در نشست «سبک زندگی و هویت ایرانی اسلامی» مطرح شد؛
دنیای مدرن بر خلاف سبک زندگی اسلامی، انسان مصرفگرا را میپسندد/همگامی تولید و مصرف در جامعه اسلامی
عباسپور گفت: مهمترین مفهوم سبک زندگی در ادبیات جامعهشناختی بحث مصرف و هویت است. مصرف یک مقوله اقتصادی در قرن 19 است.
حسینی زاده در ابتدای این نشست درباره طرح پژوهشی خود توضیحاتی ارائه کرد و گفت: چند سال پیش به سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی پیرامون سبک زندگی با تاکید برجوانان تحقیقی را انجام دادم و در آن به سراغ دانشگاهیان رفتم. در ادامه هم به صورت مقایسهای سبک زندگی ایرانی اسلامی را نیز در دستور کار قرار دادم.
وی با اشاره به اینکه سبک زندگی مفهومی نوظهور است و در مقایسه با دیگر مفاهیم علوم اجتماعی، مفهوم جدیدی است افزود: سبک زندگی مفهومی است که به نوعی در دیدگاههای متقدم و اولیه علوم اجتماعی، با دیدگاههای متاخر ما تفاوت معناداری وجود دارد. مفاهیمی همچون طبقه و پایگاههای اجتماعی برای نسل متقدم مطرح بود. این مفاهیم دربین دانشمندان علوم اجتماعی جدید، قدری متفاوت شده است و نگاهها را به سمت مفاهیم جدید برده که از جمله این مفاهیم جدید میتوان به سبک زندگی اشاره کرد.
حسینیزاده ادامه داد: در نگاه سبک زندگی رفتارهای افراد جامعه در نگاه گذشته، اگر طبقه و پایگاهها اثرگذار بودند و آدمها را به سمت سبک زندگی خودشان سوق میدادند، تفاوتی را در نوع شناختی و رویکرد ذهنی آدمها مشاهده میکنیم. الان انتخابهای فردی است که نتیجه بخش است. از جمله تصمیمهای روزمرهای که میگیریم. الگوی پوشش، الگوی تغذیه، الگوی مصرف و ... همه اینها جزو مقولاتی است که به سبک زندگی میپردازد.
این مدرس دانشگاه گفت: اگر در گذشتههای دورتر معنای خانواده و جامعه طوری بود که آدمها ناگزیر بودند که مسیر گذشتهها را طی کنند، الان ناگزیر نیستند و از طرفی چالشی هم در خانواده و جامعه ایجاد نمیکنند. نسل قدیم بیشتر با جامعه و خانواده درگیر میشد اما نسل جدید عقلانی و منطقی به این نتیجه رسیده است که نوع سبک زندگی خاصی را داشته باشد و مسیر خودش را برود؛ حالا هرچقدر هم که بحث فلسفی و دینی با او بکنی او کار خودش را میکند.
حسینیزاده با اشاره به اینکه در پژوهش خود به سراغ متفکران این حوزه از جمله بوردیو رفته یادآور شد: ما در این مسیر به سراغ پژوهشهای نظری و تجربی رفتیم. در رویکرد نظری و مفهومی ما از تمام تحقیقات جهانی استفاده کردیم. اما برای رویکرد ایرانی متفکران کمتری حضور داشتند. ما بر اساس این مکانیزم و فرمول روشی، دادهها را استخراج کردیم و خواستیم ببینیم که وضعیت شاخصهای سبک زندگی بر اساس این دادهها چگونه است؟
حسینیزاده با بیان اینکه نتیجهگیری این است که اتفاقات چند سال اخیر ایران، نهادی و ساختاری است یادآور شد: بعضا در دولتهایی که آمدهاند و رفتهاند، حرفهایی مطرح شد که باعث ایجاد عدم تعادل شد. در سطح آگاهیهای فردی نیز این تغییرات سبب تولید سبک زندگی جدید و متفاوت از سبک زندگی اسلامی شد. مصرفگرایی، لذتخواهی و خودمحوری مشخصههای مهم نسل جدید است. این در کنار اندیشههای لیبرالی و نئولیبرالی چیز غریبی نیست.
عباسپور دیگر سخنران این نشست بیان کرد: بحث سبک زندگی یک مفهومی است که در سالهای اخیر مخصوصا در جامعه ایران نیز مطرح شده و نظرات مکتوبی ارائه شده و پژوهشگران دانشگاهی و حوزوی و علاقمندان به مباحث دینی، در این زمینه قلم فرسایی کردهاند. نشستها، مقالات و کتابهای خوبی در این زمینه نوشته شده است که مبنای بسیاری از نکاتی که در متون تازه تولید شده از منظر دینی، همان کتابهایی هستند که در علمای سلف تولید شده است.
وی ادامه داد: این کتابها مانند مفاتیحالحیات و کتابهای علامه مجلسی و دیگران، کتابهایی هستند که حدیثی و اخلاقی هستند و عمدتا به عنوان منبع برای تحقیقات دیگر مورد استفاده قرار میگیرند. مفهوم سبک زندگی، عمری چند دههای دارد و ابهاماتی هم حول و حوش این مفهوم وجود دارد. مانند بسیاری از مفاهیم جامعهشناسی و روانشناسی، ابهاماتی دارند و به دلیل انتزاعی بودن، نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد.
عباسپور با بیان اینکه عمده ابهامات در چهار قسم تشریح میشود افزود: اول معناداری در حوزه مصرفی است که اینطور بیان شده که سبک زندگی زمانی معنا دارد که در الگوهای رفتارهای مصرفی مورد کنکاش قرار بگیرد. برخی از نظریات، دیدگاه عامتری ارائه دادهاند و گفتهاند که نه تنها رفتارهای مصرفی بلکه رفتارهای تولیدی نیز شامل این بحث میشود. برخی دیگر از منظر روانشناختی فردی بحث را ارائه کردهاند؛ که سبک زندگی برای پوشش دادن برخی از رفتارهای روانی افراد جامعه ارائه میشود. برخی دیگر نیز معتقدند که فقط در ویژگیهای روانشناختی فردی نیست بلکه در فرآیند زندگی روزمره هم میشود این مفهوم را جستجو کرد.
وی افزود: در واقع سبکهای زندگی محصول و برساخته اجتماعی است که از طریق فعالیتهای روزمره و ترابط و ارتباطات شکل میگیرد و سبکهای مختلف خود را نشان میدهد. وقتی به این 4 قسم نگاه میکنیم میبینیم که اینها مفاهیمی نیستند که مانع الجمع باشند. وقتی به همه اینها نگاه میکنیم میبینیم که معانی مشترکی را در برمیگیرند.
عباسپور با اشاره به اینکه در ادبیات جامعهشناسی، عمدتا دو رویکرد اساسی وجود دارد که یکی به سالهای 1920 برمیگردد که نظریات و ادبیات این دوران به ثروت و موقعیت اجتماعی افراد برمیگشت بیان کرد: افراد از طریق ثروت، موقعیتهای اجتماعی خود را بازمییابند و شاخص این نظریات و ادبیات، تعیین طبقه اجتماعی افراد در جامعه سرمایهداری است. نوع دوم که شکل اجتماعی جدیدی دارد، تنها در متون تغییرات فرهنگی مدرنیته مخصوصا رشد و نمو فرهنگ مصرفگرایی، اینجا معنا پیدا میکند که در واقع این ادبیات و این فرآیند راهی است برای شناخت نگرشها و ارزشها و رفتارهای افراد که مستقل از وضعیتهای طبقاتی افراد جامعه و مبتنی بر عاملیت و انتخابهای انسانی میتواند باشد.
به گفته این مدرس دانشگاه، وقتی به مفهومهای سبک زندگی نگاه میکنیم، مفاهیم زیادی مانند طبقه، فرهنگ، خرده فرهنگ، مصرف و هویت و ... نیز پدید میآیند. اینها جای بحث زیادی دارند اما مهمترین مفهوم سبک زندگی در ادبیات جامعهشناختی بحث مصرف و هویت است. مصرف یک مقوله اقتصادی در قرن 19 است. در تعریفی که از اقتصاد میشود، مصرف به عنوان یکی از آیتمها معرفی میشود ولی غیر از اینکه یک مقوله اقتصادی است، حالا مقولهای فرهنگی نیز هست؛ یک نوع جهانبینی و سبک است. وقتی مارکس بحث مصرف و طبقه را مطرح میکند، الگوی مصرف، مولفه بنیادینی در تشکیل هویت افراد جامعه شمرده نمیشود بلکه بر اساس رفتارهای تولیدی و نقش شغلی است که سبک زندگی مطرح میشود.
عباسپور اضافه کرد: مرحله بعد از مارکس، تشکیل یک نوع سرمایهداری مصرفی است. وبلن، وبر و زیمل و دیگرانی را داریم که افراد شاخص این حوزه هستند. اینها معتقدند هویت طبقاتی نه بر مبنای شغل که بر مبنای الگوهای مصرف تعیین میشود. در زمانهای ما قبل از این، در دنیای سرمایهداری تولیدی نیز مصرف تظاهری وجود داشته اما مصرف از نوع کنار کشیدن از فرآیند تولید بود. مثل افرادی که افتخارشان این بود که دست به سیاه و سفید نمیزنند.
وی گفت: زیمل معتقد است که مسائل زندگی مدرن، یک نوع اراده و تمنا و خواست فرد برای حفظ هویت خودمختار هستی خودش در مقابل نیرهای اجتماعی پرفشار است. آدمها میخواهند از تنگناها رهایی یابند. افراد میخواهند هویت خودمختار هستی را بازیابی کنند، اینجاست که مسائل زندگی مدرن، خودش را نشان میدهد. بر اساس نگاه زیمل، راه فرار از این مشکلات پرورش فردگرایی کاذب از طریق جستجوی نشانههای منزلت، مد یا نشانههای منتسب بودن تشخص است. فروید هم میگوید آدمها وقتی کسی مجازاتشان نمیکند یک شخصیت آرمانپردازانهای را برای خود ترسیم میکنند که در فشارهای اجتماعی بتوانند به آن پناه ببرند.
عباسپور با بیان اینکه زیمل در مقاله «کلانشهر و حیات ذهنی» یک نوع بحث فردیت ساختگی و کاذب را مطرح میکند که مصرف تمایز با دیگران است توضیح داد: مد هم جنگ بیپایان رسیدن یکی به دیگری است که افراد متمول جامعه میخواهند خودشان را بالا و متمایز جلوه بدهند و کالایی را مصرف میکنند که افراد پایین جامعه در صدد رسیدن به آن تلاش میکنند. به محض اینکه افراد پایین اجتماع به آن مد رسیدند، حالا متمولان مد جدیدتری را ارائه میدهند. به اعتقاد زیمل، انسان کلانشهری دیگر آن انسان که ماکس وبر در اخلاق پروتستان مطرح میکند، نیست؛ انسانی که برای خرید، احمقانه خرج نمیکند و تنها ثروتاندوزی میکند برای رسیدن به سرنوشت محتومی که در پروتستان مطرح شده درباره برگزیده بودن از طریق ثروتمند بودن.
وی اضافه کرد: اما دنیای مدرن این را نمیپسندد و میگوید انسان کلانشهری باید خرج کند، مصرف کند تا خودی نشان بدهد. در مصرفگرایی دنیای مدرن، یک نوع اسراف و چشم و همچشمی به وجود آمده که این ماجرا را به ابتذال میکشاند. حال پرسش اینجاست که آیا سبک زندگی اسلامی به همین شکل است؟ در سبک زندگی اسلامی در واقع بنیان و پایه همه مفاهیم از سبک زندگی نشات میگیرد و میتواند روح عینیت یافته فرهنگ و تمدن باشد.
این مدرس دانشگاه در پایان گفت: در جامعه ایرانی و اسلامی، بحث تولید همگام با مصرف پیش میرود. در دنیای اسلام و در جامعه اسلامی قرار بر این است که آدم در همین دنیا به سعادت برسد. سعادت دنیوی و اخروی. اگر انسان ایمان بیاورد، در همین دنیا برکات به سوی او گشوده میشود که ما نتیجهاش را در حیات طیبهای که قرآن معرفی میکند مشاهده میکنیم.
نظر شما