در ابتدای این نشست رشیدی مهرآبادی توضیح داد که این کتاب شامل روایتهایی از زندگی شهید اصغر فلاح پیشه است که از فرماندهان لشکر محمد رسول الله (ص) بود و در جنگ عراق و ایران حضور داشت بعدها نیز در جنگ سوریه با تخصص در حوزه مخابراتی حضور پیدا کرد و در منطقه اطراف شهر حلب در سال 94 به شهادت رسید.
انگیزه نویسنده برای نگارش کتاب
در ادامه سمیرا خطیب زاده، نویسنده کتاب «همت پنج به گوشم» درباره مراحل نگارش و چاپ این اثر اینطور گفت: قبل از نگارش این کتاب دو اثر با عنوان «قصه شهرزاد» و «سرسپرده» داشتم و علاقمند بودم که در حوزه شهدای مدافع حرم کار کنم. آقای کلاته به عنوان مشاور تالیف، پرونده شهید فلاح پیشه را در اختیارم گذاشت و گفت که این شخصیت هم در جنگ تحمیلی حضور داشت، هم جانباز جنگی بود و بعد بازنشستگی از سپاه پاسداران، زمانی که موضوع سوریه مطرح شد اعلام علاقمندی کرد که به آنجا اعزام شود.
وی با بیان اینکه عوامل فوق باعث علاقمندیاش در خصوص نگارش چنین کتابی شد افزود: در این کتاب سوژهای داشتیم که هم در دوران دفاع مقدس حضور پیدا کرده بود و با وجود سن کم او (متولد سال 1345) در سال 63 وارد جنگ شد؛ هم زندگی پربار و پر فراز و نشیبی را طی کرد و پروندهای از این شخصیت در اختیارم قرار گرفت.
خطیبزاده سپس گفت: در این کتاب مصاحبههایی را با فرزندان، خانواده و همرزمان شهید و نیز سردار بهشتی، فرمانده شهید داشتم و با دوستانی از شهید که در سوریه همراهش بودند. وقتی شروع به خواندن پرونده اولیه زندگی وی کردم مدت 4 الی 5 ماه به طول کشید و واقعا زمان برد.
جرقه استفاده از تکنیک قاب بندی واقعیت
وی با اشاره به علاقهمندیاش به آشنایی دقیق با شخصیت شهید گفت: بعد از پیشنهاد نگارش کتاب ایدهای بابت سبک نگارش کتاب به ذهنم رسید. به واسطه تخصصی که در حوزه رسانه دارم و نیز آشناییام با مجموعه شهدا به روایت همسرانشان که روایت فتح منتشر کرده است خواستم در نگارش این کتاب از تکنیک قاببندی واقعیت استفاده کنم.
نویسنده کتاب «همت پنج به گوشم» تاکید کرد: در کتابهای مربوط به روایت همسر شهید فقط یک قاب از شهید میبندند، این ویژگی را در بسیاری از آثار مربوط به شهدا نیز میبینیم. حتی اگر کتاب دیگری به روایت اشخاص دیگر نوشته شود ملاحظه میشود که از شهید گاهی دو شخصیت متفاوت و حتی متضاد دیده میشود!
وی ادامه داد: در صحبت با آقای کلاته به این موضوع اشاره کردم و گفتند این موضوعی است که درباره خیلی از کتابها وجود دارد. برای همین سعی کردم در نگارش این کتاب اسیر قاببندی خاصی نشوم و بتوانم از چند جهت به زندگی شهید نگاه کنم.
خطیبزاده در بخش دیگری با اشاره به اینکه شهید و همسرش در یک محله زندگی میکردند و هنوز هم پیکر وی از سوریه بازنگشته است، گفت: با وجودی که روایت همسر شهید فلاح پیشه به تنهایی ارزش کتاب شدن را داشت اما احساس کردم اگر اینطور بنویسم کار کاستیهایی خواهد داشت.
توضیحاتی درباره چینش فصلهای کتاب
وی ادامه داد: کتاب دارای 23 فصل است که فصلهای فرد آن مربوط به روایت همسر شهید است و فصلهای زوج به صورت دانای کل نوشته شده و مربوط به همه موارد زندگی شهید هستند که غیر خانوادگی تلقی میشود؛ شامل دفاع مقدس، عملیاتها، سیمبانی و تجربههای خوبی که در عملیاتها داشته است. همچنین مسئولیتهایی که در لشکر 27 به ایشان سپرده میشود و از دید همرزمانش پرداخته شدهاند.
نویسنده کتاب «همت پنج به گوشم» در ادامه با بیان اینکه بعد از جنگ و پذیرش قطعنامه خیلیها به زندگی و روال عادی بازگشتند اما شهید فلاحپیشه زندگی جهادی را دنبال کرد به مرور برخی اتفاقات خاص زندگی این شخصیت پرداخت که در قالب تهیه کتاب با آنها مواجه شده است.
سپس وی گفت: نقطه شروع کتاب مربوط به خاطره مشترک همسر شهید و دختر شهید میشود که هر دو موقع ازدواج، پدرشان را تازه از دست داده بودند و موقع عقد خاطرات پدرشان را مرور میکردند. در پایان کتاب هم به دلتنگیهای همسر شهید سر مزار نمادین پرداخته شده است.
در بخش دیگری رشیدی مهرآبادی اسامی شهدا و افراد جاویدالاثری که در کتاب آمدهاند را مرور کرد.
نویسنده از عهده تکنیک قاب بندی واقعیت برآمده است
سپس محمد قاسمیپور به عنوان منتقد اثر با بیان اینکه نویسنده در این کتاب منصف بوده است، گفت: توصیه میکنم خوانندگان کتاب بخش مرگ مادر شوهر و مادر همسر شهید فلاح پیشه را بخوانند تا متوجه شوند نویسنده از پس قاببندی واقعیت برآمده است.
وی با طرح سوالاتی از نویسنده کتاب مبنی بر اینکه آیا محله فلاح و قبر برادر شهید فلاحپیشه را از نزدیک دیده است یا خیر، ضمن پاسخهای منفی نویسنده اثر، با این واکنش خطیبزاده مواجه شد: وقتی شهید از محله فلاح پیشه به میدان امام حسن مجبتی (ع) و خانههای سازمانی آمدند من هم به مدت 12 سال در همان خانههای سازمانی ساکن بودم و این محله و خانههایش را میشناختم. محله فلاح را نمیشناختم و با توجه به روایتهایی که به دستم رسید در کتاب کار کردم.
قاسمی پور سپس درباره حضورش در پادگان دوکوهه از خطیبزاده سوال کرد که او گفت: در قالب کاروان راهیان نور به این پادگان رفتهام و از طریق برنامههای روایت فتح نیز مختصات این مکان را میشناختم.
سپس قاسمیپور گفت: در کارهایی که روی جلد آن موضوع روایت زندگی درج میشوند، با خاطره و موضوعاتی که زندگی را دنبال میکنند مواجه هستیم. مرحله انتخاب زاویه دید و راوی کار مهمی است و نویسندگان در این خصوص باید تمرین کنند و اتود بزنند.
اهمیت توجه به مخاطبان عام در زندگینامهها
وی با اشاره به اینکه در این کارها فقط کار خودمان و مشاور مهم نیست، افزود: در چنین کارهایی توجه به مخاطبان عام مهم است. مخاطب عام در چنین کارهایی وقتی کتاب را در دست میگیرد باید از زاویه دید لذت ببرد و احساس همراه شدن و همذات پنداری پیدا کند؛ نقد من به کتاب این است که به لحاظ حسی و عاطفی بین فصلهای زوج و فرد پیوند جدی برقرار نیست. این فصلها همچون دو دسته ساز با نواهای مختلف هستند. نوای ساز همسر شهید کوکتر است و خواننده به دنبال کردن آن مشتاق میشود اما در کل کتاب باید توازن و تعادل رعایت حسی انجام میشد. (قاسمیپور به حاضران توصیه کرد حداقل یکبار فقط فصلهای فرد کتاب را پشت سر هم بخوانند.)
این منتقد سپس گفت: مرحله تحقیق و پژوهش باید توسط کسی انجام شود که میخواهد کتاب را کار کند. احساس میکنم بخشی از پرسیدنها در مرحله تشکیل پرونده –برای نگارش کتاب- به درستی انجام نشده است.
خطیبزاده در واکنش به این نقد گفت: خیلی از مواردی که احساس میکردم در پژوهش نیامدهاند، شماره تماس راوی را میگرفتم و با آنها مصاحبه تکمیلی انجام میدادم. دادههایی که دریافت میکردم و تناقضهای آماری را راستی آزمایی میکردم. در کتابهای قبلیام نیز به پژوهشهایی که به دستم میرسید اکتفا نکردم.
نویسنده زندگینامه در ذات باید محقق باشد
قاسمیپور تاکید کرد: کسی که وارد کار زندگینامه میشود باید در ذات خودش محقق باشد. باید احوالات و زندگی و شرایط اجتماعی سوژه را دنبال کند؛ باید دقت کنیم که در این کارها مصاحبههای زندگیمحور بگیریم و زندگی را به صورت جامع مطرح کنیم. باید دقت کنیم آدمها روزها را روایت کنند، وقتی در مصاحبه افراد –وقایع را- گزارش میکنند نمیتوان معجزه کرد و از آن روایت و خاطره جذابی بیرون کشید. در این کتاب رد گزارشها در فصلهای زوج بیشتر است و در بعضی فصول فرد هم قابل مشاهده است.
وی افزود: در فصلهای فرد کتاب با آدمی مواجه هستیم که صادق است و از مسیر زندگی خودش راضی است و به پایگاه اجتماعیاش پشت نکرد. این صداقت و همراهی همسر شهید، همراهی خواننده را در پی دارد.
این منتقد درباره لقب «زمزم» که شهید فلاح پیشه به همسرش داده بود نیز طرح سوال کرد و بی جواب ماندن آن را در کتاب را قابل نقد دانست.
چند نقد منتقد به کتاب
یکی دیگر از نقدهای قاسمیپور حضور کمرنگ عموی شهید در خانواده است اینکه چرا خاطره و تصویری از او در کتاب نیست و در بخش دیگری خطاب به نویسنده گفت: با وجود محدودیتها در پرداختن به عشق جسمانی در کتابها، میتوانستید از ظرفیتهای عشق بیشتر استفاده کنید و پیوندهای عاطفی شهید و همسرش را نیز میشد بیشتر مطرح کرد.
وی افزود: یک بخشهایی از کتاب قابلیت ادامهدار شدن دارد. به عنوان مثال اینکه شهید به غیر از عزای امام حسین (ع) نسبت به رنگ مشکی بی باور بود و همسرش در زمان خبر شهادت به فرزندانش اجازه پوشیدن لباس مشکی نداد. همچنین مراسمهای تولد شهید که هر سال فرزندان در روز 12 یا 13 بهمن (روایت درباره تاریخ دقیق تولد اصغر فلاح پیشه موجود نیست) مراسم برگزار میکنند و برای پدرشان کادو تهیه میکنند و سرنوشت این کادوها قابل دنبال کردن بود.
در بخش دیگری وی افزود: همیشه باید به خواننده فرصت و میدان کشف بدهیم و اجازه بدهیم که او جلوتر برود و حدسهایی بزند و بعد ببیند که حدسش درست بوده است یا خیر؛ از این جهت متن کتاب جای کار دارد. در فصلهای زوج مشخص است که دانای کل محدود است. پیشنهاد میکنم برای چنین کارهایی یکسری فصلها مربوط به راوی اصلی باشد و 5 راوی هم کنار راوی اصلی باشند و فصلهایی به آنها اختصاص پیدا کند.
وی بیان تاریخ جنگ سوریه در کتاب را غیر ضروری دانست و گفت: از همانجایی که لشکر 27 تصمیم میگیرد نیرو به سوریه اعزام کند، میتوانست نقطه شروع روایت نویسنده کتاب باشد؛ نویسنده کتاب در زمینه حوزه مخابرات نیز نیازمند یک مصاحبه تخصصی بوده است.
قاسمیپور با اشاره به یک طرح گرافیکی ابتدای کتاب که در آن کلید روشن/ خاموش قرار دارد و جملهای منتسب به شهید فلاح پیشه است که به همسرش گفته «شما در اولویت دوم من هستی» نیز اینطور گفت: برای چنین موضوعی نویسنده باید معادلهای طراحی میکرد و حس و حال همسر شهید را مورد پرسش قرار میداد که چه حالی داشته که به عنوان اولویت دوم زندگی شهید -بعد از جنگ- مطرح بوده است.
خطیبزاده در ادامه با توجه به نقدهای طرح شده در نشست گفت: خود من هم بین فصلهای فرد و زوج این اختلاف را میدیدم و به آن رسیده بودم. یک مقدار احساس کمبود و تناقض داده داشتم و افرادی بودند که خوب صحبت میکردند. در فصلهای زوج این -موضوع- برایم سخت بود.
نظر شما