هدف شما از انتخاب کتاب «آنزلمو سرباز بچه موزامبیکی» به عنوان ترجمه چه بود و فرآیند ترجمه تا انتشار چقدر زمان برد؟
کتاب «آنزلمو سرباز بچه موزامبیکی» به دلیل انگیزه شخصی-عاطفی و همچنین رسالت اجتماعی ترجمه کردم؛ ولی این دلایل مهم نیست؛ مطلب مهمتر این است که در این باب دو موضوع من را خوشحال میکند؛ اول اینکه یک قدم در جهت گسترش ادبیات در جامعه برداشتم و دوم اینکه خوشبختانه این کتاب مورد توجه مخاطب قرار گرفته است.
انتخاب این کتاب برای ترجمه به صورت تصادفی صورت گرفت؛ در ترم چهارم رشته مترجمی زبان آلمانی در دانشگاه اصفهان تحصیل میکردم. 21 سال داشتم. یکی از استادان که در نهادهای حقوق بشری بینالمللی فعالیت داشت، کتاب «آنزلمو سرباز بچه موزامبیکی» و چند کتاب دیگر را به عنوان منبع برای ترجمه معرفی کرد. من کتاب «آنزلمو سرباز بچه موزامبیکی» را انتخاب کردم. بعد از گذشت پنچ یا شش ماه ترجمه تمام شد. ترجمه را سالیان سال نگه داشتم و چاپ نکردم.
پیام اصلی این کتاب چیست؟
ژنرال دوگل، رئیس جمهور فرانسه، زمانی که در جنگ جهانی دوم به او ثابت شد که در حال پیروزی است، با خانم سیمون وی (یک خانم عارف مسیحی که به سبب اعتصاب غذا در جهت همراهی با زندانیان آشویتس در سن 32 سالگی جان داد.) صحبت کرد و از او مشورت گرفت. دوگل از وی پرسید: «اگر بخواهیم که بشریت دوباره شاهد ظهور افرادی مانند هیتلر و آیشمن نباشد، جامعه در برابر ظهور چنین دیکتاتورهای مخوفی بیمه شود و پایههای یک سیاست معنوی (Spiritual politics) در جامعه تمهید شود، چکار باید انجام دهیم؟» خانم سیمون وی در پاسخ به او گفت: «برای جلوگیری از چنین وقایعی جامعه نیاز به ادبیات دارد.» همچنین وی از دو مفهوم توهم و تخیل استفاده کرد. انسان متوهم کسی است که خودش را بر واقعیت تحمیل میکند ولی انسان متخیل با تخیلش، خودش را جای دیگری میگذارد. انسان متوهم درکی از دنیای بیرون خود ندارد و برای او مهم نیست که آشویتس دستور میدهد و از کودک گرفته تا پیرمرد و پیرزن را میسوزاند و از آنها صابون درست میکند. چون یاد نگرفته است هرچه که برای خودش میپسندد برای دیگران هم بپسندد. زمانی که آنزلمو را ترجمه کردم، با مفاهیم فلسفی آگاهی نداشتم و تنها مترجمی زبان آلمانی میخواندم؛ اما در حال حاضر که در رشته فلسفه هم تحصیل کردم، این کار خودم را تحسین میکنم.
نقش ادبیات در پرورش یک جامعه چیست؟
در اینجا نقش هنر و ادبیات مطرح میشود؛ وظیفه ادبیات آموزش به جامعه است. ادبیات به افراد جامعه یاد میدهد که افرادی متوهم نباشند. ادبیات باید کاری کند که زمانی که مخاطب آنزلمو را میخواند خودش را جای او بگذارد و همراه او تمام درد و رنجی را که میکشد، درک کند. ادبیات باعث میشود روح انسان لطیف شود و به او اجازه نمیدهد که با دیگران چنین کاری را انجام دهد. انسانها ذیل همچین نهضتهای ادبی و هنری، آمادگی بیشتری برای درک تمایلات انسانی پیدا میکنند. اکثر فیلمهایی که بعد از جنگ جهانی دوم ساخته شد، نشان میدهد که دشمن نیز یک انسان است؛ امید یک زندگی است و خودش به تنهایی یک انسان، داستان و روح است. زمانی که این مفاهیم را یاد بگیریم، ظلم کمتری میکنیم. مخاطب با خواندن آنزلمو خودش را جای قهرمان یا قربانی داستان میگذارد، احساسات انسانی او جریحهدار میشود در نتیجه دیگر به سمت ظلم نمیرود.
این کتاب تا چه اندازه توانسته است چهره واقعی جنگ را نشان دهد؟
کتاب آنزلمو به صورت عمومی، داستانهای مشترک تمام جنگها را روایت میکند؛ عمدتا در جنگها موانعی در مقابل اخلاق ایجاد میشود؛ شرایط بشر از قفس آزاد میشود؛ در جنگها جایی برای احساسات نیست؛ اینها صفتهای مشترک همه جنگها هستند. اما به صورت خاصتر، در ترجمه این کتاب دو نکته وجود دارد: نکته اول، قربانی شدن کودکان را در اکثر جنگها را به تصویر میکشد و یک امر متعارفی در جنگهای قاره آفریقاست؛ نکته دوم، داستان خود نویسنده است. نویسنده به موزامبیک میرود و با تعداد زیادی از بچههای قربانی جنگ، مصاحبه میکند و روایتهای آنها را میشنود؛ متوجه میشود که آنزلمو روایت خودش را به خوبی توضیح میدهد؛ بنابراین آن را به کتاب تبدیل میکند. کتاب آنزلمو کاملا مستند است البته با ذوق هنری نویسنده ترکیب و وجه ادبی گرفته است.
از نظر شما مخاطب این کتاب چه کسی است و فکر میکنید مواجههشان با کتاب چگونه پیش میرود؟
این کتاب برای رنج سنی خاصی نیست. درست است که قهرمانان و قربانیان داستان کودک هستند ولی هر کسی میتواند از کتاب استفاده کند؛ اما به عنوان یک مترجم خواندن این کتاب را برای سنین پایین توصیه نمیکنم. مخاطب این کتاب حداقل باید 15 یا 16 ساله باشد؛ اما بازهم خواندن این کتاب را توصیه نمیکنم.
به عنوان سوال پایانی، دیدگاه شما به ادبیات چگونه است و در نوشتن به دنبال چه چیزی هستید؟
بعضیها زبان ادبیات و شعر را تحقیر میکنند و میگویند با مستندات عقل فاصله زیادی دارد و باید عقلانی صحبت کنیم. من چنین چیزی را قبول ندارم. به عقیده من شعر یعنی پوشاندن لباسی فاخر بر اندام ادبیات! شاعر حکمت عقلانی را انتقال میدهد؛ اما به بهترین وجه. با ادبیات، رمان و شعر، واقعیت را با یک زبان شیرین و جذابی مطرح میکنیم. هدف ادبیات، تلطیف عواطف انسانی است و باید کاری کند که انسانها از جنگ، خشونت و شرارت دوری کنند.
نظر شما