یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۲
«مسیرهای امکان»؛ کتابی برای رشد شخصیت و اثرگذاری بر دیگران

کتاب «مسیرهای امکان» رضایت مندی و مسئولیت پذیری بیشتر همراه با تاثیر بر دیگران را به شما هدیه می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) «مسیرهای امکان» نوشته رزاموند استون زاند و ترجمه جواد کریمی‌است که به همراه کتاب دیگر این نویسنده (هنر امکان) توسط موسسه فرهنگی اطلس پیدایش چاپ و منتشر شده است.

زاندر در این کتاب سعی دارد تا مسیری به ما نشان دهد که طی آن با شرایط و ویژگی‌های ساده ای می‌توانیم بر دیگران یا حتی بر تمام جهان اثر بگذاریم. این اثرگذاری همراه با رضایت مندی و مسئولیت پذیری بیشتر از پیش برای خودمان نمود پیدا می‌کند.

 به گفته نویسنده اثر «زندگی داستانی است که ما برای خودمان تعریف می‌کنیم. بنابراین می‌توانیم هر کجای این داستان را که بخواهیم تغییر دهیم. هنگامی‌که یاد گرفتیم داستان زندگی خود را بازنویسی کنیم، به ما این فرصت داده می‌شود تا نه تنها خودمان، بلکه روابطمان با دیگران  در هر سطحی که هست را متحول کنیم».

این کتاب مهیج و ژرف برای کسانی که اولین بار اثری از این نویسنده را می‌خوانند بسیار الهام بخش و برای آنهایی که بدنبال کسب تجربیات جدید و کامل کردن کتاب محبوب نویسنده (هنر امکان) می‌گردند بسیار عالی است. 

در بخشی از مقدمه کتاب می‌خوانیم: «بشر، در طول تاریخ، همیشه به دیوارهایی شیشه‌ای برخورد کرده که راهش را سد کرده‌اند و حتی در دنیای خیال، مانع پیشرفتش شده‌اند. و بعد نوبت عبور از موانع می‌رسد. یک نفر رکورد سرعت چهارصد متر در دقیقه را می‌زند و راه برای دیگران باز می‌شود. زن سیاه‌پوستی از رفتن به انتهای اتوبوس خودداری می‌کند و تمام آمریکا بیدار می‌شود، شادی می‌کند یا می‌جنگد و از همان لحظه به بعد همه‌ چیز تغییر می‌کند.

دیوارهای شیشه‌ای که در این کتاب از آن‌ها حرف می‌زنم به فرض‌های ما دربارة محدودیت‌هایمان در حوزه‌های مختلف برمی‌گردد؛ اینکه چقدر می‌توانیم رشد کنیم و متحول شویم، آیا می‌توانیم دیگران را متحول کنیم و حتی بر جهان اثر بگذاریم؟ و تا چه حد می‌توانیم آزادی و رضایت را تجربه کنیم؟ برای شروع از بین بردن این فرض‌ها، به بررسی این مسئله می‌پردازم که الگوهایی که کورکورانه دنبالشان می‌کنیم چطور آغاز شدند و چطور می‌توانیم الگوهای جدیدی آغاز کنیم تا بتوانیم، بدون ترس، رشد کنیم و دیوارهای شیشه‌ای دورمان را بشکنیم تا اطرافیانمان هم بتوانند رشد کنند.

در بخش اول کتاب سعی می‌کنیم نشان دهیم آسیب‌های اجتناب‌ناپذیر دوران کودکی در انسان الگوهای فکری و رفتاری انعطاف‌ناپذیر ایجاد می‌کنند که در آینده هم ادامه می‌یابند. این درس‌های کودکی، مثل «ناراحتیت را بروز نده» یا «ذات سگ گاز گرفتن است»، هدفشان آن است که به ما احساس امنیت بدهند، ولی شاید چندان مناسب نباشند و در بزرگ‌سالی حتی باعث خطرات بیشتری شوند. فرض کنید سگی مهربان به کسی نزدیک شود که از بچگی شنیده ذات سگ گاز گرفتن است. این مرد تکه‌چوبی برمی‌دارد و در هوا تکان می‌دهد و خیلی زود هر دو طرف، ترسان، در وضعیت حمله قرار می‌گیرند. داستان‌های مختلف این بخش نشان می‌دهند که الگوها چطور ساخته می‌شوند و چطور می‌توان تغییرشان داد که بازتاب زندگی فعلی و شخصیت امروز ما باشند، تا در محیطی که اولین بار این الگوها در آن ساخته شده‌اند باقی نمانیم و ذهنمان هم در دورانی که این الگوها را باور کرده گرفتار نماند.

در بخش دوم کتاب، توجهمان به بیرون معطوف می‌شود و دیدمان گسترش می‌یابد تا بتوانیم داستان‌ها و الگوهایی را ببینیم که مانع رشد دیگران می‌شوند. ما می‌آموزیم که ترکیبی از انرژی و عشق را خلق کنیم تا بتوانیم امکان بیشتری را در وجود دیگران ببینیم. با بازنویسی داستان‌های خودمان، با لحن بلوغ یافته، از تلة رایج نصیحت کردن (در بهترین حالت) و فضولی کردن (در بدترین حالت) فرار می‌کنیم و عاملی طبیعی برای تحول این داستان‌ها می‌شویم. یاد می‌گیریم در سطحی از انرژی با دیگران ارتباط برقرار کنیم که موجب همکاری برای محقق کردن رؤیاهای جمعی ما ‌شود.

در بخش سوم نشان می‌دهیم، بعد از کسب ظرفیت دیدن الگوهای خودمان و مشارکت در محیطی که دیگران هم در آن امکان رشد دارند، چطور می‌توانیم پیشگامان قلمرویی جدید شویم که در آن جهان و ذهن، ذهن و جهان هر دو یکی‌اند. در این بخش، داستان دستاوردهای برجستة کسانی را می‌خوانید که سعی کردند با جهان، به همان شکلی که هست، هماهنگ شوند و به دور از افکار واهی و ایدئولوژی‌ها، ذهنشان را از الگوهایی که تمام جهان را گرفته‌اند رها کنند؛ کسانی که توانسته‌اند چشم‌اندازی خاص به جایگاه خود در جهان بیابند و به ‌لطف همین چشم‌انداز توانسته‌اند وارد ارتباطی پرانرژی با زندگی اطرافشان شوند.

در بخش پایانی کتاب، مجموعه‌ای از «بازی‌ها» آمده است که خواننده را به سمت قلمرو جدید امکان و ارتباط راهنمایی می‌کند. این بازی‌ها جزو بازی‌هایی هستند که نویسنده/فیلسوفی به نام جیمز کارس آن‌ها را «بازی‌های بی‌پایان» می‌نامد؛ بازی‌هایی با پایان باز که برنده یا بازنده‌ای ندارند؛ بازی‌هایی که فقط لذت بازی را به ارمغان می‌آورند. این بخش نویدی ارزشمند دارد: اگر تعامل کامل داشته باشیم، می‌توانیم جنبه‌هایی از واقعیت را کشف کنیم که قبلاً هرگز تجربه نکرده بودیم و گاه‌وبی‌گاه لحظات نادرِ هماهنگی کامل با زندگی را حس کنیم.

شاید با خواندن این مقدمه فکر کنید این کتاب بخش‌بندی شسته‌ورفته‌ای دارد، امّا این‌طور نیست. این کتاب درست شبیه خودِ زندگی تکامل می‌یابد؛ با الگویی درخشان و مارپیچ که به‌هیچ‌وجه خطی نیست. خواهید دید که ایده‌ها و تجربیاتِ داستان‌های قبلی در تمام روند کتاب تکرار می‌شوند و این ساختار، با تکرار مفاهیم به‌شکل‌های مختلف، می‌تواند کمکتان کند تا درک عمیق‌تری از هر مفهوم داشته باشید. امیدواریم این کتاب شما را وارد روند تکامل کند، درست مثل موجودی که اولین بار از اقیانوس به خشکی آمد، تا بتوانید بهتر درک کنید از کجا شروع کرده‌اید و درعین‌حال ظرفیت‌های بیشتری برای حرکت به سوی قلمرو جدید و وسیع‌تر زندگی بیابید.»


 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها