اگرچه علم متافیزیک علم پوشیدههاست اما پس از گذر از نسلهای خرافاتی و داستانهای جن و پری، امروزه این حوزه و ضرورت شناخت آن، بر هیچ کس پوشیده نیست. اما چگونه میتوان بیترس آسیبهای احتمالی روحی و روانی، در بحر عمیق ماورا، بدون واهمه غرق شدن، سیر و سفر کرد؟
در ایران نیز، برخی دانشگاهها مانند دانشگاه اصفهان، در نشریات خود، باب صحبت و نوشتن در این حوزه را باز کردهاند و بدون شک این انتظار از دانشگاههای معتبر میرود که اگرچه رشتهای اختصاصی در این حوزه ندارند اما زمینه را برای روشن کردن آن فراهم کنند. شاید دلیلی که بیشتر از دانشگاهها، مراکز تخصصی و اندیشکدهها و محافل خصوصی درباره متافیزیک بحث میکنند، ناآشنایی علمی و نادانی انسان باشد؛ هرچند بزرگترین عامل، به نظر، ناتوانی در درک کامل ماورا است.
آنچه امروزه به عنوان علم ماورا در نظر گرفته میشود، اگر در راستای تحلیل و بررسی ذهن و اندامهای مغزی نباشد، شکل داستان و خیال به خود میگیرد. مانند استادی که بخواهد دنیای بعد از مرگ را صرفا از روی تصورات، برای دانشجوی سال اولیاش توضیح دهد. چه تضمینی وجود دارد که برداشت و تحلیل دانشجو با استاد یکسان باشد؟ و چه تضمینی که داشتههای جدید دانشجو با توجه به ذهن و شرایط زیستیاش، از استاد پیشی نگیرد؟ شاید همین هم چوب لای چرخ این رشته میگذارد.
در هر صورت، به هر دلیل که شاید روشن باشد، شاید نه، بسیاری از آنها که توانستهاند به تجربه و درک درستی از ماورا برسند، در نهایت، سکوت را برگزیدهاند و ترجیح دادند در مورد یافتههایشان با کسی حرف نزنند. این نیز به نظر ناشی از توابع مخفی ترس است که انسان را از ناشناختهها و اثرات احتمالی مخربی که بر جسم و روان دیگران میگذارد، می گریزاند.
در حال حاضر مراکز معتبری در دنیا مشغول کند و کاو و برداشت از این دنیای نادیدنی هستند اما اینکه دقیقا تحقیقاتشان چه اثری بر زندگی مردم دارد و چه کارکردی میتوان از این شاخه از علم، داشت، بحث و نظر زیاد است. از آنجایی که هر فردی در طول زندگی، با بخش پنهان وجود خود، برخورد خواهد داشت، هر چند شخصی، تشخیص فرضیه درست در میان این همه حرف و نظر و قصه و داستان، کار دشواری است.
ایران با توجه به خرده فرهنگهای عامه و گرایش و اعتماد شدید به ماورا، بیش از سایر کشورها، نیازمند رشته های دانشگاهی در این حوزه است؛ و صد البته متخصصانی از سراسر دنیا که بتوانند آخرین یافتهها و داشتههای خود را در اختیار نسل آینده بگذارند. شاید بسیاری از باورها در هم بشکند، یا واهمه از بین رفتن قداست کتابهای مقدس، آشوب به پا کند، اما در هر صورت، ناگزیر به شناخت بیشتر این حوزه هستیم و چه بسا کتابهای مقدس، تنها راهگشایان ما باشند.
هرچقدر تاریک، هرچقدر عمیق، چراغهایی لازم است تا از اسارت و انزجار نادانی رهایی یابیم و جایگاه و فضازمان خود را بهتر درک کنیم. اینگونه شاید، مسیرهای تازهای پیش روی علوم جدید باز شود. بدون شک اختلاف دیدگاه در این حوزه، رایجترین امریست که مشاهده میشود. مثلا در ایران، به مراقبان و موکلها باورهای قدرتمندی وجود دارد و همین دیدگاه در کشورهای دیگری مانند آمریکا، به تماشاکنندهها (watchers)، تغییر یافته؛ دنیا و موجوداتی نادیدنی که شاید اختلافات سیاسی نیز میانشان وجود داشته باشد.
برای آنکه به درستی به درک قاطع، در این حوزه برسیم نیازمند ورود جدیتر علوم روان و اعصاب در این حوزه هستیم؛ جایی که ذهن و مغز را به خوبی شناخته باشیم و همزمان بدانیم در کشورهای دیگر، مردم دیگر، چگونه فکر میکنند و آیا راهی وجود دارد که همه انسانها، به یک درک و باور از دنیای نادیدنی ماورا برسند؟ / جواب سوال شاید یک کلمه ساده بله باشد اما نامکشوف بودن بسیاری از موارد در دنیای نادیدنی، همواره جایی خالی برای جواب نه، میگذارد.
در حال حاضر مراکز معتبری در سطح جهان به رشته متافیزیک میپردازند؛ از جمله میتوان به دانشگاه هاروارد، مؤسسه مطالعات پیشرفته متافیزیک، مؤسسه متافیزیك ملی امریکا، مؤسسه متافیزیك فرانسه، مؤسسه متافیزیك كوانتم، مؤسسه متافیزیك الكتریك پاورد و مؤسسه تحقیقات استانفورد اشاره کرد.
نظر شما