برای رشک ورزیدن، سه شرط باید رعایت شود. اول، ما باید با شخصی (یا افرادی) روبرو شویم که چیزی (دارایی، خصوصیت یا دستاورد) داشته که از دسترس ما خارج است. دوم، ما باید آن چیزی را برای خودمان بخواهیم. سوم، باید شخصاً از عواطف یا عواطف مرتبط رنج ببریم. من می گویم «شخصاً رنج بردن» چراکه این بُعد شخصی است که رشک را از احساساتی مانند خشم یا بیعدالتی متمایز میسازد.
در مجموع، رشک درد شخصی ناشی از میل به مزایای دیگران است. در کتاب «پول قدیمی»، «نلسون دبلیو آلدریچ جونیور» درد رشک را اینگونه توصیف میکند: «حس تقریباً دیوانهکننده پوچی در دل فرد، انگار که با تلنبه هوا را از سینه فرد بیرون کشیده باشند». رشک حسی است بیرحم و دردآور و چهبسا شرمآورترین گناه کبیره. ما بهندرت رشک را پذیرفته و به آن اعتراف میکنیم.
اغلب اشتباهی میان اصطلاحهای رشک و حسادت وجود دارد، حال آنکه این دو سراسر با یکدیگر متفاوت هستند. اگر رشک حسی باشد شخصی برآمده از میل به ویژگیهای دیگران، حسادت حسی شخصی است برآمده از ترس از از کف دادن ویژگیهای خود و واگذار کردنش به دیگران یا شریک شدن این ویژگیها با باقی مردم.
رشک برآمده از طمع است و حسادت برآمده از تملک. حسادت به حوزههای دیگر نیز تسری پیدا کرده و حتی میتواند شامل دوستانمان نیز بشود و شهرت و تخصص را نیز در بر بگیرد. اعتراف به حسادت آسانتر از رشک است و نشان میدهد که اولی نسبت به دومی شر کمتری دارد.
رشک عمیقا در عواطف و احساسات بشری ریشه دوانده است و در تمامی زمانها و میان ابنای بشر مشترک است. اجداد بشر از ترس برانگیزاندن رشک خدایان به زندگی ادامه میدادند و از این رهگذر هدایایی را پیشکش آنان میکردند. در اساطیر یونان، رشک هرا به آفرودیت بود که جرقه جنگ تروا را زد. در کتاب مقدس، رشک است که سبب میشود قابیل دست به قتل هابیل بزند. در مذاهب هندی نیز رشک جایگاه ویژهای دارد.
رشک کسانی را هدف قرار میدهد که خود را با آنها مقایسه میکنیم، کسانی که احساس میکنیم با آنها در رقابت هستیم. برتراند راسل زمانی نوشت که «متکدیان به میلیونرها حسادت نمیکنند بلکه رشکشان معطوف به دیگر متکدیانی است که کاسبی بهتری دارند.»
رشک هیچگاه به اندازه امروز مشکل بزرگی نبوده است. عصر برابری ما را تشویق میکند تا خود را با همه مقایسه کنیم و اینترنت و رسانههای اجتماعی این کار را بسیار آسان میکنند و شعلههای رشک را در ما شعلهور میکنند. فرهنگ تجربهگرایی و مصرفگرایی ما با تأکید بر امور مادی و محسوس در برابر امور معنوی و نامرئی، تنها نیروی متقابلی را که قادر به مهار این شعله بوده، از بین برده است.
رشک همچنین به قیمت از دست رفتن دوستان و متحدان ما تمام میشود و به طور کلی، حتی نزدیکترین و صمیمیترین روابط ما را گرفتار خشم کرده و تضعیف میکند. در برخی موارد، این مسئله میتواند منجر به خرابکاری شود، مانند کودکی که اسباببازی کسی را میشکند که می داند نمیتواند داشته باشد. با گذشت زمان، ناراحتی و تلخی ما ممکن است منجر به مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب و بیخوابی شود. مشکلات جسمی مانند عفونت ها، بیماری های قلبی عروقی و سرطان نیز میتواند ماحصل بیماری رشک باشد. ما، به معنای واقعی کلمه، غرق رشک خود میشویم.
همانطور که ریشهشناسی واژه رشک نشان میدهد، مشکل اساسی حس مذکور این است که ما را نسبت به تصویر بزرگتر کور میکند. وقتی در چنگال آن گرفتار هستیم، به ناخدایی میمانیم که نه از طریق صورت فلکی و نقشههای مطمئن، بلکه با تلسکوپی معکوس که عدسی آن خراب بوده کشتی خود را هدایت میکنیم. بدین ترتیب، کشتی به این طرف و آن طرف منحرف میشود و به زودی در پی برخورد با سنگ و صخره یا درافتادن در طوفان نابود میشود. حسد هیچ پایانی ندارد و دوری باطل از احساسات را شکل میدهد.
در نهایت، حسادت مسئلهای برآمده از نگرش است. هنگامی که با فردی بهتر یا موفقتر از خودما روبرو میشویم، می توانیم با بیتفاوتی، شادی، تحسین، رشک یا تقلید واکنش نشان دهیم. ارسطو زمانی گفت که رقابت بیشتر از همه توسط کسانی احساس میشود که خود را سزاوار چیزهای خوبی میدانند که فاقدشان هستند و بیشتر از همه کسانی به این مسئله پی میبرند که دارای روحیه شرافتمندانه هستند. به عبارت دیگر، اینکه ما با رشک واکنش نشان دهیم یا تقلید، تابعی از عزت نفس است و رقابت را میتوان پادزهر احساسا رشک قلمداد کرد.
این مقاله ترجمه گزیدهای است از منبع زیر:
https://www.psychologytoday.com/us/blog/hide-and-seek/201408/the-psychology-and-philosophy-envy
نظر شما