شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۱
حاج قاسمی که جهان می‌­شناسد‌ حاج قاسمی حقیقی نیست

محمد علی‌بخشی پور تدوین‌گر کتاب «سیل و سردار» عنوان کرد: خطی از تحریف در جامعه در حال اتفاق افتادن است؛ چه بسا که از قدیم هم بوده اما در حال حاضر قدرت رسانه‌ای عجیبی پای این کار است که می‌خواهد تمام شخصیت­‌هایی که برای ملت ایران هستند را از ما بگیرد،

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) محمد مهدی شیخ‌صراف؛ کتاب «سیل و سردار» که به تازگی رونمایی شده است به شرح خاطرات مردم خوزستان از حضور سردار سلیمانی می‌پردازد. کتاب «سیل و سردار» شامل خاطرات ناگفته مردم و مسئولین حاضر در سیل خوزستان از حضور سردار سلیمانی در سیل و مهر و عظوفت ویژه این چهره نظامی است. خبرگزاری کتاب ایران به مناسبت رونمایی از این کتاب گفت‌و‌گویی با محمد علی­‌بخشی­‌پور نویسنده و مصطفی شالباف محقق کتاب کرده است که در ادامه می‌خوانید:

کتاب «سیل و سردار» از چه روایت می‌کند؟

علی­‌بخشی­‌پور: کتاب سیل و سردار مجموعه خاطراتی از حضور سردار حاج قاسم سلیمانی در سیل خوزستان است. این کتاب خاطرات اقشار مختلف حاضر در سیل خوزستان و مواجه‌ آن‌ها با سردار سلیمانی است. از مسئولین تا گروه‌های جهادی از کشورهای مختلف ایرانی، عراقی، لبنانی و مردم سیل زده در این کتاب روایتگر خاطره هستند. ما در این کتاب سعی کردیم، حضور سردار در بحران سیل خوزستان را از نگاه افراد حاضر در موقعیت ببینیم و از تمامی ابعاد این حضور استفاده کنیم. در نهایت مجموعا 70 خاطره جمع‌­آوری و در کتاب نگاشته‌ شد. باید اضافه کنم که این کتاب سومین کتاب از سه‌گانه تولیدات مرکز تاریخ شفاهی اهواز درباره حاج قاسم سلیمانی است.

اولین کتاب «بر شانه­‌های کارون» بود که در سال 1399 منتشرشد. که روند تولید عجیبی داشت. این اثر توسط گروهی 7 نفره در زمان یک هفته به تولید رسید که در نوع خود کم نظیر است؛ حدودا 3 روز تحقیق، 3 روز تدوین و 3 روز ارزیابی کار صورت گرفت. در نوشتن این کتاب نرگس اسکندری، مهرزاد قوی­‌فکر و سایر نویسندگان با ما همکاری کردند و البته یک گروه بزرگ از محققین 2000 خاطره را برای آن کتاب جمع‌­آوری کردند که خاطرات مردم خوزستان درباره تشییع و موضوع شهادت سردار سلیمانی است.
​​​​
دومین کتاب، کتاب «یزله بر دجله» است. این نگاه وجود دارد که خوزستان می­‌تواند به دلیل هم‌مرزی با کشورهای عرب زبان منطقه و وجود بخشی از عرب‌ها در دل خودش سفارتی برای تاثیرگذاری برجهان عرب باشد. در خوزستان 1.5 الی 2 میلیون عرب داریم و این افراد ظرفیتی هستند که باید از آن استفاده شود. در حقیقت کتاب «یزله بر دجله» خاطرات مردم عراق از شهادت حاج قاسم سلیمانی همراه با جریان­‌شناسی موقعیت آن ایام کشور عراق است. به طور مثال در آن زمان جنبش جوکری­‌ها فعال بودند که به همه این موضوعات در کتاب پرداخته شده است. تحقیق و نویسندگی این کتاب به عهده جعفر الهایی، نرگس لقمانیان و فاطمه ملکی بوده که در مجموع حدود 116 خاطره در این کتاب به تالیف درآمده‌‌است.

باید گفت در مجموع خاطراتی که امروز حول محور حاج قاسم تبیین می­‌شوند دو دسته هستند. اولین دسته‌ به خاطراتی از خود حاج قاسمی که می‌شناختیم مرتبط و درباره شخصیت، طرز رفتار و اعمال این شهید عزیز است  و دسته دوم خاطراتی درباره تشییع، خاکسپاری و تمامی اتفاقاتی که حول محور مردم رخ داده است. 

در واقع اینکه به مردم به عنوان بخشی جدا و مستقل پرداخته بشود اتفاقی کمیاب و نادر در ادبیات ایران بوده چه بسا در ادبیات ما در داستان «حسنک» در تاریخ بیهقی تنها اشاراتی به حضور مردم شده ولی در اغلب آثار ادبی کهن حول محور اسطوره‌ها کار شده است.

ویژگی دو اثری که پیش از این نام برده شد پرداخت به نقش مردم در حماسه‌ها است و شاید بتوان گفت تشییع حاج قاسم در عراق، اهواز، تهران، قم، مشهد و کرمان اتفاقی بی­‌نظیر در تاریخ کشور بوده‌­است. گواه بی‌مانند بودن این رویداد، تشیع پیکر مطهر حاج قاسم در شهرهای مختلف بود. اگر با دیدگاه جامعه‌شناسانه نگاه کنیم پیکر این شهید عزیز در دسته معدود تشیع‌هایی در تاریخ کشور قرار می‌گیرد که این‌گونه شهر ­به ­شهر به اصطلاح جنوبی‌ها حلوا حلوا شد، مردم برایش اشک ریختند و بخاطرش جان‌شان را به خطر انداختند. ما می­‌توانیم این اتفاق را با زمانی که جنازه رضاشاه وارد کشور شد مقایسه کنیم؛ که هیچ تاثیری بر مردم نداشت. به طوری که حتی افراد در اهواز این تشییع را بخاطر نمی‌آورند. چراکه اهمیتی برای مردم نداشته­‌است.

ما سعی کردیم در «سیل و سردار» روایت‌ مردم خوزستان از حاج‌قاسم و اطرافیانش را ارائه کنیم. شاید بتوان گفت این کتاب تلفیق ماه و ستاره‌­ها است. ما در این کتاب می‌بینیم که وقتی حاج قاسم وارد میدان می‌­شود تنها نیست ولی شخصیت به آن میزان بزرگ است که همه به او می‌­پردازند و زاویه دید مردم در این مقوله مغفول باقی می­‌ماند. البته ما سعی کردیم در این کتاب درباره «حاج قاسم کیست؟»  صحبت کنیم. باید روشن شود؛ آن جنبه‌هایی از حاج قاسم که وارد میدان سیل شده با جنبه‌ه­ای از حاج قاسم که در میدان مبارزه حضور دارد متفاوت است. در واقع حاجی تداعی‌­گر آیه «اشدا علی الکفار و رحماء بینهم» است.

حاج قاسم وقتی وارد میدان جنگ می­‌شود آنقدر روحیه داعشی­‌ها را تضعیف می‌کند که می‌­گوید من برای شما لباس جنگ هم نمی‌­پوشم اما زمانی که به دیدار مردم سیل­‌زده می­‌رود، رویکرد متفاوتی از یک فرمانده ارشد نظامی دارد. در یکی از خاطرات نقل می‌شود در میان سیل و آوارگی مردم، حاج قاسم با پیرمردی که عکس امام خمینی (ره) را در دست دارد و می­‌خواهد که عکس امام در آب نیفتد؛  روبرو می‌شود. بعد از سلام و احوال‌پرسی دست پیرمرد را می‌­بوسد در حالی که آن پیرمرد حتی حاج قاسم را نمی‌شناسد و فقط فکر می‌­کند یکی از مسئولین حکومت است.

چه ترکیب عجیبی است که روبروی دشمنان با چه تکبری ایستادگی می­‌کند و در جمع مردمی که مستضعف هستند، اینگونه دست‌بوسی می‌کند. در واقع ما می­‌خواهیم این را روایت کنیم که حاج قاسمی که جهان می‌­شناسد‌ حاج قاسمی حقیقی نیست. به این بُعد حاج قاسم در رسانه­‌ها پرداخته نشده است و من حس می‌کنم مهم­‌ترین رسالت این کتاب برای جهان این است که به آنها بشناساند که حاج قاسم در جمع مردم «پدری مهربان» و دربرابر دشمنان «شیری غران» بود.

رسانه‌­های غربی تمام تلاش خود را می­‌کنند که حاج قاسم را در کنار ابوبکر البغدادی با این نظریه که هر دو تروریست هستند، بگذارند. به همین خاطر من فکر می‌کنم این کتاب باید به زبان­های انگلیسی، عربی، اسپانیولی، پرتغالی و حتی زبان­ آفریقایی ترجمه شود و مردم باید با الگویی در جهان آشنا شوند و بفهمند که این فرد یک ژنرال مثل تمامی ژنرال‌ها و یک فرد نظامی که تفاوتی با سایر افراد نداشته، نیست بلکه چیزی فراتر از آن است. من دانشجوی ارشد روانشناسی نیز هستم و از نظر روانشناسی «ما می‌­توانیم آدم‌هایی را دوست داشته باشیم که مقتدر اما مهربان هستند» یعنی به طور مثال ما حضرت عباس(ع) را خیلی دوست داریم زیرا انسانی قوی ولی مهربان است و این مهربانی­ از سر ضعف نیست.

​​​​چه اتفاقی افتاد که به فکر جمع‌­آوری این کتاب افتادید؟

شالباف: خوزستان در بعضی از موارد ظرفیت بسیار عظیمی دارد که مغفول مانده است، نقش خوزستان در مسائلی نظیر 8 سال دفاع مقدس  روایت نشده یا  به مردم خوزستان پرداخته نشده است. در بسیاری از موارد رسانه­‌ها درباره سنت‌ها و خصوصیات اخلاقی مردم خوزستان خلاف واقع حرف زده‌اند. وقتی­‌که امام خمینی(ره) می‌فرمایند: «خوزستان دین خود را به اسلام ادا کرد» این جمله در رسانه‌ها نمودی ندارد، وقتی که حاج قاسم در آن بازه زمانی ارتباط عجیبی با مردم خوزستان می­‌گیرد نماد بزرگی از توجه به این مردم صبور است. وقتی که از بین تمامی شهر‌های کشور برای تشییع حاج قاسم، اهواز انتخاب می­‌شود یعنی مردم این استان ارزش و مقام والای شهید را می‌فهمند. هدف ما این بود که نقش حاج قاسم در استان خوزستان، نسبت حاج قاسم با مردم، نسبت مردم با حاج قاسم به طریقی روایت شود.



برای نمونه ما به مناطقی سر زدیم تا ببینیم آیا حضور حاج قاسم در آنجا حس می­­‌شود یا خیر، وقتی داخل روستاهای دور افتاده خوزستان شدیم؛ در بدو ورود با صحنه‌هایی مواجه شدیم که ما را به ذوق آورد. به طور مثال پیرمردی که در آن روستا با شنیدن خبر شهادت حاج قاسم از چند تن غریبه به پهنای صورت اشک می­‌ریخت، داخل خانه‌ها جایی برای عکس حاج قاسم مشخص شده بود یا دختربچه 8 ساله‌ای که با شنیدن اسم حاج قاسم لبخند می‌زد از جمله این صحنه‌های دلکش بود. 

حتی صخره‌ای که حاج قاسم بر لبه آن نشست و گفت: «یقینا کله خیر» و روستایی که در یک آن خالی از جمعیت شد و همه مردم رفتند به مدرسه‌ای که حاج قاسم در آن سخنرانی کرد نشان­‌دهنده رابطه عجیب و عمیق حاج قاسم با این مردم دارد. شاید حاج قاسم داخل آن روستا فقط ساعاتی حضور داشته حتی داخل متن کتاب هم آمده که بعضی از مردم حاج قاسم را ندیده بودند و فقط عکسی از آن داشتند ولی حالا حاج قاسم به قدری به آن­ها نزدیک شده که انگار عضوی از اقوام و بستگان آن‌ها است.
صحنه‌­هایی که ما دیدیم، وظیفه‌ای بر گردن ما گذاشت که این موضوع را روایت کنیم، حاج قاسمی که غیر از یک مرد میدان و سردار سرافراز سپاه، یک مدیر تراز انقلاب اسلامی است.

روند جمع­‌آوری کتاب چقدر طول کشید و چرا بعد از سه سال از شهادت سردار به این فکر افتادید؟

علی‌بخشی پور: درواقع ما سال 99 شروع به جمع‌­آوری خاطرات سیل کردیم و به دلیل جغرافیای پهناور استان خوزستان و دسترسی سخت به روستاها کمی روند تولید، طولانی شد.
پیدا کردن افراد با خاطرات مناسب نیز یکی از سختی‌های پروژه بود، افرادی که بعضی از آن­ها از همراهان سردار بودند مثلا خاطره محافظ ابومهدی المهندس در بین خاطرات این کتاب وجود دارد. یا خاطره سردار سپاه که فرماندهی کل جنوب غرب کشور به عهده ایشان است، خود افراد روستا که اکثریتشان تلفن همراه نداشتند؛ نیز از دیگر سختی‌های جمع‌آوری پروژه خاطرات سیل بود. 
به هر ترتیب پس از جمع‌آوری این خاطرات مرحله نگارش کتاب آغاز شد که بخاطر تعداد بسیار زیاد خاطرات روندی طولانی داشت و در نهایت کتاب در فروردین 1401 پس از 15 ماه به پایان رسید.
البته از چالش‌های دیگر گردآوری این کتاب ارتباط گرفتن با بچه‌های حشدالشعبی و پیدا کردن فرد معتمد و گرفتن خاطرات و راستی آزمایی کردن آن‌ها بود. 

اهمیت روایتگری در مورد سردار سلیمانی را چطور توصیف می­‌کنید؟ اساسا پرداخت ادبی به چنین موضوعاتی از چه لحاظ حائز اهمیت است؟ 

علی‌بخشی پور: نکته اصلی حائز اهمیت این است که تاریخ شفاهی را اگر فردا هم بنویسیم دیر است و باید در لحظه روایت شود که بر تمام جوانب کنترل داشته باشیم.

خطی از تحریف در جامعه در حال اتفاق افتادن است چه بسا که از قدیم هم بوده اما در حال حاضر قدرت رسانه‌ای عجیبی پای این کار است که می‌خواهد تمام شخصیت­‌هایی که برای ملت ایران هستند را از ما بگیرد. امام خمینی(ره) به عنوان اعجوبه قرن را در بعضی رسانه‌ها به حدی تقلیل داده‌اند که انگار فقط فردی بوده که خودش چای می‌ریخته و با همه مهربان بوده اما هیچگاه آن شخصیت واقعی امام نمود پیدا نخواهد کرد، امامی که با تحجر و با استکبار مبارزه کرد در این ادبیات جایی ندارد و از قضا این افراد کاملا می­‌دانند؛ چه می­‌کنند.

امام (ره) با آن‌ همه ایستادگی مقابل اسلام آمریکایی، تحجر و استکبار متاسفانه امروزه در رسانه‌ها تبدیل به فردی بی‌خطر برای استکبار تبدیل شده است. این موج تحریف برای امام خمینی هم اتفاق می‌­افتد چه رسد به شهدا چنانکه روایتی که از آنها می‌شود روایت کاملی نیست حتی اگر راوی فردی دلسوز و مخالف تحریف باشد.

برای مثال پروژه‌ شهید مصدق طاهری که خود ما در حال کار بر روی آن هستیم. نویسنده آن هم خودم هستم، فردی درونگرا بوده که در سال 65 شهید شده و یکی از مهم‌ترین الگو­های فکری استان خوزستان بوده است­. شهر و استان تاثیر بسیاری زیادی از او گرفته اما وقتی از همرزم او راجع به خاطراتش می‌­پرسیم تنها یک خاطره بازگو می­‌کند، این نشان‌‌دهنده آن است که خاطرات از یادها رفته است. ما اگر زودتر راوی این داستان‌ها را باشیم، خاطرات از یاد نخواهد رفت و تحریف نخواهد شد و در واقع مهم‌ترین دلیلی که ما برای آن کار می­‌کنیم «هویت» است ما باید نسل قبل خود را بشناسیم تا بدانیم در چه زیست ­بومی زندگی می‌­کنیم و چه اصالت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را دارا هستیم که دچار ازخود بیگانگی و خودتحقیری نشویم.

این فرهنگی بود که حاج قاسم را پرورش داد و وقتی که می­‌گویند آمریکا با یک موشک ما را نابود خواهد کرد، حاج قاسم می‌­ایستد و می‌­گوید: «آقای ترامپ قمارباز مردم نه؛ من حریف تو هستم» یا اینکه چند سال رئیس­علی دلواری تمامی استعمارگران را از خلیج فارس بیرون می‌کند.



شالباف: در تایید این صحبت، ما همیشه از دو جبهه زخم می­‌خوریم؛ اول کسانی‌که سعی در تحریف و تخریب دارند و دوم کسانی‌که که سعی در تحریف و تجلیل سوژه‌­ای را دارد و آن را به قدری بالا می­‌برد که دست انسان عادی به آن مرتبه نمی‌رسد. درباره حاج قاسم یکی از دوستان می‌­گفت: «نگذارید حاج قاسم را آن‌قدر آسمانی کنند که دیگر نتواند الگوی کسی باشد» حاج قاسم باید روایت بشود تا تبدیل به یک الگوی مدیریتی شود و ما بتوانیم با نگاه بر اعمال او به راه و روش درست دست پیدا کنیم.

فکر می­‌کنید چرا حضور سردار سلیمانی در حادثه سیل خوزستان برای مردم شگفت‌­انگیز بود؟ با توجه به اینکه حاج قاسم در حوادث گذشته نظیر زلزله بم نیز حضور داشت؛ چه چیزی باعث شد که مردم توقع حضور وی را نداشته باشند؟

علی‌بخشی‌پور: دو نکته قبل از پاسخ به این سوال بگویم اولا خوزستان در موضوع حضور مسئولین بسیار کمرنگ و در حاشیه است و اکثر مسئولین به خوزستان سر نمی‌­زنند و اگر هم سر بزنند در روزهای خوب خوزستان است نه روزهای سیل­‌زدگی، آلودگی هوا و ریزگرد و از طرفی هیچکس حضور حاج قاسم را وظیفه وی نمی­‌دانست، افراد زیادی از مسئولین بودند که وظیفه داشتند در آن بحران حضور پیدا کنند و نکردند. 

نکته دیگری که حضور حاج قاسم را در آنجا زیبا می­‌کرد، نحوه حضور وی بود ما این موضوع را در مقدمه «بر شانه­‌های کارون» داشتیم، که بخشی از آن را می‌خوانم: «تابستان سال 60 حاج قاسم 25 ساله بود که به خوزستان آمد، با موی وز و صورت آفتاب­‌سوخته و چشمانی که صمیمانه‌تر از صورتش می‌­خندید. همه می‌گویند بچه روستای قنات­ ملک کرمان است. در شناسنامه‌اش هم چند انگشت پایین‌­تر از نام پدر همین را نوشته ولی من می­‌گویم قاسم جنوبی است بچه خانه ته محله عامری یا ذوالفقاری آبادان یا شاید هم زهیریه خرمشهر.

قاسم بچه ناف خوزستان است اما نه به­‌ خاطر قد و بالای ترکه‌­ای یا فر ریز ریز ریش و موی سرش یا خنده‌­ی گرم جنوبی‌اش یا حتی برای یک جهان غمی که مثل همه جنوبی‌ها توی دلش تلنبار بود و گاه و بی­گاه بغض می­‌شد، می­‌ترکید، اشک می‌­شد و می‌­چکید. بچه جنوب است چون در شب‌های والفجر 8 کنار اروند مواج در تلألو اشک بسیجی‌های غریب عشق را جستجو کرده است. فرزند خوزستان است چون در شب کربلای 4 وقتی جوی خون رزمنده‌ها در ساحل روان شد صداهای گریه­‌آلود رزمنده‌ها را شنید وقتی که داشتند ذکر یازهرا را فریاد می‌زدند.

خوزستانی است چون معنی خون پاک رفیق روی خاک داغ شلمچه می‌­فهمد. جنوب را بیشتر از هوای تنوری شرجی­‌اش به آدم‌های گرم و رفیقش می‌­شناسند همین است که در واژگان آبادانی­‌ها «غربت» کلمه غریبی است. قاسم هم که قربانش بروم ته رفیق‌بازها بود، رفاقت را از بر بود که هر وقت اسم احمد کاظمی و مهدی باکری می‌آمد بغض خفه‌اش می­‌کرد. رفاقت را از بر بود که بعد از شهادت، خاک شدن کنار همرزم­‌اش حسین یوسف­‌الهی آرامش می‌کرد. معرفت جنوبی‌­اش بود که سیل دوباره پایش را به خوزستان باز کرد، برگشت با همان نگاه صمیمی و طنین صدای پرمهر سال 60، از کرامت خانواده‌های بی­‌خانه گفت و از سیلی که با اراده­‌ی جوان جنوبی رام‌­شدنی است، همانطور که اروند در والفجر 8 شد. دست انداخت گردن جوان‌­ها و پیرمردها را در آغوش گرفت و پای درد‌دل‌های تلنبار شده پیرزن­‌های روستایی نشست، مردها به استقبالش یزله شادی رفتند و پا به زمین سیل­‌زده کوبیدند، زن‌­ها برایش نان محلی پختند و به جانش دعا کردند. تا سفر بعدش به خوزستان فاصله زیادی نیفتاد، نه خبری از آن نگاه خندان و صمیمی بود و نه از آن صدای گرم و حال‌­خوب­‌کن؛ دستی بود و انگشتری.

حضور حاج قاسم در خوزستان یک نکته‌­ای داشت آن هم این بود که نیامد تا به مردم بگوید: «مردم شهر را خالی کنید! از اینجا بروید!» و آن روزی که حاج قاسم آمد، به مردم گفتند باید سوسنگرد را خالی کنید. وقتی این اتفاق می‌افتاد مردم خانه‌‌­هایشان را باید از دست می‌­دادند، خانه‌هایی که اکثرشان گلی است، خانه‌هایی که شاید درونشان جهیزیه‌ای برای نوعروسی، اثاثیه‌ای برای مادری یا مجموعه خاطرات کودکی افرادی بوده و این­ها نباید از بین می‌رفتند و وقتی که حاج قاسم به آنجا رسید گفت: «شما دشمن خارجی را شکست دادید! می‌خواهید با این روحیه خودباوری جوانان چه کار کنید؟ آقای استاندار این کار اشتباه است من سوسنگرد را به هر قیمتی نگه‌­می­‌دارم!»

حاج قاسم با کمک جوانان سوسنگرد و یاران حشدالشعبی دست به کار شدند و با گونی‌­ها آب را مهار کردند و این حاج قاسمی که برای مردم خوزستان عجیب بود همان قاسم کوچکی بود که بچه همین خوزستان بود، انگار که رفیق و بچه محل بود و حس رفاقت و خودباوری را در مردم زنده می­‌کرد حاجی خودش را بالاتر از مردم نمی‌­دید، دست پیرمردها را می­‌بوسید و این‌گونه بود که حاج قاسم در آنجا ماندگار شد. 



با توجه به این که کتاب مجموعه روایات افراد حاضر در صحنه و خوزستانی­‌ها است. آیا خود شما به عنوان نویسنده و محقق در آن نقشی داشته­‌اید؟

علی‌بخشی‌پور: من نیز در این کتاب خاطره دارم؛ در واقع مقدمه‌ای برای کتاب ننوشتم بلکه خاطره صفر کتاب خاطره‌­ی من است. یک پاورقی در ادامه خاطره دارم که می‌­گویم: «شاید بخواهید بدانید چرا باید در کتاب خاطرات، نویسنده کتاب یک خاطره برای خودش داشته باشد. جواب من این است که این سیل قرار بود در خانه من هم بیاید و نیامد. تا فاصله 2 کیلومتری خانه من هم آمد، پاچه­‌های شلوارم را بالا زدم و همین سه‌­راه اندیمشک نیمه­‌های شب گونی گذاشتم تا آب شهرم را فتح نکند پس من هم یکی از آن‌هایی هستم که سیل تهدیدشان کرد و مردی که باید می‌آمد؛ آمد.»
من حاج قاسم را در آن زمان ندیدم زیرا درگیر نوشتن «اطلس انقلاب اهواز» بودم. تقریبا از 8 صبح تا 8 شب سرکار بودیم و بعد از 8 مجبور می‌­شدیم در بازگشت به خانه سیل­‌بند بگذاریم تا سیل وارد خانه­‌مان نشود.

آیا خاطره ویژه ای از حضور سردار در خوزستان دارید؟

علی‌بخشی‌پور: یکی از اتفاقات جذاب برای من زمانی بود که گفتند: «دیگر حاج قاسم آمد» و این «دیگر» برای من به این معنا بود که می‌توانید راحت بخوابید.
من همانطور که در کتاب گفتم: «همه منتظر بودیم تا سیل شهر به ­شهر، روستا به روستا بیاید و خانه‌­هایمان را ببرد. ما بودیم، گونی‌ها، تلی از خاک و یک مردِ به از صد هزار، که بایست می‌آمد.»

واقعا آن اطمینان و آرامشی که مردم بعد از آمدن حاج قاسم گرفتند برای من عجیب و غریب بود، انگار که این عادت بود و می‌دانستند با حضور حاج قاسم همه چیز درست خواهد شد.

نقش ابومهدی را در کنار سردار چگونه دیدید؟

شالباف: اولین مواجهه من با ابومهدی، مواجهه با پیکر بی‌­جان ابومهدی بود. بین شعارها وقتی همه حاج قاسم را صدا می‌­کردند و اسم او را می‌­گفتند، کم کم از دل جمعیت به رسم مهمان­‌نوازی اسم ابومهدی بلند شد و کنار حاج قاسم آمد، مردم یادشان آمد که این دو نفر زمانی در بحران با هم اینجا بودند. ابومهدی وقتی خوزستان آمد مثل میدان جنگ، با اینکه همیشه دوشادوش حاج قاسم بود اما یک قدم خودش را عقب می­‌کشید، هر جا سوالی از او می‌‌پرسیدند، می‌گفت: «من سرباز حاج قاسمم». هر چه در توان داشت بدون هیچ منتی انجام می‌داد. حتی در خاطرات هم نوشته شده که در مواجهه با مردم به بچه‌های حشدالشعبی می­گویند: «این مردم زمانی به داد ما رسیدند، حالا ما داریم یک سری از زحمات این افراد را جبران می‌­کنیم».

حس عجیب برادری بین ابومهدی و حاج قاسم بود که این دو نفر از دو وجهه مختلف رابطه خاصی با مردم خوزستان برقرار می‌کنند. حاج قاسم بخاطر وجهه و کاریزمای خود و ابومهدی بخاطر تواضع و فروتنی این پل را به قلب مردم خوزستان می‌زنند. 

حضور ابومهدی در خوزستان  نشان می‌­دهد این برادری و برابری تا کجا پیشرفت کرده است. در واقع حشدالشعبی، گروهی که برای دفاع از حرم تشکیل شده بود؛ امروز برای دفاع از خانه‌های مردم تلاش می­‌کند. خانه‌­های مردمی که برای کشور او نیستند و این بسیار با ارزش است.

زمان زلزله بم سردار سلیمانی به این اندازه شناخته شده نبودند؛ آیا در نظر دارید کتابی در آن زمینه نیز تألیف کنید؟
 

علی‌بخشی‌پور: حوزه استحفاظی دفتر مطالعات یک حوزه استحفاظی کشوری است اما دفاتر آن دفاتر استانی هستند، گروهی که در این زمینه به ما کمک می­‌کنند؛ متمرکز بر اتفاقات استان خوزستان هستند چه بسا که در استان خوزستان هم اتفاقاتی هست که باید به آن پرداخته شود و هنوز پرداخته نشده است.

ما در خوزستان کسانی داریم که حاج قاسم شانه به شانه­‌‌شان جنگیده است، به طور مثال علی هاشمی که فرمانده قرارگاه سری نصرت بوده و مقام معظم رهبری هم در سخنان‌شان هر وقت می­‌خواهند یک نمونه و الگو مثال بزنند می­‌‌گویند: «علی هاشمی نمونه جوان انقلابی عرب اهوازی است.» جوانی برومند که در قرارگاه سری بود، چند سال در هور مفقودالاثر می­‌شود و ما باید به این شهید بپردازیم. شهید علم­‌الهدی که سید شهدای دفاع مقدس است یا شهید مجدزاده یا شهید جمال‌پور یا شهید اسکندری جزو افرادی هستند که آنقدر به آنان پرداخته نشده که از تاریخ حذف شده­‌اند. این اتفاق نه تنها در تاریخ خوزستان بلکه در تاریخ کشور اتفاق افتاده است و ما وظیفه خود می­‌دانیم که به این موضوعات بپردازیم.


 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها