نظریه مقبول مشروع، نظریهای برای رسانههای جمهوری اسلامی است یا رسانههای حاضر در جمهوری اسلامی؟ بهعبارتی آیا این نظریه ناظر بر رسانههاییست که توسط بودجه دولتی و زیر نظر حکومت اداره میشوند یا سایر رسانهها با بودجه غیردولتی را نیز در برمیگیرد؟
طبیعتاً رسانههایی که از بودجه دولتی استفاده نمیکنند هم نمیتوانند محتوای غیرشرعی را به نمایش بگذارند، اما ممکن است این رسانهها، مقبولیت را بیشتر مد نظر قرار دهند. این نظریه ناظر به توصیف رفتاری رسانههای جمهوری اسلامی است؛ اعم از خصوصی و غیرخصوصی. در واکنش به انتشار این نظریه، برخی آن را تجویزی میدانند، اما در واقع این نظریه، معکوس مطالعه رفتار رسانههاست. بهعنوان مثال، از نظر یک هنجار تجویزی، مؤمن دارای ویژگیهاییست، یا بازار کشورهای اسلامی باید بعضی ویژگیها را داشته باشد، یا یک کارمند مسلمان باید هنجارهای خاصی را رعایت کند، اما زمانی در پی این هستیم که مطالعه کنیم، کارمندان یک سازمان یا کشور حسب وظیفه یا مأموریتی که دارند، چگونه عمل میکنند؛ از چنین مطالعهای، میتوان نظریه هنجاری را استخراج کرد که در واقع توصیف رفتار کارمندان است. نظریه مقبول مشروع هم به توصیف رفتار رسانههای جمهوری اسلامی میپردازد. سابقه این نظریه به دومین همایش بینالمللی دین و رسانه در دهه هشتاد بازمیگردد. من در آن همایش این نظریه را در یکی از پانلها مطرح کردم و مورد بحث و بررسی قرار گرفت. بعدها بیشتر روی آن کار شد و در نهایت به پژوهشی در پژوهشگاه منجر شد که ماحصل آن کتاب نظریه مقبول مشروع است. در هر حال این نظریه، حاصل تجربه زیسته مؤلفین آن در حوزه تولید رسانهایست.
کتاب در مقایسه و ایجاد تمایز میان نظریه هنجاری مقبول مشروع با سایر الگوهای هنجاری، به مقایسه آن با نظریه مسئولیت اجتماعی بسنده کرده است و گرچه در متن اثر از طبقهبندی مککوئیل در مورد نظامهایی هنجاری رسانهای یاد شده، اما اثری از تبیین شباهت یا اختلاف نظریه پیشنهادی شما با سایر نظریات نیست.
شاید خود مککوئیل هم به این نظر اعتقاد داشته باشد که هیچ رسانهای با یکی از این الگوها، تطبیق صددرصد ندارد. غلبه رفتاری، تعیینکننده نوع الگوی حاکم بر رسانه است. مثلاً رسانههایی که در چارچوب بازار آزاد فعالیت میکنند و سود برایشان حرف اول را میزند نیز باید خودشان را در چارچوب قواعد جمهوری اسلامی تعریف کنند. همینطور این نظریه بدان معنا نیست که در رسانههای جمهوری اسلامی هیچ اثری از الگوهای بازار دیده نمیشود. بهعنوان مثال، حتی در سیمای قرآن هم که از جنبههای هنجاری خاص و ویژهای پیروی میکند، جنبههایی زیباییشناختی در تولید محتوا در نظر گرفته میشوند که ناظر به عملکرد بازارند؛ جنبههایی چون انتخاب نوع دکور، استفاده از مجریای با ویژگیهای خاص رفتاری و نظایر آن، اما نهایتاً رسانه سعی میکند از جنبه عمومی و رسالتش عدول نکند. بهاینترتیب اگر رسانهها را روی یک طیف، فرضاً از آبی تا قرمز در نظر بگیریم، در برخی رسانهها با وجود آبیبودنشان، رگههایی از رنگ قرمز هم دیده میشود و برعکس. یعنی میخواهم بگویم که به رسانهها باید طیفی نگاه کرد. حالا با این مثال میتوانید طیفی را در نظر بگیرید که ارزشهای بازار در سمت چپ طیف و ارزشهای ایدئولوژیک، مثل ارزشهای دینی در سوی راست آن قرار دارد. بهاینترتیب هرچه رسانه به سمت راست حرکت بیشتری داشته باشد، بیشتر به ارزشهای ایدئولوژیک نزدیک میشود و اگر به سمت چپ برود، ارزشهای بازارمحور در آن پررنگتر است. غالباً رسانهها در حوزه عمومی، بین این دو سر طیف در حال حرکتاند.
چرا با وجود شباهت نظریهتان به نظریه هنجاری اقتدارگرا، قائل به این شباهت نیستید؟
چون در نظریه ما، مقبولیت اهمیت دارد و بهنوعی عرف جامعه مهم است، چرا که رسانههای جمهوری اسلامی قرار است در حوزه عمومی فعالیت کنند و آنچه عرضه میکنند باید موردپسند مخاطبان عمومی قرار گیرد و بهعبارتی مقبول باشد. بهاینترتیب ممکن است مواردی مشروع باشند اما برای عامه مقبول نباشند.
مثل چند همسری.
بله، مسئلهای که رسانههای عمومی در مورد آن بحث نمیکنند. یا برعکس ممکن است، چیزی مورد درخواست عامه باشد، اما مشروع نباشد. بنابراین رسانه مجاز نیست که به آن بپردازد.
ما با نظریهای مواجهایم که مدعیست مقبولیت خود را از عرف میگیرد، اما در حال حاضر و با توجه به شرایط اجتماعیمان، مسائل شرعی برای ورود به عرف اولویت یافتهاند و در صدد ایجاد اثرگذاری جدی بر آن هستند.
درست است، در این نظریه شرع اهمیت بالایی دارد. اما جان کلام نظریه این است که بههمان میزان که رسانه حق ورود به مسائلی را ندارد که در عرف مقبول نیستند، از هنجارهای شرعی نیز حق عدول ندارد.
در طرح شماتیکی که در کتاب از الگوی نظریتان ارائه کردهاید، شرع بالاتر از عرف قرار گرفته است، با توجه به پاسخی که دادید، این مسئله را چگونه تبیین میکنید، چون به نظر میرسد طرح مذکور، نظریه را به شکل «مشروع مقبول» توصیف میکند و با این حساب نقش شرع پررنگتر از عرف است؟
شکل دقیق رسم نشده، اما آنچه در این نظریه اهمیت دارد آن است که عرف و شرع در هم تنیده شدهاند و از هم قابل جداشدن نیستند.
نظریه مقبول مشروع را تا چه حد بهعنوان یک الگوی کاربردی میدانید و چه کاستیهایی میتوانید برای آن درنظر بگیرید؟
این نظریه برگرفته از خروجی رسانههای جمهوری اسلامی و تفکری است که در ذهن مدیران رسانهای کشور وجود داشته است. ضعفهای نظام رسانهای، موضوع دیگری است. باید در نظر داشت تمام رسانهها برگرفته از یک ایدئولوژیاند و سعی میکنند آن ایدئولوژی را در محتوا وارد کنند و در عالم هیچ رسانهای نیست که خارج از چارچوبهای ایدئولوژیکی عمل کند. دیدگاه ادوارد سعید در خصوص شرقشناسی و شکل گرفتن مطالعات پسااستعماری بعد از آن، نشان میدهد که رسانههای غربی در بازنمایی دیگری، کاملاً ایدئولوژیک عمل کرده و در پی القای ارزشهای خود در سیستمهای مختلف نظیر نظام آموزشیای جوامعاند. اینکه رسانهای نمیتواند ایدئولوژی خود، به فرض مثال ایدئولوژی دینیاش، را در قالبی مناسب ارائه کند و آن را به شکلی ضعیف عرضه میکند، به ایدئولوژی پشت آن مربوط نیست، بلکه مسئلهای تکنیکیست و نیاز به آموزش فنی دارد و در این مسیر گفتوگو، نقد و توسعه مباحث نظری نیاز است.
کتاب «نظریه هنجاری مقبول مشروع: نظریه هنجار رسانه برای رسانههای جمهوری اسلامی ایران» تألیف حسن خجسته و ظهیر احمدی بود که اردیبهشت ماه 1401 از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در 169 صفحه و به قیمت 270 هزار ریال وارد بازار کتابهای رسانهای ایران شده است.
نظر شما