یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۰
پیشینه مکتوب و تاریخی دریایی کهن که از نخستین روزهای شناسایی‌اش خلیج پارس بوده و هست

پیشینه مکتوب، تاریخی دریایی کهن است که از نخستین روزهای شناسایی‌اش ایرانی بوده و هست. بر اساس همه منابع و مدارک که پرداختن به همه آنها هیچگاه در چنین نوشتاری کوچک نمی‌گنجد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- آزرمیدخت فرهیخته والا؛ دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ایران: جایگاه و نام تاریخی دریای پارس (خلیج فارس) در میانه مکان‌های جغرافیایی جهان از عهد باستان تا امروز از آنچنان هویت مستدل و قانونمندی برخوردار است که هر ادعای بی‌پشتوانه‌ای را مردود می‌سازد، هویتی به درازنای تاریخ زندگی بشر بر کرانه‌های پر مهر این هلال آبی زندگی بخش و برکت آفرین.
به گمان ما اصلی‌ترین گفتمان تاریخی و حقوقی پیرامون دریای پارس ریشهیابی و اثبات هویت تاریخی این آبراه مشترک و کهن است و ما در این نوشتار سعی بر آن داریم با استناد به بیشترین حجم منابع تاریخی، ایرانی و غیر ایرانی و زبان‌ها و دوره‌های گوناگون تاریخی پیش از اسلام و پس از اسلام، و بیشتر هم منابع تاریخی و جغرافیایی زبان عربی به این مهم دست یازیم.  حفظ قالب و فرم اصلی گزارش‌ها به منظور درک بهتر از مفهوم تاریخی سعی اصلی ما بوده است. بنابراین در طول نوشتار تلاش کرده‌ایم برای نمونه اگر (همانند عنوان نوشتار در بالا) از سده چهارم قمری گزارشی نقل می‌شود به فضای تاریخی و اجتماعی خبر توجه خاص داشته باشیم و به گونه‌ای با همان حال و هوا فضای تاریخی خود روایت شوند.

همۀ منابع مورد استناد این بخش مأخذ درجه اول تاریخی و جغرافیایی است که در اصالت و مفهوم گزارش‌ها بسیار روشن و گویاست. در این راستا حتی برخی سنگ نبشته‌های بسیار کهن عهد آشوری (سده هفتم و ششم پیش از میلاد) و هخامنشی (330-550 پیش از میلاد) و دیگر دوره‌های تاریخی که حاوی گزارش‌های مستدل در این رابطه هستند نیز بکار آمده‌اند. استمرار این هویت تاریخی منابع جغرافیایی و فرهنگی سند محکمی برای اصالت هویت تاریخی دریای پارس است.

در این راستا می‌توان از سفرنامه‌های باستانی، عهد اسلامی و معاصر و مصادر عمده جغرافیایی تاریخی و منابع تاریخی همچون صورة الارض ابن حوقل بغدادی، البلدان ابی واضح یعقوبی، احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم، حدودالعالم من المشرق إلى المغرب، اعلاق النفيسه، مروج الذهب مسعودی، همراه با  حجم گسترده سفرنامه‌های سده‌ چهارم قمری تاکنون نام برد که هریک گونه‌ای از این منابع متنوع را تشکیل می‌دهند.

واژة خليح نهاده‌ای عربی است و ابداع منابع عربی زبان سایه‌های سوم تا هفتم قمری در نامگذاری دریای پارس است که نه تنها تا امروز در منابع جغرافیایی و سیاسی بکار رفته است بلکه همانند بسیاری دیگر از نام‌های معرب شده پارسی بر جای نام دریای پارس نشسته و بخوبی گویای هویت دیرینه این دریا در منابع عربی زبان پس از اسلام است، در بیشتر منابع عربی زبان به موازات عنوان خليج الفارسی برگردان عربی دریای پارس، بحر فارس نیز گزارش شده که حتی نامی مصطلح تر از خلیج فارس است. از دیگر مباحث بسیار جالب توجه گفتمان حقوقی خلیج فارس وجود نقشه‌های متعدد و حتی رنگی کهن در منابع جغرافیایی عهد اسلامی است که هر کدام به نوبه خود اسناد مستدل، کهن و بی‌بدیلی هستند که ما در این نوشتار از آنها نیز بهره جسته‌ایم.

در ادامه نوشتار و باز مبنای منابع درجه اول تاریخی و جغرافیایی به نقش و جایگاه دریای پارس در اصلی‌ترین دوران شناخته شده تاریخی خود ( هخامنشی، ساسانی و دوران اسلامی) که بطور قطع تاریخی‌ترین مطلع حیات این آبراه مشترک است خواهیم پرداخت. خلیج فارس بنا بر ویژگی و جایگاه حساس خود در منطقه و جهان در هر دوره‌ای از حیات تاریخی خود نقش‌های ویژهای را نیز ایفا نموده و چون امروز بستر رخدادها و تحولات حساسی نیز بوده است بنابراین شایسته می‌نماید پس از پرداختن به مسائل حقوقی و هویت تاریخی این آبراه کهن به دوره‌های شاخص حضور آن به عنوان یک واحد جغرافیایی و سیاسی و تاریخی اشاره نمود و از این طریق صحه بهتری بر هویت ایرانی این دریای ایرانی گذاشت. 

با به‌کارگیری نام تاریخی بحرفارس برمبنای منابع عربی زبان پس ازاسلام کوشش شده است تا تایید چند باره ای بر هویت ونام تاریخی دریای پارس که درست برگردان عنوان عربی آن بحر فارس ، برای نامیدن این آبراه کهن در این منابع است داشته باشیم و مسیر پژوهش‌مان را در مسیر همین منابع و با عنوان بحر فارس دنبال کنیم.
واژگان نهادین: دریای پارس، بحر فارس، خلیج فارس، ایران، منابع جغرافیایی، منابع تاریخی، اسناد، هویت.

بحر فارس 
دریای پارس (خلیج فارس ) آبراه نیمه عمیقی است به پهنای 700/28 کیلومتر مربع که نزدیک به یک هزار کیلومتر (نهصد و اندی) از مرزهای شمالی آن که عمدتا ژرفناک‌ترین مناطق و سواحل آن است در حیطه مرزهای سیاسی ایران قرار دارد. بررسی کوتاهی در پیشینه جغرافیایی و تاریخی این هلال آبي بگونه‌ای جالب توجه علی رغم حضور اقوام و ملیتهای مختلف و رخدادهای مهم سیاسی، محیط امن و دوستانه‌ای را پیش روی به نمایش می‌گذارد که در آن اقوام و مردم و فرهنگهای مختلف سده هاست به کار، زندگی و عشق و تلاش انسانی دستگرم بوده اند و در مقایسه با دیگر آبراه‌ها و دریاهای کم اهمیت‌تری که هماره میدان نبردها و مناقشات بودند، دریای پارس همواره در عین موقعیت ویژه استراتژیک سیاسی و انرژی‌زای خود، و حضور مداوم قدرتها و نیروی بیگانه و در طول عمر بلند خویش امن‌ترین و انسانی‌ترین محیط زندگی بوده و هست و حتی توطئه‌های استعماری نیز موفق به برهم زدن این دریای صلح نشده است. این آبراه کهن شبکه وسیعی از جوامع و فرهنگ‌های گوناگون را در خود جای داده است که پیشینه هر یک قدمتی چندهزار ساله دارد، گویی همگان قرن‌هاست به این دریای محیط آمده‌اند و رفته‌اند و آنچه از خود بر جای گذاشته‌اند ظرفی است که مظروف فرهنگ‌ها، آئین‌ها و باورهای این مردم است.

در طول شش هزار سال عمر مکتوب و ثبت شده این دریا همواره هویت و نام ایرانی آن از کهن‌ترین استاد عهد عیلامی (اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد) تا جدیدترین اسناد در دست بوده است، ولی اصلی‌ترین رویکرد در شناخت ماهیت این دریا آن است که خلیج فارس در طول عمر بلند خویش ماهیتا و به دلیل قرار گرفتن کامل از هر ساحل و هر سو در میانه مرزهای سیاسی و تاریخی ایران تا حدود ۵۰ سال قبل همانند یک آبراه خانگی اصالتا نام و هویت ایرانی داشته و هر تلاشی برای تغییر این ماهیت تاریخی بدلیل تغییر مرزهای سیاسی معاصر اقدامی شکست خورده است. چرا که متکی به هیچ سند یا مدرک تاریخی نیست. دریای پارس از هر حیث دارای جایگاه ثابت و شناخته شده تاریخی است، مجموعه اسناد هویتی دریای پارس از دیدگاه حقوقی، سیاسی و تاریخی از آنچنان پشتوانه‌ای برخوردار است که پس از سده‌های متوالی حیات تاریخی خود هر توصیف مجددی را بی دلیل می‌نماید، ولی تلاش ما در این میان چیزی نیست مگر دسته بندی نمادین از اسناد و مدارک تاریخی دریای پارس که بیشتر هم منایع غیرایرانی و غیر زبان پارسی  در شناخت هویت کهن این آبراه مشترک آسیای جنوب غربی است.

از نکات قابل توجه در شناخت  ماهیت جغرافیایی دریای پارس که هیچگاه نباید نادیده گرفت،  ویژگی‌های نادر این دریا بعنوان حوزه  آبریز درود مهم دجله و فرات است. این دو رود بزرگ و تاریخی تا سال‌های پایانی سده هفتم میلادی (پایان عهد ساسانیان) هر یک جداگانه به دریای پارس می‌ریختند.(شی یرا ، ادوارد ؛ الواح بابل . علی اصغر حکمت ، 36 ؛ نشرعلمی فرهنگی 1375 ) و خشکی میان دو رود بصورت جزیرهای که امروزه موجود است حضور نداشت. امروزه رودهای چندی به دریای پارس می‌ریزند که همگی از سرزمین ایران یا مشترک با مرزهای سیاسی ایران هستند. بزرگترین حوزه آبریز آن شاخه‌ای از روش کارون بنام بهمن شیر است.

دریای پارس (خلیج فارس)  تقریباً تا پایان عهد افشاری (1209-1149 قمری) کاملاً محصور در مرزهای سیاسی ایران می‌بود  وبر همین اساس همه جایها، نامها، رخدادها و گزارش‌ها وهمه  شهرها و آبادی‌های دور تا دور دریای پارس از سده هفتم پیش از میلاد تا قرن هیجدهم میلادی ایرانی است.
هرپژوهشی پیرامون دریای پارس ( خلیج فارس)، ماهیت و هویت آن را چند سرفصل به عنوان رویکرد اصلی می باید دنبال کرد که هر یک به عنوان یک زمینه تحقیق می‌تواند ارائه شود:
1-    جایگاه جغرافیایی کهن آن در دل سرزمین‌های ایرانی  تا آغاز قرن نوزدهم به عنوان یک دریای خانگی که قاعدتا نگاه‌ها و تحلیل‌ها را دقیق‌تر ممی‌کند.
2-    پیشینه تاریخی آن که باز بنا بر موقعیت جغرافیایی این دریا پیشینه ایرانی است نه چیز دیگر.
3-    ویژگی نژادی و حضور اقوام غیر ایرانی از دوران هخامنشی تاکنون در حاشیه این دریا که خود نقطه اصلی بسیاری از همفکری ها و تصادم‌هاست.
4-    نقش ویژه اقتصادی آن و ثروت سرشار کانی سواحل و بستر دریای پارس که مطمع بسیاری از نقشه‌های استعماری معاصر و به تبع آن تصادم‌های استعمار آفریده است.

پیشینه نام دریای پارس هم اسنادی به قدمت حضور تاریخی این دریا دارد. این منطقه از نخستین روزهای سکونت مردمان در سواحل آن (از هزاره هجدهم پیش از میلاد  تا آمدن آریائیان )و علی رغم تنوع نژادی حاکم، گذرگاه رخدادها، تحولات، فرهنگ‌ها و دولت‌های آشنا و بیگانه بوده و هست و به همین دلیل است که در بیشتر منابع جغرافیایی و تاریخی و معاصر  بگاه شرح بر یورشها و جنگ‌ها و دیگر تحولات سیاسی اشاره‌ای نیز به نام دریای پارس شده است.

کهن‌ترین سند تاکنون یافته شده در این باره از عهد سومریان و پس از آنان آشوریان است که در هر دو از دریای (یا رودخانه‌ای) تلخ جنوب سرزمین خود با عنوان نارماراتی یاد می‌کنند. (شی یرا ، همانجا 25– کریمر ، ساموئل ؛ الواح سومری . داوود رسایی ؛ 205 ، نشرعلمی فرهنگی 1383 )

با آغاز دوران تاریخی از هزاره چهارم پیش از میلاد در آسیای جنوب غربی  ، گوئی این دریا نیز حیات نوینی پیدا می‌کند و به دنبال رخدادها و تحولات اجتماعی و سیاسی رشد می‌کند و به پیش می‌آید. در همین زمینه و تا امروز 5 دوره  نمایان درحیات تاریخی دریای پارس (خلیج فارس )  بازشناسی می‌شود که هر یک نه تنها در رشد اجتماع و فرهنگ این سرزمین نقش داشته اند ، که  در تحولات جهان نیز تاثیر گذار بوده اند. بر آنیم که به نام، نقش و جایگاه دریای پارس در شاخص‌ترین ادوار تاریخی گذاری داشته باشیم ، دوران پیش از اسلام (هخامنشیان - اشکانیان - ساسانیان) و دوران اسلامی (که بیشتر طرف توجه ما منابع تاریخی و جغرافیای تاریخی سده سوم قمری به بعد است)  که در آنها به صراحت به نام  ، جایگاه و ویژگی‌های دریای پارس اشاره شده است.

با آغاز رسمی  نخستین دولت  مقتدر و یکپارچه جهان  بدست کوروش بزرگ هخامنشی،  (۵۵۰ پیش از میلاد) با عنوان دولت هخامنشی که لقب افتخاری تیره‌های مختلف طوایف پارسی بود،  به افتخار این دوده سرافراز که توانسته بود به بهترین صورت ممکن وحدت نژادی و سیاسی ایرانیان را در دنیای پر آشوب سده‌های 9 تا 6  پیش از میلاد را محقق کند،  سرزمین، زبان، فرهنگ و آئین این سرزمین گسترده از آن تاریخ تا امروز هنوز هم پارس نامیده می‌شود ، که پابرجاترین نمود آن زبان و ادبیات پارسی است که در طول سده‌های پر افتخار زندگی خویش درست بسان موجوی زنده رشد کرده، بزرگ شده و در طی این سده‌ها به اشکال و ماهیتهای گوناگون ولی با نام زبان و ادبیات پارسی به حیات خود ادامه داده است. تحولاتی که همگی میراث  عملی هخامنشیان است. یادمان نرود که حتی نام کشور ایران هم تا پیش از مصوبه مجلس شورای ملی در دوران پهلوی اول که بنا بر حضور اقوام مختلف ایرانی، ایران نامیده شد، در همه مجامع و محافل علمی و بین المللی کشور پارس (persian) بود.  این هخامنشیان بودند که برای نخستین بار آبراه خانگی که تا آن روز نامی برای آن ثبت نشده بود چون دیگر جاها و دیگر گوشه‌های دولت ایران دریای پارس نامیدند. از قضا کهن‌ترین سند تاکنون بافته شده از عهد هخامنشی از دورترین مرزهای آنان، آبراه سوئز در مصر عليا و با پیشینه بیش از ۲۵۰۰ سال (سدة پنجم پیش از میلاد) به دوران داریوش بزرگ باز می‌گردد. در این سنگ نبشته آنگاه که او از سرزمین‌های ایرانی نام می‌برد اینگونه از دریای پارس نام می‌برد: DRAYA TYAHACHA PARSA AITY…
دریایی که از سرزمین پارس می‌گذرد... 

(society.147;1953 kent , roland  G ; old  Persia . American oriental)
حجم گسترده‌ای از منابع جغرافیای تاریخی ایران از عهد هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان در منابع جغرافیایی و تاریخی یونانی و لاتین هم عصر با آن دوران است، که در برخی به صراحت و در برخی دیگر اشاره به هویت ایرانی این دریا شده است. یکی از کهن‌ترین این نمونه‌ها اثر استرابون جغرافی‌نویس یونانی  سده یکم میلادی (64 پیش از میلاد تا ۲۱ میلادی) است . در گزارش‌های جغرافیایی او از عهد هخامنشی و اشکانی و آنهم از زبان نویسنده‌ای یونانی در دو جای به صراحت به ماهیت و نام این آبراه (خليج) اشاره شده است. در نخستین جای می‌خوانیم: 

.... سرزمین بابل (عراق کنونی) از شمال با شوشی‌ها و آلى مائی‌ها (ايلاميان) و پراتکه‌ای‌ها ( پارتها) محدود است و از جنوب با آبراه پارس ( دریای پارس یا آبراه پارس ، خلیج فارس persicus sinusi) تا مرزهای اعراب مسینی و از سمت غرب با اعرابی که سکتی خوانده می‌شوند و تا آدیابنه (نام کهن آشور است) و گردیه (گردستان یا کردستان امروزین) گسترده شده و از شمال با سرزمین مادها و ارمنیان تا حدود زاگرس و قبیله‌های اطراف آن محدود می‌گردد... (استرابون ، رساله جغرافیا ، کتاب شانزدهم ، 335 ، همایون صنعتی زاده .موقوفات ایرج افشار 1371 )

استرابون در جای دیگر عبارتهای جالب توجهی دارد که در آنها به گونه‌ای متمایز و در کهن‌ترین نمونه از نوع خود به دو دریای همسایه پکی در جنوب سرزمین بابل و دیگری در جنوب عربستان اشاره دار ؛. دریایی با عنوان دریای  پارس و دریای دیگری با نام دریای عرب  ، ک و دقیقا به تمایز میان این دو دریا، جایگاه و ویژگی هر یک پرداخته شده است. لازم به توضیح است در همه منابع جغرافیایی تاریخی، دریای سرخ در جنوب شبه جزیره عربستان به خلیج عرب مشهور است. اگر به نقشه منطقه هم نگاه کنیم خواهیم دید که هر دو دریا (دریای پارس و دریای عرب) به گونه‌ای موازی و همانگونه که منابع کهن هم گفته اند ، در بالا (دریای پارس) و پائین (دریای عرب یا دریای سرخ) شبه جزیره عربستان قرار دارند. به گزارش استرابون (سده نخست پیش از میلاد) در این زمینه توجه کنید: ... بخش‌های جنوبی عربستان را صحرانشینان در تصرف دارند، و بالای این ناحیه صحرای عربستان است ... خاور آن را دریای پارس و باختر آن صحرا را دریای عرب فرا گرفته است. ( همانجا ، 369-370 وبرخی جاهای دیگر )

تاپیش ازآمدن اعراب ورواج زبان عربی در دوران اسلامی تاریخ ایران، و نامیدن دریای پارس در منابع تاریخی با عنوان  عربی بحرفارس  ، این آبراه در همه منابع  دریای پارس  خوانده میشد . آراتستنوس ( جغرافی نویس یونانی سده دوم پیش از میلاد ) این آبراه تاریخی  را چنین وصف می‌کند: 

...دهانه آن چنان تنگ است که از هرمز و دماغه کرمانیا می‌توان ماکیه در عربستان را دید، از دهانه ساحل سمت راست که دایره مانند است، نخست با اندک تمایل به شرق رو به کرمانیا می‌رود و آنگاه رو به شمال سپس رو به مغرب تا تردون و دهانه فرات رو می‌کند، (و سواحل آن) متشکل است از ساحل کرمانیا و بخشی از دشت پارس شوش و بابل... (همانجا ، 369-370 )

پس از این استرابون به گزارشهایی از اوضاع سیاسی و اجتماعی حوزه دریای پارس می‌پردازد که پرداختن به همه آنها فرای این پژوهش است. ولی نكته جالب توجه در گزارشهای جغرافیای تاریخی او نهایت دقت در ذكر نامها، مسافتها، جایها و رخدادها، آنهم با بضاعت اندک یک رویدادنگار سده یکم پیش از میلاد است که بیشترآنها نیزمطابق با محاسبات جغرافیایی علمی است.هرودوت (تاریخ نگاریونانی سده پنجم پیش از میلاد) در چند جای با صراحت به دریای دیگری بنام عربستان در جنوب شبه جزیره عربستان اشاره می‌کند که همان دریای سرخ امروزین است. ( هرودوت، تاریخ ها؛ جلد چهارم، 106-108، هادی هدایتی، دانشگاه تهران 1374 )

در دیگر منابع لاتین هم زمان با اشکانیان (سده یکم تا چهارم میلادی) نیز به دریای پارس با همین مشخصات اشاره شده که هم به دلیل قدمت و هم درستی گزارشها يکتاست. کورسیوس رفوس نگارنده تاریخ اسکندر مقدونی (سده یکم میلادی) از دریای پارس با عنوان Aquarium persice دقیقا به معنای تالاب پارسی یا آبگیر پارسی یاد می‌کند. اصطلاح مشهور و لاتين Sinus persicus به معنای خلیج یا آبگیر پارسی ،  نامی است که تا امروز هم در بیشتر منابع جغرافیایی عربی نام دریای پارس است ، نام ابداعی بطلميوس (clodios petolchina aus) جغرافی نویس سده دوم روم غربی برای دریای پارس است.

فلاویوس آریانوس (Favius Arianus) مورخ صاحب نام سده دوم میلادی یونان و نگارند تاریخ سفرهای جنگی اسکندر آنگاه که به مأموریت نئارکوس (Nearcus) دریاسالار اسکندر برای شناسایی و اشغال سواحل و بنادر دریای پارس اشاره می‌کند این دریا را از زبان نئارکوس persikini kaitals باز به معنای آبراه پارس یا خلیج پارس معنی می‌کند. (خلیج فارس در متون یونانی ولاتین ، اسناد خلیج فارس وزارت امورخارجه ایران. فصلنامه هشتم، سال دوم، 19-18 ، 1371)

دوران هخامنشی به چند انگیزه دوران شکوفایی جغرافی نویسی و به تبع آن دریانوردی و بازرگانی است و باز به همین انگیزه ها  جغرافی نویسان و دریانوردان زیادی از سوی هخامنشیان ماموریت می‌یافتند تا از طریق دریاها راه‌های جدید، کشتیرانی و اتصال به غرب را برای تجارت و هم لشکر کشی بیایند. کاری که نخستین بار اسکیلا کس دریانورد اهل کاریاندا به فرمان داریوش بزرگ بدان مامور شد، او می‌بایست از سواحل ایندوس (سند) و ایران راه مصر را بیابد، سفری که نزدیک به سه سال به درازا کشید.

دیگر دریانوردان ایرانی یونانی و فنیقی نظیر ستاسپه ایرانی نیز ارتباط مداومی میان خليح پارس و اقیانوس هند تا دریای مدیترانه و حتی تا دهانه رود راین و دانوب در اروپا را تأمین می‌کردند و در این مسیرهای طولانی همه نوع کالا و همه گروههای انسانی جهان مسکون آن زمان (سده‌های ششم و پنجم پیش از میلاد) در حال تردد و مبادله بودند و حجم بسیار بالای تجارت این سده‌ها و تعالی افکار دستاورد این فضای پر جنب و جوش است که این دریا ابتدا و انتهای آن بود.

بدیهی است که نقطه آغازین بیشترین این مسافرتهای دریایی مکاشفات و بازرگانی گسترده عهد هخامنشی در دریای پارس بود از دریای پارس آغاز می‌شد و به همانجا ختم می‌گردید و علم جغرافیایی که در آن دوران اینچنین مورد توجه بود کارافزار این هنگامه برخاسته از دریای پارس این گلوگاه سرزمین ایران با جهان خارج بود. ( هرودوت  ، همانجا 109-110 +++  فرای ، ریچارد نلسون ؛ میراث ایران ، مسعود رجب نیا 236 ، نشر علمی فرهنگی 1368 +++  توین بی ، آرنولد ؛ جغرافیای اداری هخامنشیان . 109 و168 -169 ، همایون صنعتی زاده ، موقوفات دکتر ایرج افشار 1379 )  

از دوران بلند اشکانیان (۲۵۰ پیش از میلاد تا ۲۲4 میلادی) خوشبختانه یادمان ستودنی  استرابون ( جغرافی نویس یونانی سده یکم پیش از میلاد) ارجمندترین سند جغرافیایی تاریخی آن سده‌ها در دست است. ویژگی بازرگانی دریای پارس از عهد هخامنشیان تا آن دوران نیز ادامه می‌یابد و دریای پارس هنوز بیشتر دریایی خانگی است تا آبراهی بین المللی، ماهیتی که بیشترین دلیل آن، قرار گرفتن در داخل مرزهای سیاسی ایران است و در راستای وضعیت ممتاز اقتصادی ( بازرگانی ) ایران عهد اشکانی این دریا و جزایر و بنادرپرشمار آن در طول سده ها از مراکز مهم اقتصادی منطقه ،  در همه دوره‌ها(  حتی تا امروز) بوده است. مجموعه راههای خشکی و نیمه خشکی حوزه دریای پارس این شبکه مواصلاتی را با ایران، میانرودان، آسیای صغیر و شبه جزیره عربستان مرتبط می‌ساخت و همین ویژگی ممتاز گلوگاهی و استراتژیک دریای پارس است که سده ها آن را مرکز توجه دولت‌های ایران و بیگانگان ساخته است.

عمده‌ترین گفتمان جغرافیایی، استرابون از دریای پارس در عهد اشکانی پیرامون بازرگانی منطقه و وضعیت ویژه اقتصادی مردم آن است ، هنوز زود است تا در دوره ساسانیان (ربع قرن بعد) این دریا دامنه کشاکشهای سیاسی نظامی هم بشود، چرا که بیشترین حجم رویاروئی اشکانیان با بیگانگان صاحب ادعای رومی از طریق صحرای خشک سوریا، آسیای صغیر و حوزه مدیترانه بود و  غیر از موارد معدودی چون یورش اسکندر به سال ۳۲۵ پیش از میلاد که دریادار خود نثارکوس را در سفری 146 روزه مأمور شناسایی و اشغال سواحل و جزایر دریای پارس کرده بوده و نفوذ موقت رومیان عهد ترايانوس به دریای پارس  از راه اروند رود به سال ۱۱۷ میلادی ، کمتر بیگانه‌ای تا آن سالها حریم امن این دریای خانگی را آلوده بود . برای همین هم بود که مردم حوزه دریای پارس در پناه امنیت عهد اشکانیان به تجارت گسترده و بار آور خویش مشغول بودند و کشتی‌های بازرگانی از آنجا تا مکران و بنادر چین در آمد و شد بودند. (وروستاندیک ، آندره ؛ امپراتوری اشکانیان . محمود بهفروزی ، 137-138 ؛ نشر جامی 1386 +++ شیپمان ، کلاووس ، مبانی تاریخ پارتیان. هوشنگ صادقی ، 70-71 و114 ، نشر فرزان 1384 +++ کا لج ، مالکوم ؛ پارتیان . مسعود رجب نیا ، 48و 74 ؛  نشر سحر 1357 ) 

ایران در دوران ساسانیان (224 - 651 میلادی) نخستین حکومت تمرکزگرا و نخستین حکومت دینی را تجربه می‌کرد. در طول چهارصد و اندی سال فرمانروایی دولت ساسانی ، بیشترین رویکرد دولت ایران سیاسی و نظامی بود،  و ماشین عظیم جنگی آنان بناچار قرنها در مقابل رومیان متجاوز از سوی غرب، هپتالیان از جانب شرق و بادیه نشینان عرب  از جنوب  و جنوب غرب  ایستادگیهای دلاورانه‌ای می‌کرد. دریای پارس در این دوران آوردگاه دائمی سپاهیان ساسانی در برابر بیگانگان  ، هم برای حفظ حاکمیت تاریخی خود و هم پیشگیری  از تجاوزها بود. سالها بود که بادیه نشینان صحاري جنوب دریای پارس قوت و قدرتی بپا کرده بودند و حتی کار را به تجاوز و دست اندازی به مرزهای جنوبی ایران کشانیده بودند، این  چالش همیشگی این را می‌طلبید تا ساسانیان حضور دائم نظامی خود در منطقه را تقویت کنند و با جنگهای متعددی بطور مستقیم حتی حاکمیت خود را تا عدن و عمان امروزی اعمال نمایند. دریای پارس در این عصر افزودن بر قابلیتها و توانمدیهای اقتصادی خود  (و حتی برای تأمین امنیت این بندرگاه بزرگ آسیای جنوب غربی که سالها بود تجارتخانه مروارید، ابریشم و ادویه مشرق زمین بود ) آوردگاه نیروی نظامی دولت ایران شده بود و به این وسیله اعمال حاکمیت اقتصادی و سیاسی خود در منطقه را تأمین می‌کرد. پیش از این در زمان هخامنشیان، داریوش بزرگ با کوچاندن اجباری مادی‌های شورشی به جزیره هرمز و دیگر جزایر دریای پارس هم به نوعی اعمال حاکمیت سیاسی دولت هخامنشی در منطقه را نشان داده بود که بیشتر آن  تنبیهی از خودی‌ها بود نه سرکوب خارجیان آنگونه که ساسانیان در پی آن بودند. (توین بی، همانجا 108-109 )

داستان رسمیت یافتن حضور سیاسی و نظامی ساسانیان بر سرتاسر دریای پارس و مجموعه گسترده دولت شهر‌های بر جای مانده از دوران اشکانیان که هر یک سر استقلال خویش داشتند (از 224 تا ۲۷۲ میلادی تا پایان فرمانروایی شاپور اول که این جریان کامل می‌شود) خود حکایتی دگر است. تا پیش از ساسانیان بنابر ویژگی نظام دودمانشاهی (فئودالی ) اشکانی همه سواحل دریای پارس از مصب اروند رود تا هرمز در دست خاندانهایی بود که در عین خودکامگی سری به تعظيم اشکانیان داشتند و آنها را شاهنشاه این شاهان می‌خواندند و اهتمام حدود ۱۳ امیرنشین این حوزه به استقلال رأی خود و تقویت بنیه اقتصادی حوزه کوچک خود  درپناه شاهنشاهی اشکانی، در مجموع به ثروت آن دولتهای کوچک در کل منطقه می‌انجامید و حاکمیت تشریفاتی اشکانیان بر این مجموعه بیشتر صحه‌ای قانونی به قدرت آنان بود تا مداخله‌ای بر اعمالشان، وضعیتی که به هیچ روی با سیاست تمرکز گرای ساسانیان همخوانی نداشت.

سرتاسر دریای پارس همراه با سواحل و بنادر آن این بار می‌بایست بصورت مجموعه‌ای هماهنگ زیر فرمان دولت متمرکز ( بورکرات ) ساسانی حرکت نمایند، سیاستی که ساسانیان به دقیق‌ترین شکل دنبال می‌کردند و پس از فتح خاراکس ( دشت میشان) بدست اردشیر یکم ساسانی به سال 224 آغاز گردید  وبا تسلط سپاه انوشیروان بر یمن  حوالی سالهای ۵۷۲- ۵۷۷ میلادی کامل گردید و حاکمیت دولت ایران بر منطقه دیگر از صورت یک نظارت عالیه به حاکمیت نظامی متمرکز در آمد ؛ برنامه‌ای که بی تردید هدف نهایی آن مسدود کردن راه نفوذ رومیان بر منطقه و جلوگیری از نفوذ آنان بر شبه جزیره عربستان بود. اهتمام ساسانیان بر حاکمیت خود در همه زوایا برسراسر دریای پارس ودریای عمان  و حفظ هویت ایرانی آن گوئی وظیفه‌ای بود که آنان تا پایان عمر خود به دقت دنبال کردند و  از نفوذ هر بیگانه‌ای دراین حوزه جلوگیری  می‌کردند.  ( یعقوبی ، احمدبن ابی واضح ، التاریخ . متن عربی جلد اول 119-120 ؛ دارصادر  بیروت 1989 +++  طبری ، محمد بن جریر ، تاریخ الرسل والملوک... ؛ متن عربی جلد اول 426-450 دارالکتب العلمیه 1988 +++  دینوری ، احمد بن ابی داوود ، اخبارالطوال ؛ متن عربی ، 60-65 شریف الرضی 1984 +++  ابن اثیر ، عزالدین علی بن کرم ، الکامل فی التاریخ ، متن عربی ، جلد اول 287 – 289 ، دارالاحیا التراث العربی ، 1988 +++  لوکونین ، ولادیمیر گیرگوریویچ ، تمدن ساسانی ، عنایت الله رضا ، 63-64 ، 1372 +++ خدادادیان ، اردشیر  . ساسانیان ؛ بخش دوازدهم  نشر بهدید 1380 +++ ودیگر منابع از این دست)

با ورود اسلام و رسمیت یافتن انگاره‌های دینی و فرهنگی جدید از حوالی 651  میلادی به یکباره نام مکانها و عناوين تاریخی نیز در مواجهه با خیل تازه واردین و فرهنگ نو آورده شان (اسلامی) رنگ و بوئی تغییر یافته (معرب شده) یا حتی کاملا دیگرگون شده می‌یابند ،  تا گویششان بر اعراب تازه وارد  هموارتر باشد . در این راستا نام بسیاری از شهرها و رودها و کوهستان‌ها عناوینی نامأنوس با ادب پارسی می‌یابند، پسا فسا می‌شود پارسی فارسی، گلپایگان جرفادقان ،گرکوی جرقویه ، گیلان جيلان، سپاهان اصفهان و ... ( فرهنگ نام ها و آبادی‌های کهن ایران اثر روانشاد محمد مهریار بهترین مرجع درشناسایی نام های کهن وپس ازاسلام سرزمین ایران است. نشر رنگینه و فرهنگ مردم) و بر همین روال است که نام دریای پارس عینا در منابع عربی سده چهارم قمری به بعد با نام معادل عربی خود بحر فارس نامیده می‌شود و این آبراه کهن هویت تاریخی خود را با همان نام و عنوان در بستر فرهنگ و جغرافیای عرب و اسلام قدرتمندانه تا امروز حفظ می‌کند.

خیل گرانسنگ مفاخر فرهنگ و ادب پارسی و عربی که در طی این یکهزار و سیصد و اندی سال هر یک سرافرازانه سند اعتبار و هویت این دریای ایرانی هستند شاید آنقدر زیاد باشد که صرف نامیدن سر فصلها و مطالب آنها عنوان رساله‌ای ارجمند است و ما  تنها سری به شاخص‌ترین آنها می‌زنیم تا با این روند تاریخی آشنایی یابیم.  بیشتر منابع تاریخی و جغرافیای تاریخی پس از اسلام نیز عينا  همان عنوان دریای پارس را به عربی برگردانده بحر فارس نوشته اند و اصطلاح خلیج فارس کمتر گزارش شده است و در برخی موارد حتی تمایزی میان دریای پارس و دریای عمان قائل نشده همه دریای جنوبی ایران را از اقیانوس هند تا پایان دریای پارس را بحر فارس نامیدهاند. ( ا بن فقیه ، احمد بن محمد ؛ مختصر البلدان. متن عربی، 84-85 دخویه آلمان 1944)

 رواج کاربرد واژه بحر فارس در منابع جغرافیایی تاریخی آنچنان است که گویی هیچ آشنایی با واژه خلیج فارس نیست چرا که نگاه جغرافی نویسان عرب زبان سده سوم تا چهارم قمری چنانچه گفته شد به كل دریای جنوبی ایران شامل دریای پارس، و دریای عمان به صورتی یک سویه با عنوان بحر فارس است. بخش بسیار بی نظیر منابع جغرافیای کهن ایران عربی زبان سده‌های سوم تاهشتم پس از اسلام،  نقشه‌های جغرافیایی سرزمینهای اسلامی و همسایه مسلمانان است که گاه هم رنگی و خود اثر هنری چشم نوازی است. در این میان نقشه‌های رنگین صورالاقاليم ابوزید بلخی (درگذشته ۳۲۲) مجموعه‌ای بی بدیل است، ابواسحاق استخری  بیست واندی سال بعد (346 قمری) در مسالک و الممالک  مطالب و نقشه‌های رنگین او را به پارسی سده چهارم ترجمه وجمله های متداول در همه منابع جغرافیایی عربی  را گزارش کرده است و در گفتاری با عنوان ذکر دریای پارس می‌نویسد (کاربرد علامت ... در آغاز ومیانه متن ها نشان از کوتاه شدن متن اصلی برای جلوگیری از اطناب کلام است) :

 «...اکنون یاد کنیم بعد از ذکر ولایت عرب شرح دریای پارس، به  حکم آن کی ( که) این دریا بر دیار عرب می‌گردد و بیشتر ولایت اسلام آنست کی این دریا بر حدود آن می گردد و شکل آن را صورت کنیم و هر چه به آن پیوندد باز گوئیم، و آغاز آن قلزم گیریم (دریای سرخ) و جانب شرقی یادکنیم کی به حدود دیار عرب بر می‌گردد چنان کی یاد کردیم تا عمان .» (اصطخری ، ابو اسحاق ابراهیم ، مسالک وممالک . 31 و71، به اهتمام ایرج افشار ، نشر علمی فرهنگی 68) 
 
دریای پارس از آنچنان اهمیتی در مباحث اکوسیستم و ژئوپولیتیک آسیای جنوب غربی برخوردار بوده که در بیشتر منابع جغرافیایی بخش ویژه‌ای با عنوان بحر فارس آمده که کهن‌ترین آنها شاید صورالاقاليم ابوزید بلخي والبداء و التاريخ مطهر بن طاهر مقديسی باشد. این نخستین باری است که محققی در نیمه سده چهارم قمری (۳۵۵)  دریای پارس را با عنوان عربی بحر فارس ترجمه می‌کند و برای نخستین بار عنوان خلیج  ( بمعنای پیش رفتگی آب دریا در خشکی ) را بر این دریا می‌نهد ، وگرچه با مقیاس های کهن ، اما طول وعرض این دریا را نیز در سده چهارم قمری بدست می‌دهد:

 ... و يسمون بحر فارس: الخليج الفارسی، طوله ماته وخمسون فرسخ، و عرضه مأته و خمسون فرسخاً...  ( ...ودریای پارس را خلیج فارس نامیده اند، درازای آن یکصد و پنجاه فرسخ وپهنای آن نیز یکصد وپنجاه فرسخ است... ؛  ا لمقدسی ، مطهر بن طاهر  ، البدء والتاریخ . متن عربی ، 54- 57 ، لیدن 1907 )

مسعودی در مروج الذهب (346قمری) هم از بحر فارس  با  عنوان خلیج یاد می‌کند:
... خلیج آخر وهو بحر فارس، و ينتهي الى بلاد الابله و الخشبات ..... و عرضه في الأصل خمس مأته میل و طول هذا الخليج الف و اربعمائه میل، و ربما یصير عرض طرفيه مأته و خمسين ميلا و هذالخليج مثلث الشكل ينتهى احد زواياه إلى البلاد الأبله، و عليه مما يلي ا لمشرق ساحل فارس...  ( ... خلیج آخرین دریای پارس است ، وآن به سرزمین های ابله  وخشبات و... منتهی می شود ، پهنای آن در اصل پانصد میل ودرازای آن خلیج هزارو چهارصد میل است . این خلیج مثلث شکل است که یکی از زوایای آن به سرزمین های ابله منتهی می شود که در شرق ساحل سرزمین پارس است .... ؛  مسعودی ، علی بن حسن ، مروج الذهب . متن عربی ، جلد اول 125 ، دارالهجره قم 1984 ) 
ابن رسته دیگر جغرافی نویس نیمۀ اول سدۀ چهارم (۳۱۰ قمری) توصیف ها ی کامل تری از دریای پارس ( خلیج فارس ) دارد :
...البحار المعروف في العالم خمسه: بحرالهند، فارس و الصين ، بحرالروم،...  و الاخر الاقيانوس المغربي،   و يخرج منه (من بحر الاحمر) خلیج الى ناحیه فارس پسمي خليج الفارسي طوله الف و ربع مائه میل و عرضه في الأصل خمس مأثه میل. ( دریاهای معروف جهان پنج دریا هستند : دریای هند ، پارس ، چین ، دریای روم ، ... ودیگری اقیانوس مغرب ،که از آن ( از دریای سرخ ) خلیجی به سوی سرزمین پارس روان می شود که خلیج فارسی نامیده می شود ، درازای آن یکهزار وچهرصد میل و پهنای آن در اصل پانصد میل است . ؛ ابن رسته ، احمد بن عمر ؛ اعلاق النفیسه . متن عربی ، دخویه 85-84 ، 1944 )
 
قدامة بن جعفرکاتب بغدادی حکیم و جغرافی نویس سدۀ چهارم  قمری هم در کتاب ارجمند خویش خراج که از کهن‌ترین نمونه‌های جغرافیای انسانی و اقتصادی تا آن روزگار است ، در باب پنجم از این اثر و در بخشی با  عنوان رودخانه‌ها، چشمه‌ها و صحراها در مناطق پارس و میانرودان ( بین النهرین )  می‌نویسد: ... يصب الجميع النهار إلى بحر فارس و مقدار مسافة الی الدجله منذ ابتدائها الى منتهاها ثماني ماته میل... ( ...  همه رودخانه ها به دریای پارس می ریزد ، ومقدار مسافت آن تا دجله از ابتدای آن تا انتها هشتصد میل است . ؛ کاتب بغدادی ، ابوالفرج قدامه بن جعفر ، الخراج . متن عربی باب الخمیس ، لیدن 1967 )

و درنهایت ابن حوقل نصیبی جغرافی نویس سده چهارم (۳6۷ قمری) با ترسیم  نقشه ای تفصیلی از دریای پارس ( خلیج فارس ) و حوزه آبریز این دریا  در گفتار ویژه‌ای با عنوان بحر فارس می‌گوید: 
... والذي يجب أن يذكر بعد دیار العرب بحر فارس، لانه يشتمل على اكثر حدودها و تتصل دیار العرب به و بكثير من البلدان الاسلام و تعتوره، ثم اذكر جوامع مما يشتمل عليه هذا البحر وابتدی بالقلزم (دریای سرخ) و ساحله مما يلي المشرق فانه ينتهي إلى ایله...  ( .. واجب است تا پس از سرزمین عرب از دریای پارس بگوییم ، چرا که آنجا بیشترین کرانه ها ( مرزها)  را دارد که به سرزمین عرب وسرزمین های اسلامی  منتهی می شود  ، سپس از سرزمین هایی که به این دریا راه دارد واز مصب دریاری سرخ و کرا نه های آن از سوی شرق تا آنجا که به ایله ارتباط می یابد خواهیم گفت...  ؛؛  نصیبینی ، ابی القاسم بن حوقل ؛ صوره الارض . متن عربی 48 -51 ، دارمکتبه الحیاه 1992 )
 
دریغمان آمد گزارش شیوای روانشاد شمس ‌الدين دمشقی جغرافی نویس سده هفتم قمری پیرامون دریای پارس ماهیت و اجزای آن را روایت نکنیم. او هم در این باره چنین می‌گوید:
... قال أهل العلم بذالک بحر فارس مامون كثير الخير لم يزل مر کوبا و هیجه و اضطرا به اقل من سائر البحر وهو شيعة من بحر الهند و هو مثلث الشكل على هيئة القلع احد أضلاعه من البصره الى راس الجميله  ... و في هذا البحر من الجزائر المشهوره على السنته ا لتجار تسعه منها اربعه عامرة، و هي جزیره خارک يحيط بها عشرون ميلا، و بها مدينة لها جامع حسن و جزیره  تسمی جزیره قيس ...  ( دانشمندان گفته اند که دریای پارس مکانی پر خیر وبرکت است، ومسافران آن هیچ گاه غرق نمی شوند و موج وتوفند آن کمتر از دریاهای دیگر است . آن  ( دریای پارس ) از دریای هند سرچشمه می گیرد ومثلث شکل مانند قلعه ای است ، یکی از اضلاعش از بصره آغاز می شود وتا راس الجمیله ادامه می یابد... ودر این دریا ( دریای پارس ) بروایت بازرگانان نه ( 9) جزیره مشهور هست که چهرتای آنها آباد است . که ازآن جمله جزیره خارک بیست میل پهنا دارد ، ودرآن شهری بزرگ وزیبا برپاست . وجزیره دیگر آن کیش نامیده می‌شود....  ؛؛ دمشقی ، شمس الدین محمدبن ابی طالب ؛ نخبه الدهر فی عجایب البر والحر ، متن عربی 86 ؛ سن پطرزبورگ 1865) 

اینها تنها چند نمونه از پیشینه مکتوب، تاریخی دریایی کهن است که از نخستین روزهای شناسایی‌اش ایرانی بوده و هست. بر اساس همه منابع و مدارک که پرداختن به همه آنها هیچگاه در چنین نوشتاری کوچک نمی‌گنجد. اما فهرست وار معروف‌ترین منابع جغرافیایی و تاریخی عربی زبان سده سوم تا هشتم هجری که در آنها بطور مستقیم و با عنوان بحر فارس یا خلیج فارس و یا بطور ضمنی در متن دیگر گزارشها به نام و مشخصات این دریا و با مطالبی کمابیش مشابه پیرامون نام وحیات تاریخی این آبراه ایرانی  اشاره شده است اینهاست: 
- ابن خرداد-المسالک و الممالک – سده سوم قمری 
- قدامة بن جعفر - الخراج-سده چهارم قمری 
- ابن رسته-اعلاق النفيسه - سده سوم قمری 
- استخری-مسالک و الممالک - سده چهارم قمری
- مسعودی - مروج الذهب والتنبيه و الاشراف - سده چهارم قمری
- ابن حوقل صورة الارض - سده چهارم قمری
- مقديسي-البدأ و التاريخ - سده چهارم قمری
- مقدسی - احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم - سده چهارم قمری
- استاد ابوریحان بیرونی  - تحقیق ماللهند – سده چهارم قمری
- ابن اثیر -  الكامل في التاريخ - سده هفتم قمری
- یاقوت حموی  - معجم البلدان – سده هفتم قمری
- شمس الدین محمد دمشقی  - نخبة الدهر – سده هشتم قمری
- نویری دمشقی - شرف الدين نهاية الأرب في فنون الادب – سده هشتم قمری
-  ابو الفداء دمشقی - معجم البلدان - سده هشتم قمری
و بسیار جاهای دیگر که  تنها نام بردن ومعرفی  آنها نیز خود کارپژوهشی پرکار است . اما آنچه از همه این منابع تاریخی وجغرافیایی عربی زبان سده های سوم هجری قمری تاکنون بدست می آید تاریخ، نام، هویت وساختار دریایی کهن است که در همه این منابع عربی زبان مشخصا با عنوان بحر فارس ( دریای پارس ) ویا خلیج فارس (آبراه پارس) نامیده شده، هویتی حداقل 2600 ساله که در اصالت و مستند بودن آن تردیدی نیست.

پیشینه و هویت این دریا آنچنان مستدل، تاریخمند و ثبت شده است  که هیچگاه به اقدام کودکانه انگلیسی ها در ساختن نامی جعلی وغیر مستدل ، آن گاه که بسال 1935 در پی جداسازی جزیره بحرین ازایران وکشور سازی درآنجا بودند ، و به سخنان  کسانی مانند چارلز بلگریو( Belghiriv  ، نماینده انگلیس در حوزه خلیج فارس در فاصله سال‌های 1949-1932 )  در مجله انگلیسی صوت البحرين، نه تنها وقعی نهاده نمیشود بلکه تنها شاید باکینگهام نشینان و دست نشاندگانشان در منطقه را خشنود سازد؛ چرا  که برای طیف گسترده اندیشمندان و صاحب نظران مسائل سیاسی و تاریخی منطقه و جهان که هر اظهار نظری را مستدل به منابع و مدارک تاریخی می‌گویند و می‌پذیرند، این گونه سخنان بی‌ریشه مداهن‌های برای آرزوهای دست نیافتنی  بیشتر نیست.....
:
نمایه منابع :
--ابن اثیر ، علی بن کرم شیبانی ، الکامل فی التاریخ  ، متن عربی ، دارالاحیا التراث العربی 1989 
 --الواح بابل ، ادوارد شی یرا ، علی اصغر حکمت ؛ نشر علمی فرهنگی 1375 
--الواح سومری ، ساموول کریمر ؛ داوود رسایی . نشر علمی فرهنگی 1383 
--استرابون ، رساله جغرافیا ؛ همایون صنعتی زاده . موقوفات دکتر ایرج افشار 1382 
--اسناد خلیج فارس ، وزارت امور خارجه ؛ مجلد اول 
--ایران از آغاز تا اسلام ، رومن گیرشمن ، محمد معین ؛ نشر معین 1383 
--اعلاق النفیسه ، احمدبن عمربن رسته ، متن عربی ؛ دانشگاه لیدن 1891 
--اخبار الطوال ، احمدبن ابی داوود دینوری ، متن عربی ؛ شریف الرضی 1984 
--البدا والتاریخ ، مطهربن طاهر المقدسی ؛ متن عربی ، دانشگاه لیدن 1907 
--پارتیان ، مالکوم کالج ، مسعود رجب نیا ؛ نشر سحر 1357 
--تاریخ امپراتوری اشکانیان ، آندره وروستاندیک ، محمود بهفروزی . نشر جامی 86 
--تمدن ایران ساسانی ، ولادیمیر گریگرویچ لوکونین ، عنایت الله رضا ؛ نشر علمی فرهنگی 1372 
--جغرافیای اداری هخامنشیان ، آرنولد توین بی ، همایون صنعتی زاده . نشر موقوفات ایرج افشار 1379 
--الخراج ، ابو جعفرقدامه ، متن عربی ، دانشگاه لیدن 1967 
--خلیج فارس در متون یونانی ولاتین وزارت امور خارجه ، فصلنامه هشتم ، سال دوم .
--سا سانیان ، اردشیر خدادیان . نشر بهدید 1380 
--صوره الارض ، ابی القاسم ابن حوقل النصیبینی ، متن عربی . دارلمکتبه الاحیا ،  1992 
--طبری ، محمدبی جریر ، التاریخ . متن عربی . دارالکتب العلمیه 1998 
--مسعودی ، علی بن حسن ؛ مروج الذهب ومعادن الجوهر ؛متن عربی  ،دارالهجره 1984 
--نخبه الدهر ، شمس الدین دمشقی غ متن عربی ، سن پطرزبورگ 1865 
--مختصر البلدان ، احمدبن محمد ابن فقیه ، متن عربی ، دخویه 1944 
--میراث ایران ، ریچارد نلسون فرای ، مسعود رجب نیا . نشر علمی فرهنگی 1368 
--مبانی تاریخ پارتیان ، کلاووس شیپمان ، هوشنگ صادقی . نشر فرزان 1384 
--هرودوت ، تاریخ ها ، هادی هدایتی ، دانشگاه تهران 1384 
--یعقوبی ، احمدبن ابی واضح ؛ التاریخ . متن عربی  ، دارصادر 1989 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها