نویسنده در مقدمه این کتاب آورده است: «این نوشته نگاهی دارد به رواداری (تساهل، تسامح و مدارا) در فرهنگ و ادب ایران با تکیه بر آثار مکتوب و تلاشی دارد برای درسگیری، جمعبندی و دریافت رهنمود.
رواداری میتواند زاویه دید سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فلسفی، فرهنگی، قومییا اخلاقی داشته باشد و شکیبایی در اندیشه، گفتار، رفتار و اعمال دیگران را شامل شود. بزرگان ایران با وسعت مشرب تحسین برانگیزی بیشتر به رواداری مذهبی پرداختهاند؛ یعنی تحمل ادیان و مذاهب دیگران و همزیستی صلح آمیز با آنها. شاید از آنجایی که در جامعه ما تنوع سیاسی هرگز وجود نداشته، آرزوی آن نیز انعکاسی قابل ملاحظه ندارد. از این رو، این نوشته بیشتر، تکیه بر رواداری مذهبی با آزادی اعتقادات دینی دارد.
نگارنده بر این باور است که مشرب وسیع بزرگان ما، بلندنظری و جهان بزرگ و وجدان آزاد آنها، ما را در تالاش امروزمان، برای ساختن جامعهای بدون قهر و خشونت و مبتنی بر خلاقیت و سازندگی، آبادانی و احترام متقابل، و پرورش روح آزادگی و انسان دوستی و ترک تعصبات به نحوی کارا، یاری خواهد کرد.»
در قسمتی از کتاب با عنوان: ایرانیت و رواداری آمده است: «جوهر ایرانیت چیست؟ یکی از راههای پاسخ دادن به این پرسش شاید دریافتن اندیشهها و نوشتههایی باشد که ایرانیان به آن عشق میورزند و آن را زمزمه میکنند و در گفتوگوهایشان از آن به عنوان حجت بهره میگیرند. در این جستوجو به «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک)، (( میازار موری که دانه کش است»، «بنی آدم اعضای یک پیکرند» و «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا» میرسیم.
هرچند تنگنظری، قشریت، نواندیش ستیزی و دگراندیش گریزی در سراسر تاریخ رنجبار مردم ایران مسلط است و هر چند تحزب در سیاست و تنوع در فرهنگ هرگز تجربه نشده است، با این حال، ما به اندیشمندانی بر میخوریم که دارای عقاید و عمل توأم با سعه صدر و رواداری ژرف هستند، آشکارا و یا در پرده و کنایه و ایهام در مقابل قشریت ایستادهاند و به بیآزاری، انسان دوستی و همبستگی جهانی و رواداری ایرانیت دلبستهاند.»
مولف در جایی دیگر نیز مینویسد: «تلاش من در این نوشتار، آن است که برخوردی شبیه با برخورد علوم دقیقه با گذشته خود داشته باشیم. بدین سان که اندیشههای نادرست و نادقیق را به دور میاندازیم و درستترها را که از کوره آزمون و محک تجربه، سربلند بیرون آمدهاند، پیش رو قرار داده، سکوی پرش و پرواز به سوی آینده بهتر میکنیم. به زبان دیگر، نفی دیالکتیکی، در مقابل پذیرش دربست گذشته و یا نفی مکانیکی هر آنچه به گذشته تعلق دارد.»
ایرانیان در ساختن تمدن بشری نقشی افتخار آفرین دارند. زمانی که بر بریت و توحش حاکم مطلق در روابط بین افراد و دولت ها بود، کوروش بزرک امپراتوری بزرگ و رواداری بنا نهاد که ادیان و مذاهب، و اقوام گوناگون به طور مسالمت آمیز کنار هم میزیستند. کوروش یهودیان را که ۵۸ سال در بابل اسیر بودند، در سال ۵۳۹ پیش از میلاد آزاد کرد و به آنها اجازه داد به سرزمین شان برگردند و کشور و معابدشان را بسازند. سعه صدری که در تاریخ باستان سابقه ندارد.
در فصل نخست با عنوان رواداری در آیینهای مردم ایران آمده است: «زمانی که جنگ و جهل و بربریت بر بخش عمده جهان حاکمیت مطلق داشت، در ایران اندیشههای تابناک زردشت، مزدک و مانی ظهور کرد که در آن کرامت انسان و همزیستی او جایگاه ویژه دارد و رهنمود (گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک» هنوز کوتاهترین و کاراترین رهنمود رواداری و همزیستی مسالمتآمیز است.
حق ما به این گذشته تابناک فقط با افتخار کردن به آن ادا نمیشود، بلکه با به کارگیری این سفارشها و سرمشقگیری از این عملکردهای روادارانه و انسانگرایانه در زندگی روزانه و شرکت فعال در ساختن ایران و جهانی روادار و صلحآمیز و خشونتپرهیز ادا میشود.»
درباره رواداری در علم نیز بیان شده است: «علم در سده میانه با فلسفه مرز گذرناپذیر ندارد. دانشمندان فیلسوف و فیلسوفان دانشمند هستند. اندیشمندان ایرانی همیشه به مسائل جامعه حساس بودند و درباره آن نظر میدادند و گاه برخی از آنها حتی در سیاست و ساختن جامعه شرکت فعال داشتند. نیل به جامعهای روادار که اصلیترین شرط شکوفایی علم و دانش است، دغدغه بسیاری از دانشمندان ایران بود.»
در جایی دیگر نیز توضیح داده شده است: «در فلسفه کلاسیک ایرانی ادراک کلیات «علم» نامیده میشود و ادراک جزئیات ( معرفت). جدال نظری مشائیون، اشراقیون، عرفا و متکلمین درباره مسأله «حصول علم» بیانگر ژرفش ایمان این جریانها به توانایی درک انسان است. این دیدگاه تأثیر مستقیم در کرامت انسان و جدال بين «تعبد» و «تعقل» دارد.
مشائیون، پیروان مکتب فلسفی ارسطو، برای نیل به علم و معرفت بر بحث، برهان، استدلال منطقی و اندیشیدن تأکید دارند و کوشش به رسیدن به «علم اليقين» دارند. مشائیون به خردگرایی و توانایی بشر برای درک واقعیات معتقدند. در فلسفه مشاء همه انسانها بهرهور از عقل کیهانی هستند و گوهر همگان شریف است. این ایده هر چند تبیین گسترده و روشنی در جهان اسلام نیافت، اما میتوان در آن ایده «حق طبیعی» را دید.»
نظر شما