتاب گفت: کتاب به عادی شدن حضور فضای مجازی در زیست روزمره بشر امروزین اشاره دارد؛ لذا خواندن آن میتواند محیط آگاهانهای را برای انسانی خلق کند که در این فضای رسانهایشده غوطهور است؛ به عبارتی دیگر کتاب در حال آشناییزدایی از یک پدیده آشنا و بدیهی در زندگی روزمره ماست. این رویکرد هدف گیدنز در جامعهشناسیست و در این کتاب درهمآمیختگی فضای ارتباطات و جامعهشناسی بهخوبی دیده میشود، چون فضای مجازی را بهمثابه فضای اجتماعی یا جامعه در نظر میگیرد ولی با این حال کتاب میتواند وسیلهای باشد برای فراتر رفتن از مرزهای مرسوم دانشگاهی و اخذ نگاههای میانرشتهای و همگرایانه. نویسنده از نظریات جامعهشناسانی چون دورکیم، گافمن و گیدنز استفاده میکند و به مسائل روزمره مثل آموزش در فضای مجازی میپردازد. در ابتدای کتاب، نویسنده به ما وعده میدهد که در اثر خود به دو سوال پاسخ میدهد: 1. رسانههای نوین چگونه تعاملات ما را شکل میدهند. 2. رسانههای نوین چگونه نهادها و قوانین را تغییر میدهند؟ او در تمام فصول تلاش کرده تا به این دو سوال پاسخ دهد.
اجاق در بررسی علمی کتاب نیز افزود: کتاب بر پایه نظریه علمی خوبی استوار شده است و در کاربرد نظریه گافمن در شرایط نوین، موفق بوده است و توضیح میدهد که من یا خود، در شبکههای اجتماعی، هویتهای مختلفی برای برآوردهکردن انتظارات مخاطبان عرضه میکند و این دقیقاً همان نظریه نقشهای گافمن است. اما رولینگر این هویتها را فاقد اصالت میداند. یکی دیگر از آوردههای نظری خوب این کتاب آن است که پیامدهای مثبت و منفی رسانههای نوین را در قالب جدول در جامعه آمریکا نشان میدهد.
آیا جامعه مساوی با محیط بازدارنده است؟
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن اشاره به نقاط ضعف کتاب ادامه داد: در رویکرد رولینگر، رسانههای نوین نسبت به سایر نهادها، فراگیرتر و وسیعترند و این مسئلهایست که جای اندیشه دارد؛ اینکه میتوان قائل به چنین نسبتی بود؟ از سوی دیگر و در بحث روابط مفهومی و استدلالی کتاب، نویسنده ذیل نظریه گیدنز شروع به طرح مسئله و نگارش کتاب کرده است. مدل تبادل اجتماعی و مفهوم امنیت هستیشناختی که در کتاب با آن مواجه میشویم و دو مفهوم عامل و ساختار در متن کتاب بسیار استفاده شدهاند و به نظرم یادآور نظریه ساختیابی گیدنزند. در عین حال کتاب از نظریه تخیل جامعهشناختی میلز هم بهره گرفته است.
او افزود: اولین مفهومی که به آن خواهم پرداخت، عاملیت و ساختار است. در فصول مختلف وزنهای متفاوتی به این دو مفهوم داده شده است. در مفهومپردازی از عاملیت بر انتخاب تأکید شده است و انتخاب را هم چشمپوشی از دستورالعملها میداند که نتیجه آن تغییر ساختارها و نهادهاست، یعنی پیامدی که رسانه بر سایر نهادهای اجتماعی دارند، بیشتر از این منظر استخراج میشود. نویسنده سعی کرده عاملیت را در فصلها نشان دهد ولی بازنمایی ساختارها برجستهتر بوده است، یعنی در تقابل ساخت و کنش، به ساخت قدرت بیشتری داده و در عین حال باور دارد که ساختارها بیرون فرد هستند و محدودیت ایجاد میکنند، به زبان ساده یعنی جامعه مساوی با محیط بازدارنده است.
اجاق در ادامه نقد خود به رویکرد نویسنده کتاب خاطرنشان کرد: توجه توأمان به کنش و ساختار، ضرورت مطالعه روابط قدرت، تضاد اجتماعی را ایجاد میکند. البته کتاب نیز به این موارد با وزنهای مختلف توجه دارد، مثلاً در همه فصلها بخشی تحت عنوان نابرابری حضور دارد، اما روابط قدرت و تغییر اجتماعی بازنمایی صریحی در متن کتاب ندارند. همچنین کتاب از کنش آگاهانه سخن میگوید که به آگاهی نیاز دارد، اما درباره آن بحثی نکرده است. طبق نظر رولینگر، رفتار انسان همیشه در معرض انگیزههای ناخودآگاه و پرقدرت است یعنی تأمین امنیت وجودی، اما هدف کتاب آشناییزدایی از امر آشنا بوده که به آگاهی استدلالی گره خورده، در حالیکه این اثر هیچجا به این نوع آگاهی نمیپردازد. از سوی دیگر میتوان نوعی خلط مبحث بین کنش و عاملیت رویت کرد.
رولینگر و توقف در ایستگاه نظریههای کلاسیک
در بحث نگاه به مفهوم اقتصاد نیز اجاق، نقدهایی به دیدگاه رولینگر وارد کرد و گفت: نویسنده تفاوت اقتصاد و جامعهشناسی را در موضوع اعتماد انسانها به یکدیگر بازمیشناسد و به نظر میرسد که رویکردی کلاسیک به اقتصاد دارد و به نظریات جدیدتر در این حوزه بیاعتناست.از منظر توجه به جنبههای روانشناسانه نیز کتاب دارای نقاط قوت است.
او در خصوص نگاه نویسنده اثر به نهاد کار نیز افزود: کتاب عاملان اصلی در حوزه قدرت را دولت، شرکتهایی مثل مایکروسافت و حریم خصوصی یا مردم معرفی میکند و بر این عقیده است که شرکتها از حریم خصوصی سوءاستفاده کرده و در عین حال، حریم خصوصی موضوعی برای قدرتنمایی آنها در مقابل دولتهاست؛ موضوعی که جای بحث و تأمل دارد و گاه خلاف نتایج مطالعات ارتباطیست. در فصلی از کتاب که به موضوع کار اختصاص دارد، نویسنده بیگانگی از کار و مسائلی چون کارگران روزمزد و حجمی را به اقتصاد دیجیتال پیوند میزد که به نظر مبهم میرسد. البته راه حل را انعطافپذیری میداند و معتقد است اگر بین نیاز کارفرمایان و نیروی کار انعطافپذیر و نیاز کارگران به امنیت شغلی با هدف سلامتی رفاهشان تعادل ایجاد شود، مسئله نهاد کار حل میشود. این نظر در شرایطی مطرح شده که بهسادگی راهحلی برای این موضوع وجود ندارد و قوانین اداری و شغلی همچنان آمادگی لازم را برای دستیابی به این تعادل ندارند.
گفتنیست کتاب «جامعه و رسانههای نوین»، تألیف دینا رولینگر و ترجمه میلاد پوررجبی و حمیدرضا بیژنی است که سال جاری از سوی انتشارات نقد فرهنگ به بهای 135 هزار تومان روانه بازار نشر شده است.
نظر شما