در قلب این مطالعه واضح و کامل در مورد تکامل نقشه متروی لندن، مردی قرار دارد که طراحی فوقالعاده قابل درک برای یک شهر نامرتب درنظر گرفته است.
بک یک نقشه کاملاً قابل درک برای یک شهر شلوغ ارائه کرد. این نقشه یک کلانشهر از خطوط راه آهن را نشان میدهد که فقط افقی، عمودی یا مورب هستند. برای وضوح بیشتر، او مرکز به هم ریخته را بزرگنمایی کرده و حومههای پراکنده را به حداقل رساند، بنابراین، همانطور که روپ مینویسد: «آکسبریج به هیلینگدون نزدیک بود همانطور که میدان لستر به کاونت گاردن»
نقشه بک شاید با نزدیکتر نشان دادن حومهها، مردم را در سبک زندگی رفت و آمد به دام انداخت.
در اولین نمودارها، شرکتهایی که نقشه مترو را میکشیدند، خطوط خود را بر روی نقشه شهر که خیابانهای محلی را نشان میداد، رسم کردند اما کمکم نقشههای واقع گرایانه از بین رفت زیرا خطوط و مفهوم آنهادر میان مردم بازتعریف شد.
ایدهپرداز اصلی نقشه هری بک «فرانک پیک» بود که در واقع رئیس طراحی شرکت زیرزمینی برق لندن و جانشین آن، متروی لندن بود. همانطور که روپ شناسایی میکند، نقشه پیک یک تناقض بود. از جنبه مثبت، «انگیزه آرمانشهری واقعی و میل به بهبود فضای مدنی» با رگهای از هوسهای باستانی دوستآمیز همزیستی داشت، از این رو او نقشهای تزئینی فعلی را سفارش داد که تلاقی خطوط را «یک خلوتی زیبا و دلپذیر از شلوغی شهر شما» اعلام کرد. نقشه «جریان مسافر» روپ از جورج اورول استناد میکند که خطها را «نماد نهایی کنترل بوروکراتیک» میدانست، زیرا رفت و آمد را ترویج میکرد.
پیک که کارمند متروی لندن بود نقشه بک را سفارش داد، و شاید با نزدیکتر نشان دادن حومهها، مردم را در سبک زندگی رفتوآمد به دام انداخت... و خدا میداند که چند مسافر از استانها به لندن آورده است؟ بک حتی وضعیت شغلی مبهمی هنگام تحویل نقشه داشت؛ وی برای آن نقشه 10 گینه (حدود 800 پوند به پول مدرن) دریافت میکرد. بک خود را «حافظ برحق» نقشه میدانست، اما دیگران ایدههای متفاوتی داشتند، از جمله «هارولد اف هاچیسون» افسر تبلیغاتی حملونقل لندن، که در سال 1960 آن را دوباره طراحی کرد و با نام خود امضا کرد. «گوشههای اریبدار» عاشقانه بک به «زوایای تیز» تبدیل شد. نوآوریهای هاچیسون به زودی معکوس شد، و در دهه 1970، زمانی که LU در بحبوحه افزایش استفاده از خودرو؛ استفاده از مترو کاهش یافته به نظر میرسید، نقشه بک تضمینکننده فضیلت اساسی سیستم شد.
نظر شما