اینها همه ادعایی میهنپرستانه نیست بلکه یافتههای باستانشناختی از زندگی این انسان در همه پهن دشتهای فلات دو میلیون و هشتصد و اندی متر مربع؛ از سمرقند تا اروند، بهترین گواه این زندگی و سازندگی او بوده است. یافتههایی که برای همیشه درخشانترین بخشهای موزهها و گالریهای هنری و فرهنگی جهان را در بخشهای گوناگون هویت انسانی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به خود اختصاص داده است. (برای آگاهی بیشتر از یافتههای باستان شناختی و میراث هنری و فرهنگی ایران در عهد باستان به این منابع میتوان سر زد: ایلام؛ پیر آمیه؛ شیرین بیانی دانشگاه تهران چاپ متعدد. و هنر ایران، رومن گیرشمن، عیسی بهنام، بهرام فرهوشی؛ انتشارات علمی و فرهنگی 71. و باستانشناسی و هنردوران تاریخی؛ علیاکبر سرافراز، بهمن فیروزمندی؛ نشر مارلیک 88 و...)
از میان همه این شاخصهها شاید، میراث فکری و انسانی ایرانیان در حوزه حقوق اجتماعی، شهریگری (تمدن)، برابری و دادگری، میراثی باشد که نه تنها به آنها اختصاص دارد که در هیچ کجای تمدنهای جهان از عهد باستان تاکنون هماوردی نداشته است. در این زمینه شخصیتها، مکتبها و آثار یکتایی در حوزه زبانی، فرهنگی و اجتماعی از هزاره پنجم پیش از میلاد تا امروز دراین سرزمین گسترده ظهور پیدا کردهاند؛ که هریک نقشهای مانا و منحصربفردی در ساختار فرهنگ آن داشتهاند، و حرکت ارابه این تمدن جز بر بستر میراث فکری و دوره تاریخی آنان متصور نیست. در این مجموعه نامهایی چون شیلهک اینشوشیناک(در عهد ایلامی)، کوروش بزرگ، زرتشت اسپنتمان، داریوش بزرگ، شاپوران و خسرو انوشیروان ساسانی، حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام، فردوسی و ابوریحان و پورسینا و مولوی و حافظ و سعدی و... دهها نام و آثار و مکاتب برآمده از هر یک نقشهای ماندگاری در استمرار هویت انسانی ایرانی داشتهاند که داستان هر یک افسانه هزار و یک شب ملتی کهنسال و آزادمنش را به ارمغان آورده است که تا همیشه موجب شگفتی تاریخ بشر خواهد بود.
آنچه پس از این خواهد آمد داستان کوتاهی از هویت انسان مدار، آزادمنش و دادگر جامعه ایرانی در عهد هخامنشی خواهد بود.
در بهار سال 708 پیش از میلاد بود که در دشت همتانHamataan) ) همه خاندانهای ایرانی گرد هم آمدند تا از میان خود یکی را که از همه دادگرتر بود به مهتری و کدخدایی برگزینند و این نخستین باردر تاریخ جهان بود که کسی نه با جنگ و چیرگی، که بر مبنای دادگری و نیک شهرتی و با رای همگان به پادشاهی برگزیده میشد. هرودوت میگوید در آن روز خاندان های بوسی(Busi)، (پارتاکنی(Patkani)، استروکت(Estroket)، آریازنتی(Aryazanti)، بودی(Budi)، مغ (Mogh) و ماد در دشتی که پس از آن روز، به مناسبت آن گرد هم آیی همتان یا هگمتان (جای همگان، دشت همتان) نامیده شد، گرد آمدند و همگان به سبب دادگری و شهرت دهیوکا (دیهکان، دیااکو، دهگان، دهقان، مهتر ده خاندان) او را به گذک خوتایی (کدخدایی، دهخدایی، دارنده سرزمین، شهریاری...) برگزیدند. و از آن پس دهیوکا (دیاکو) نخستین کدخدای خاندانهای ایرانی و بنیادگزار پادشاهی ماد شد و همتان ( همدان) پس از شوش عهد ایلامی، دومین پایتخت ایرانیان شد. (هردوت، تاریخها، کتاب اول، 145-147، مرتضی ثاقب فر، نشر اساطیر، 95)
در همین روزگار نهاد مردم سالار دولت ایرانی بعنوان نخستین تجربه از حضور، حاکمیت، خواست و نگاه همه مردمان این سرزمین بعنوان دستوری ماندگار تا آیندههای پس از خود امتداد یافت و قدرت اجتماعی همواره در رنگین کمان اقوام و مردمان ایران به عنوان اصلی ثابت استمرار یافته و تا سدههای پس از آن نیز جریان داشت.
همین رویداد بار دیگر در پائیز سال 553 پیش ازمیلاد آنگاه که کوروش دوم هخامنشی با همیاری خویشان و بستگان خویش بر آخرین پادشاه ماد آژدیهاک ایختوویگو که به خونریزی و ستمکاری شهره بود پیروز گشت، در همان شهر همتان دوباره تکرار شد. سران ده خانوادن مادی و پارسی: پاتارکاتیها(Patarkata)، مارفیها(Marfi) ، ماسپیها(Maspi)، پانتیآلهها(Pantiale)، دروزیها(Derozi)، کرمانیها(Kerman)، دائنها(Daen)، مردها(Mard)، دروپیکها(Dripik) و ساگاراتی(Sagharti) که بزرگر و چادر نشین بودند بر پادشاهی کوروش جوان بر خود هم پیمان شدند. و به این ترتیب نخستین پادشاهی مردم نهاد جهان را پی ریختند. (هرودوت، همانجا، مرتضی ثاقب فر، 185-161 ---گز نفون، کوروش نامه (سایروپدیا) وحید مازندرانی، فصل پنجم، نشر دنیای کتاب71)
شاید خوبی پژوهش در تاریخ عهد باستان جهان (بهویژه ایران) در این است که اخبار و رخدادها را نه تنها از منابع نوشتاری (مکتوب) تاریخی، که از متون ساختاری سنگی، فلزی و سفالین که روزگاری به جای کاغذ بکار میرفتند نیز میتوان بدست آورد. بر همین اساس متون و منابع قابل دسترس و معتبر ما از تاریخ عهد باستان بسیار معتبرتر از عهد تاریخی (حدود یکهزار سال پیش به این سو) است که بیشتر یا همه منابع تاریخی ما، منابع مکتوب تاریخی (چون طبری و یعقوبی و.مسعودی و...) هستند، که اگر همینها نیز نبودند ما هیچ آگاهی یا دسترسی به هیچ یک ازجریانها یا رخدادهای متداول تاریخ جهان در سدههای میانه (چون تاریخ ادیان و مکاتب ادبی و جغرافیایی و انسانی ...) نداشتیم، و از همین روست که ارجحیت تاریخنگاری عهد باستان ایران (و جهان)که متکی به چند گونه منابع چون: سنگنبشتهها، لوح نبشتههای فلزی و سنگی و سفالی، سکهها و مهرها، همراه با منابع مکتوبی چون منابع یونانی ، آرامی و تازی زبان است؛ بسیار مستدلتر از رخدادهای سده هفتم میلادی (سده های میانی میلادی) به بعد است که بیشتر داشتههای ما از آن روزگار تنها متکی به برخی متون نوشتاری(تاریخ ها) و بازماندهایی از تاریخ شفاهی و سینه به سینه است.
منابع سفال نبشتههای بابلی هم زمان با روزهای آغازین دولت هخامنشی (میانه سده ششم پیش از میلاد) دادههای ذیقیمتی از نهاد مردم سالار و دادگرانه این دولت را به دست داده، و این منابع را مستدلترین منابع تاریخ ایران در آستانه شاهنشاهی هخامنشی میسازد. سه متن اصلی مرتبط با تاریخ ایران آغازعهد هخامنشی بدست آمده از بابل (رویدادنامه بابل عهد نبونائید، سرودههای گاهشماری بابل عهد نبونائید و استوانه آزادی بابل بدست کوروش بزرگ)، که در پایان سده نوزدهم (حوالی 1870 تا 1879) در ویرانههای بابل کهن کشف شد؛ با آخرین روزهای نبونائید(واپسین پادشاه بابل) و آغاز پادشاهی هخامنشی ارتباط دارد و جالبتر آنکه هر سه متن نوشته دبیران بابلی دیوان نبونایید است.
نوشتههای هرسه سفال نبشته بهم ارتباط داشته و به گونهای سه متن از یک جریان تاریخی مشترک را روایت میکنند که از فاصله سالهای 553 (بازگشت نبونائید از اربیا {Arabiaa }به بابل) تا پاییز 539 پیش از میلاد و جریان گشودن بابل به دست ایرانیان، آزادی بردگان آن شهر و انتشار استوانه آزادی کوروش بزرگ پایان مییابد. (ارفعی، عبدالمجید؛ فرمان کوروش بزرگ، 11-12. مرکز دائره المعارف اسلامی، 89 – شهبازی، شاپور. کوروش کبیر. 268-275؛ دنیای کتاب 89 - رجبی، پرویز. هزارههای گمشده ؛جلد2، 133-137 ؛ نشرتوس 87 )
توجه داشته باشیم که اخبار روایت شده در این لوحها، اخبار منابع همزمان خارجی از رخدادهای سیا سی ایران و آسیای باختری است که در درستی و بیجهتی آنها کمتر تردیدی هست. این سه متن بابلی با همه کوتاهی از اسناد دست اول و معتبر عهد باستان هستند که جز آنها خبر دیگری از آن روزگار در دست نیست.
یادمان باشد گزارشهای این لوحهای بابلی بازگویی جریان فتح کشور آنها بدست سپاهیان کوروش بزرگ هخامنشی است که خلاف معمول دیگر گزارشهایی از این دست واز همان سدهها، اینچنین خالی از هر قتل و غارت و آتشسوزی است؛ آنقدر که گاه باور نمیکنی که آیا این لوحها متنهایی از زبان اشغال شدهگان (بابلیها) است یا از زبان فاتحین (ایرانیان)!. بازخوانی متنهای بابلی ما را به دنیاهای ناشناخته و فراموش شدهایی میبرد که در خود بسیار اخبار ناگفته دارند؛ جریان نگارش لوحهای بابلی اواخر پادشاهی نبونائید، گویای جریان نا هم سوی مدیریت دولت آکادی بابل، میان نبونائید کاهن پیشین معبد سین که حال پادشاه بابل شده بود؛ با دیگر کاهنان آئین مردوک، که از اقدامات او ناخرسند بودند؛ و به همین دلیل بود که از هر نیروی مخالفی که بتواند جلودار نبونایید باشد، (از جمله ایرانیان و پادشاه جوانشان کوروش که به دادوری مشهور بود) حمایت میکردند.
(آنچه درپرانتز میان جملهها آمده برای فهم بهتر متن کهن نوشت بابلی است. علامت (...) نشان ازگفته نشدن برخی از بخشهای غیرمربوط به متن اصلی روایت برای کوتاهترشدن این گزارش است.؛ و علامت{ }نشان ازافتادگی در متن اصلی است.)
داستان از این جا آغاز میشود: در بهار سال 553 نبونائید پس از شفا یافتن از بیماری راهی شبه جزیرهای اربیا(عربستان) میشود و شهرهای ادمو(Adammu)، تمه (Teme) را تصرف می کند و در آنجا میماند. بابل دردست پسر وجانشین او بل شر اوصور(Bel-sha r-usul ) اداره میشود:
---در سال ششم پادشاهی نبونائید (549-550 پ.م) شاه ایشتومگو (شاه ماد) سپاهیان را فرا خواند تا برای رویارویی با کورش شاه انشان (کوروش بزرگ هخامنشی) تا با او (در میدان) روبرو شود. (اما) سپاهیان ایشتومیگو بر اوشوریدند و (او را) دست بسته به کوروش سپردند.
کوروش به سوی سرزمین اگمتنو (هگمتان Aghametno) پیش رفت و کاخ شاهی (ماد) را با سیم و زر (و دیگر) کالاهای با ارزش [...] از سرزمین اگمتنو به غنیمت گرفت و به انشان (پایتخت نخستین پارسها در ایلام) آورد...
- در ماه تشریتو (ماه هفتم بابلی ؛ همزمان با پنجم مهر تا پانزدهم آبان ) آنگاه که کوروش بر سپاه آکاد در اوپا بر کنار رود دیکلت (دجله) میتازد، مردم آکاد سر به شورش برداشتند اما نبونائید مردم پریشان را همگی بکشت.
در روز چهاردهم (هجدهم مهر) شهر سیپر Sipar بر کرانه رود فرات بیهیچ کارزاری گرفته (تصرف) شد و نبونائید گریخت.
در روز شانزدهم (بیستم مهر) اوگبرو (Ugbara، گبریاس) فرماندار گوتیوم،Gutium) ،در شمال میانرودان )و سپاه کوروش بیکارزار به بابل آمدند، پس از آن نبونائید، آن گاه که به بابل بازگشته بود دستگیر شد.
تا پایان (همان) ماه گوتیان سپردار درون اِسگیل (Asghil پرستشگاه مردوک خدای بابلی) جای ماندند (اشغال کردند)...
در ماه ارخِسمنو (Arkhasmana، ماه هفتم، آبان ماه) کوروش بیهیچ کارزاری به بابل اندر آمد و شاخههای سبز (برای خوشامد) در برابر او گسترده شد؛ آشتی (صلح) در شهر برقرار شد.
کوروش شادباشها (پیامهای دوستی) به همه شهرهای بابل فرستاد و او گبرو فرماندارش را به فرمانداری (نمایندگی خود) در بابل گماشت.
از ماه کیسلیمو (Kislimu سوم دی تا دوم بهمن) تا ماه آدورو (Addaru ، سوم اسپند تا سوم فروردین) پیکره خدایان آکاد که نبونائید واداشه بود تا به بابل آورده شوند. [...] به فرمان کوروش به شهرهای مقدس خود بازگشتند.
....
آنگاه که در روز چهارم ماه نیسان (هفتم فروردین 538 پ ـ م) کبوجیه (kambujia) پسر کوروش به پرستشگاه نیک گیدرو (Nighghidiro) رفت. کاهن نبو (Nabu) او که [...] گاو [...] (پیش کش کرد)... تیردانهای چرمین از [...] (پیکره) نبو به پرستشگاه اسگیل بازگشت.
دیگر رویدادنامه بابلی دوره نبونائید که روندی آهنگین دارد و به همین سبب به چکامههای نبونائید مشهور شده از کهنترین نمونههای شعری جهان است. این رویدادنامه نیز همین رخدادها را با زبانی آهنگین روایت میکند، که به روشنی پیداست اثر قلم دبیر یا دبیران دیگری است که با زبان دیگر به نقل رخدادها پرداختهاند. در این دومین رویدادنامه بابلی دیگر با دقت آن دیگری به ثبت تاریخها نپرداختهاند، اما توالی رخدادها بر همان روش دنبال شده و داستان شناخته شدهای ازیک دوره تاریخی سیزده ساله (553-538 پم) از روابط ایرانیان و بابلیان و سالهای آغازین شاهنشاهی هخامنشی را در قالب چکامهای موزون روایت میکند. رویدادنامه آهنگین بابل از ظلم وبیداد نبونایید برمردم، شورش برعلیه او، آمدن کوروش وایرانیان همراه و صلح وآرامش پس از آن میگوید:
......
- قانون و نظم از سوی او (نبونائید) اجرا نمیشد.
او مردم عادی را با [...] (و) بزرگ زادگان را در جنگ بکشت.
او سبد را (برای کشاورزان) نایاب کرد.
هیچ [...] در سرزمین نیست.
(صنعتگر) دیگر شادمانه سرود آلالا (همان ندای شور وشادی که امروز نیز بر زبانها در هر حال جاری است) را سر نمیدهد.
[....] دیگر گستره زمین بایر را دیوار نمیکشد.
...
و (نبونائید) دارائیهایشان را از آنان به زور گرفت و مالهایشان را پراکنده کرد.
...
او (نبونائید) تندیس خدایی را بساخت که هرگز کسی در سرزمین ندیده بود.
او آن را در پرستشگاه (شهر) برنشاند، او آن را بر پایه ستونی نهاد.
او آن را به نام ننا (Nanna) بنامید.
...
ستایش خدای خدایان و نام سرزمینهایی که او نگرفته بودرا بر این ستون یادمان بنوشت.
کورورش شاه جهان است. او که پیروزیهایش راستین است.
او که فرمانش را همه شاهان سرزمینها بر دوش میکشند.
...
او برای مردمان بابل آشتی (صلح) را فرمان داد.
... سپاهیان را از پرستشگاه اکور(Ekur )دور داشت (از تجاوز جلوگیری کرد)
......
برای بازسازی شهر بابل طراحی نو بیفکند.
او (کوروش) خود کج بیل، بیل، سبد حمل خاک را بدست گرفت و ساختن دیوار بابل را آغاز کرد.
او باروها را بر پی دیوار ایگمور انلیلEghmor Enlil) )دیوار با روی درونی شهر بابل) بنا نهاد.
پیکره خدایان و خدای بانوان بابل را (که از آنجا بیرون برده بودند) به جایگاهشان بازگردانید.
آنان که خانههایشان را رها کردهبودند را به خانههای خود بازگردانید.
غصههایشان را فرونشانید و به روانشان آرامش داد.
کسانی را که توا نشان در حدی بسیار پائین بود به زندگانی بازگردانید.
از آن روی که پیوسته خوراک آنان بدانا ن داده شده است.
او (کوروش) آن کردارهای بد را بزدود.
همه آن نیایشگاهها که بنونائید از ریشه برکنده بودرا دوباره بساخت.
.....
به مردمان و ساکنان بابل دلی شادمان داده شده است.
آنان (مردمان بابل) همچون زاندانیانی هستند که درهای زندان آنان گشوده شده است.
آزادی به آنان که گرفتار ستم بودند باز داده شده است.
همه شادی میکنند و بر او چون پادشاه خود می نگرند.
استوانه آزادی کوروش بزرگ سومین عضو مجموعه الواح بابلی میانه سده ششم پیش از میلاد است که داستان پیروزی ایرانیان بر بابل عهد نبونائید و آزادی هزاران برده بابل به فرمان کوروش را به گونهای ویژهای و در قالب یک پیروزی نامه و اعلامیه آزادی بخش بازگو میکند. مفاهیم انسانی، برابری خواهانه و آزادی بخش این استوانه سبب آن شده که در عمر 2560 ساله خود همواره جایگاهی یکتا یافته و با عنوان شکوهمند لوح آزادی کوروش بزرگ شناخته شود، و از زمان نگارش و انتشار آن (حوالی آبان 539 پم) تا امروز جایگاه رفیعی در ادبیات سیاسی جهان داشته باشد. در این استوانه سفالین 5/22 در 10 سانتیمتری با 45 سطر نوشته به زبان آکادی به گونهای مستقیم به این رخداد پراخته شده و داستان چیرگی ایرانیان بر بابل و آزادی هزاران برده بابلیان را از زبان خود دبیران دیوان بابل کاملتر از دو متن پیشن گزارش میکند.
گفتوگوی تخصصی درباره استوانه آزادی کوروش بزرگ موضوع این گفتار نیست اما آنچه از این میان بهدست خواهد آمد تکمیل روند توسعه اجتماعی ایران و آسیای باختری، و کاربرد و حضور سازهنوینی در ادبیات اجتماعی و سیاسی عهد باستان به نام مردم است؛ که مشخصا از همین جای تاریخ بشر و از دل مفاهیم برگرفته از این منبع مهم تاریخی آغاز میشود. این نام واژه (مردم) تا آن تاریخ (نیمه 539 پم) به هیچ روی در هیچ یک از متون رسمی یا اداری مردمان همزمان با هخامنشیان که اثری مکتوب از خود بر جای گذاشته بودند، چون ایلامیان و بابلیان و آشوریان و اورارتیان و.... دیده نشده بود.
نخستینبار در همین استوانه است که به یکباره با مفهومی جدید روبهرو میشویم با عنوان مردم که حال مقدر بود آنان خواست آزادی و برابری و رفاه آنان برنامه اصلی دولت نو بنیاد هخامنشی باشد. تحولی که پیش از این نیز گفتهایم ریشه در سازه مردم نهاد دولتهای ماد و هخامنشی دارد که بنابر ساختاری متوازن اقوام ایرانی در طول تاریخ همواره به عنوان اصلی اجتماعی میان آنان رواج داشت و بر همان اساس بود که دوبار (یک بار در آغاز دوران پادشاهی ماد و بار دیگر بگاه برپایی دولت هخامنشی) همین مردم خود دست به گزینش دیهکان یا پادشاه مورد نظر خود بردند و دهیوکا (رئیس ده خاندان) را بعنوان دیهکان اقوام ایرانی و نخستین پادشاه ماد و کوروش دوم پارسی را بعنوان نخستین شاهنشاه هخامنشی بهقدرت رساندند.
همان نگاه و همان انگیزه این بار نیز در سرزمین ستم زده و بردهدار بابل، پس از فتح آن شهر کهن بدست ایرانیان جاری شد و نگاه مردم مدار کوروش بزرگ و ایرانیان همراهش موجب آن شد تا برای نخستینبار در ادبیات سیاسی اقوام سامینژاد واژگان نوآمدی چون: مردم، برابری و آزادی در اندیشه، کار وزندگی در متون رسمی بکار میرود. حق آزادی و برابری همگان در جوامعی که سدهها بود چیزی بنام مردم، برابری و آزادی آنان شناخته شده نبود و انسانها جز در دو قالب حاکمین و بردگان معنی نداشت، بار اولی بود که دیده میشد.
بهگفته رومن گیرشمن گویی موج خاک و خون و بردهگیری از انسانها پس از سدهها فرو نشسته بود و نگرش جدیدی فرای فرهنگ جوامع بردهدار آسیای باختری رواج پیدا کرده بود: جنبشی که به استناد منابع بابلی، آرامی و یونانی، تنها کوروش دوم هخامنشی بانی آن بود و اقدامات بشر دوستانه و آزادی خواهانه او چنان جایگاهی در ادبیات تاریخی جهان به او داد که از آن پس با القابی چون مسیح آزادی بخش، پدر و مشهورتر از همه کوروش بزرگ شناخته شد. (برای آگاهی بیشتر از جریان فتح بابل و جریانهای پس از آن به منابع زیر میتوان سر زد:
شهبازی، شاپور. زندگی کوروش کبیر، فصل پانزدهم، دنیای کتاب 89
ارفعی، عبدالمجید. فرمان کوروش بزرگ 31-45،مرکز دائره المعارف اسلامی 89.
پیرنیا، مشیرالدوله حسن. ایران باستان، جلد 1؛ 377-407. دنیای کتاب 62
زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، جلد 1، 126-129؛ امیرکبیر، 80
رجبی، پرویز . هزارههای گمشده، جلد 2، 133 – 139؛ نشر توس 87
مالوان، ماکس. کوروش بزرگ، تاریخ ایران کمبریج جلد دوم، قسمت اول؛ ایلیا گرشویچ، تیمور قادری، 484-496؛ نشر مهتاب 87
بروسیوس ، ماریا . شاهنشاهی هخامنشی؛ هایده مشایخ، 58-63، نشر ماهی 88
بریان، پیر. امیراتوری هخامنشی، ناهید فروغان، جلد اول؛ 61-75، نشر فرزان 81 )
استوانه آزادی بخش کوروش بزرگ در بابل 539 پیش از میلاد نماد تحول شگرفی در مناسبات انسانی آسیای باختری است که پس آن دستور نهادین کار و روابط اجتماعی امپراتوری هخامنشی در دویست و بیست ساله آینده و حتا فراتر از آن در همه دوران اشکانی و ساسانی شد؛ میراثی که آن را این شخصیت یکتای تاریخی بر علیه نظام بردهدار جهان معاصر با خود بر جای گذاشت.
این منشور فرمانی از سوی یک فاتح است که حال آمده تا با دستیاری مخالفان دولت پیشین (دولت نبونائید) نظام نوینی را پی افکند؛ که به خواست این جهانگشا، نظامی انسانی و روامدار و برابری خواه است. منشوری که بهتر است بیانه یک دولت نوپا و آرمانگرا گفته شود که به روش روزگار خود (و به شکل یک بیانیه امروزین یا سندی رسمی) انتشار یافته است. بیانه رسمی که تا امروز نیز دارای نکات جالب توجه و ناگفتهای از جامعه عهد خویش است که به روشی مشخص به قلم دبیران بابلی همراه و طرفدار کوروش نگارش یافته است. دقت داشته باشیم که بامتنی کهن وبا ادبیات سده ششم پیش ازمیلاد روبهرو هستیم که حتی با برگردان و ویرایشهای امروزین، متنی بسیار کهنه و دیرفهم به نظر میرسد:
(علامت [ ] در هر کجا نشان از افتادگی متن اصلی است ؛ وعلامت [...] درمیان متن نشان حذف برخی سطرها برای کوتاه تر شدن این گفتار است. برای خوانش همه متن استوانه به منابع این نوشتار باید سرزد.)
استوانه آزادی بابل:
..... ناشایستی (نبونائید) بر پادشاهی کشور شهر (بابل) چیره شده بود،
- او فرمان داد تا به زور باج گندم و خراج (مالیات) بر رمه آنان (مردم بابل ) بنهند.
پرستشگاهی همانند اسنگیل (Esangil) بنا کرد... از برای شهر او و دیگر جاهای مقدس،
با آئینهايی نه در خور ایشان، آئینهای قربانی را بنهاد که پیش از آن نبود... به گونهای گستاخانه و خوارکننده سخن میگفت، و با بدکرداری و خوار شماری خدایان.
پس مردوک برای آرامش سرزمینهای سومر و آکد (Akkad) که چون پیکر مردگان بیجان گشته بودند؛ او (مردوک ،خدای بزرگ بابلیان) با اراده و خواست خویش روی به سوی آنان بازگردانید... مردوک در میان همه سرزمینها به جستجو و آزمون پرداخت.
برای جستن شاهی دادگر تا خواسته او (ماردوک) باشد. پس دستان کوروش پادشاه اَنشان (پایتخت کهن ایلام Anshaah) را برای یاری خود در دست گرفت. آنگاه او پادشاه شهر اَنشان را به نام خواند و او را به نام خواند برای پادشاهی بر همه جهان.
- در حالی که کوروش با راستی و داد پیوسته مردمان را رهبری میکرد، مردوک خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، به کردارهای نیک و و دل پر از دادگری او مینگریست.
در حالی که سپاهیان بیشمار او که چون آب یک رود، به شمار در نمیآمدند، پوشیده در ساز و برگ جنگ در کنار او گام برمیداشتند.
او بیهیچ کار زاری به شهر بابل درآمد و آن شهر را از هر یورش و ویرانی در امان نگاه داشت.
همه مردم بابل همه مردم سومر و آکد، همه شاهزادگان و فرمانروایان به او دورود گفتند و پاهایش بوسه زدند و از پادشاهیش شادمان گشته چهرهها درخشان کردند.
منم کوروش، شاه جهان، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و آکد، شاه چهار گوشه جهان
آن گاه که سربازان بیشمار من دوستانه در بابل گام برمیداشتند، من نگذاشتم کسی در سراسر سرزمین سومر و آکد ترسانده شود.
من شهر بابل و همه دیگر شهرها را در فراوانی روزیها (نعمتها) قرار دادم. (پر از نعمت کردم)
آنان را که در بابل نبونائید به بیداد و بیرضایت خدایان یوغ برگردنهایشان نهاد بود (به بردگی گرفته بود) که در خور ایشان نبود از بندرهانیدم.
و درماندگیهایشان را چاره کردم و ایشان را از بردگی برهانیدم.
اگد (Aghad)، سرزمینهای اشنون (Eshnunna)، زمبن (Zamban)، متورنو (M:turna)، دیر(Deyr ) و تا پایان سرزمین گوتیان (در شمال) و نیز شهرهای آن سوی ديکلت (دجله) که از دیرباز ویران شده بود را از نو ساختم.
و پیکره خدایان شهرهایی را که نبونائید به بابل آورده بود را به جاهای (شهرهای) نخستین خود باز گردانیدم و تا همیشه آن پیکرهها تا را در جای نخستینشان بنشاندم. و همه آن مردمان که پراکنده شده بودند را دوباره گرد آوردم و آنان را به جایگاههای خویش بازگردانیدم.
بی ترس باشی، تا همیشه با روزهایی بیهیچ گسستگی [...] همه مردم بابل پادشاهی مرا گرامی داشتند و من همه مردم سرزمینها را در زیستگاههای آرام بنشانیدم.
(استوانه آزادی بابل، کوروش بزرگ هخامنشی، بند 1-34، ارفعی ،عبدالمجید، فرمان کوروش بزرگ، 45-50، دائره المعارف اسلامی 89.
همان سند، پیرنیا، مشیرالدوله، ایران باستان، جلد یک؛ 386-388؛ دنیای کتاب 62 .
همان سند؛ شهبازی، شاپور، کوروش کبیر، 380-283، دنیای کتاب89 .
همان سند، رجبی، پرویز، هزارههای گمشده، جلد 2، 139-141، توس 87 .
همان سند، بروسیوس، ماریا، شاهنشاهی هخامنشی، هایده مشایخ، 63-66، نشر ماهی88 )
همین جریان را دیگر منابع عصر با دوران نخستین هخامنشی (منابع آرامی و منابع یونانی) نیز گزارش کردهاند. جریان آزاد سازی بردگان بابل را منابع آرامی و یونانی با دقت بیشری روایت کردهاند. به گزارش آنها بردگان و اموال فراوانی پس از آزادی بابل بدست ایرانیان آزاد گشت که از آن میان چهل و دوهزار وسیصد و شصت برده کنعانی از زن، مرد و کودک آزاد شده و همراه با مقادیر زیادی جامها و ظرفهای طلا و نقره تصرف شده بدست بابلیها به اورشلیم بازگردانده شد. (هرودوت، تاریخها، کتاب اول، بند اول 188-191، مرتضی ثاقب فر، جلد اول، 189-191. نشر اساطیر 95--- بروسوس، تاریخ بابل، سال هجدهم، پیرنیا، جلد اول 394---- عهد عتیق، کتاب دانیال باب پنجم؛ کتاب اشعیا، باب دهم تا چهل و پنجم و کتاب عزرا باب اول ؛ عهد عتیق، انجمن کتب مقدس شرق، بیروت 1975--- گزنفون، سیروپدیا [کوروش نامه]؛ کتاب 7 فصل 5، نوشتههای گزنفون بیشتر صورتی آمیخته از تاریخوروایت و اندرز دارد و روند تاریخی روشنی بدست نمیدهد، با این حال در فصلهای 5،6، 23 و29 کتاب او از جنگهای کوروش در آشور و بابل میگوید. وحید مازندرانی، دنیای کتاب 50 )
رشد جریان انسانی و دادگری در جامعه و دولت ایران عهد هخامنشی بعنوان سنتی پدری تا پایان این دوران امتداد مییابد و در نمایانترین شکل خود در اسناد حقوقی و دیوانی دولت هخامنشی از حوالی 519 تا 330 پیش ازمیلاد، در اسناد خزانه شاهی هخامنشی به ثبت رسیده است.
در آنجا ما با بیش از 30هزار سند حقوقی و اسناد مالی رسمی روبرو هستیم که در آنها برای نخستین بار درباره پرداخت حقوق و دستمزد و پاداشهای ویژه کارگران و هنرمندان و و صنعتگران در ردههای مختلف اطلاعات آماری بدست داده میشود.
داستان از این قرار است که داریوش یکم هخامنشی (که او نیز به سبب اقدامات سازنده و شهریگری خود در حوزههای گوناگون فرهنگی و اجتماعی در مناب تاریخی با لقب بزرگ شناخته میشود.) پس از استقرار پادشاهی خود (حوالی 519 پیش از میلاد) آنگاه که خواست پایتختی به بزرگی دولت خود که از شرق تا غرب جهان گسترده شده بود بسازد؛ ناچار شد برای بنای این کاخ شهر بزرگ در دشت انشان عهد ایلامی و در دامنه کوه مهر (مرودشت کنونی)، صدها کارگر و هنرمند و صنعتگر از اقوام و ملل مختلف را بکار گیرد، اما این بهکارگیری با همه سازهها و کارهای گروهی که تا آن روزگار بنا شده بود متفاوت بود.
این تفاوت در نوع همکاری این کارگران و هنرمندان بود. چرا که تا آن روزگار (تا عهد هخامنشیان) نظام رایج بردهداری در دولت شهرهای آسیای باختری (آشور، بابل مصر ...) شکل دیگری برای کار فردی یا گروهی را ترسیم میکرد. هراز چندگاهی اهل هر شهر یا روستا شهری در این سرزمینها به شهرها و روستاهای مجاور یورش میبردند و هر چه داشتند را با خود مردم آن شهر یا روستا به غنیمت گرفته و یا میفروختند یا به بیگاری میگرفتند؛ روشی که تا پیش از برپایی امپراتوری هخامنشی بسیار عادی و حتا پردرآمدترین کار و روش ثروت اندوزی بود، و جز آن روش دیگری شناخته نمیشد و کار برای طبقه حاکم آن دولت شهرها (یا شهر دولتها) تنها در قالب بردهگیری و بیگاری تعریف پذیر بود.
و به این ترتیب اسناد حقوقی و مالی شهر پارسه (تخت جمشید) در قالب الواح چند سانتیمتری ازگل رس نوشته وساخته شد ؛ که اگر هخامنشیان بر نوشتن و بایگانی این اسناد بعنوان روش مدیریت اداری ÷ اصرار نداشتند امروز ما چنین اسناد رسمی و بیتردیدی از وضعیت برابر و انسانی طبقات مختلف جامعه ایرانی در عهد هخامنشی در دست نداشتیم. آن روز که در کمال شگفتی در پائیز 1934 گروه باستانشناسی موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو به بازمانده بنای خزانه دولت هخامنشی در گوشه جنوب باختری شهر پارسه (تخت جمشید) دست یافت کسی باور نمیکرد که آنان به شگفتانگیزترین گنجینه مردمشناسی و اداری جهان دست یافته باشند؛ اما اینچنین بود.
خزانه دولت شاهنشاهی هخامنشی بنایی بود با 90/133متر طول و 60/77 متر عرض و نزدیک به یکصد بخش مختلف شامل تالارهای وسیع ستوندار و اتاقهای کوچک و بزرگ متعدد، راهروها و حیاطهای ایواندار، که در اصل مهمترین بخش و مرکز اسناد و ادارات دیوانی کاخ شهر پارسه بود و تا آن روز (نیمه سال 1934) هنوز ناشناخته مانده بود. این بایگانی مرکز اسناد و اموال دولت امپراتوری هخامنشی بود که در آن همه کارمندان و دبیران ایلامی، آرامی و بابلی دولت هخامنشی گرد هم میآمدند و به خودی خود قلب این سازه بزرگ را تشکیل میدادند. بنای خزانه شهر پارسه که قرار بود مرکز نگهداری ثروتها و اسناد شاهی، ارتشی و دیوانی باشد نزدیک درب جنوبی کاخ (که بنا بر، قرائن نخستین دربار بود) در گوشه شرقی کاخ ساخته شده بود، و در عمر نزدیک 180 ساله خود وظایف معمول خود را اجرا میکرد.
این بنا به عنوان گنجخانه شاهی مرکز امور اداری و دیوانی دولت هخامنشی و آغازگر دیوانسالاری ایرانی، رشته همه امور اداری و مالی این دولت گسترده را در یکجا متمرکز میساخت. بایگانی (خزانه ) دولت هخامنشی بنا بر تاریخ نخستین لوحها حوالی 517 پ.م به فرمان داریوش یکم (بزرگ )آغاز گشت ودر زمان خشیارشا و اردشیر یکم ادامه یافته و تکمیل شد. خزانه در زمان داریوش بزرگ به صورت تالار مستطیل شکل بزرگی در گوشه شمال شرقی سطحه کاخ پارسه، برفراز با روی شمالی با درازای 70/120 و پهنای 90/61 متر ساخته شده بود که دیوارهای استواری چون دژ به از خشت خام به بلندای 11متر و بدون پنجره داشت که پیرامون آن را اتاقهایی کوچکتر فراگرفته بود.
آنچه در سال 1312 (1934) توسط ارنست اشمیت (Eshmit) به ناگاه در این بنای پیرامون کاخ یافته شد بازماندههای غارت و ویرانی مقدونیها بود که به سبب طلا نبودن آنها ، رها شده بود... این آثار بیش از 30 هزار لوح گلین کوچک انگشتی شکل، به اندازه تقریبی پنج یا شش سانتیمتری بود که بر آنها دادههای گوناگونی چون صورت درآمدها، حقوقها، پرداختها، ورودیها و خروجیهای خزانه با ذکر نامآورنده و برنده و مقدار و تاریخ هر یک به زبان ایلامی درج شده بود و به نام متون باروی شهر پارسه شناخته شد. بیشتر الواح گلین باروی شهر پارسه به سبب ناپخته بودن خرد شدهاند، اما بازماندههای آن لوح ها بگاه آتش سوزی بنا بدست اسکندر، ناخواسته پخته و تبدیل به لوحهای سفالین شده محفوظ مانده است.
در دومین مرحله کاوشها در میانه سالهای 1936 ـ 1937 در مجموعهای که پس از آن الواح خزانه نامیده شد، 750 لوح و تکه لوح از همانجا کشف شد و بعدها 100 عدد آنها با عنوان الواح خزانه پارسه (تختجمشید) منتشر شد که بیشترشان متون مالی و اسناد حقوقی کارگران بنا یا امور جاری کاخ پارسه بود که همگی آنها نیز به زبان ایلامی بودند. این اسناد که مربوط به سالهای سیام تا سی و هفتم پادشاهی داریوش بزرگ است با رویکردی متفاوت از ثبت پرداختها بر مبنای نقره به شخصیتها، وابستگان یا کارگران نمونه دولت هخامنشی میگویند. هر یک از این لوحهای اداری در چند نسخه تنظیم و به جاهای مختلف فرستاده میشد، اما یک نسخه نیز در خزانه شاهی بایگانی میشدکه بیش از 600 نمونه از این الواح سالم مانده است.
تاریخ نگارش و تنظیم الواح یافته شده در باروی شهر کاخ پارسه مربوط به 509 تا 494 پیش از میلاد (سالهای 13 تا 28 شاهنشاهی داریوش بزرگ) و لوحهای یافته شده از خزانه پارسه از 458 تا 429 پیش از میلاد (از سال 30 داریوش بزرگ تا سال 17 پادشاهی اردشیر یکم) است. افزون بر اینها 500 لوح به زبان آرامی و 80 شرح آرامی بر الواح ایلامی و شرح 580 مهر دولتی که بر الواح می خورده همراه با الواح اداری ایلامی زبان یافته شده که همراه با 163 نوشته آرامی بر روی هاونها و دسته هاونهای مربوط به عهد خشایارشا و اردشیر یکم، مجموعه جالب توجه دیگری از یافتههای بارو و خزانه شهر پارسه را تشکیل میدهند. (هالوک، ریچارد تردویل؛ اسناد تخت جمشید؛ تاریخ ایران کمبریج، تیمور قادری، جلد 2 قسمت دوم؛ 700 ؛ نشرمهتاب87 ---ارفعی، استادعبدالمجید؛ گل نبشتههای باروی تخت جمشید 5؛ دایره المعارف اسلامی 87 –بروسیوس، همانجا 28)
سی هزار وهفتصد لوح یافته شده ازبارو و خزانه شهر پارسه که همگی به زبان ایلامی هستند دادههای سودمندی از سازماندهی فراگیر انسانی و تجهیزاتی با اهداف اقتصادی دولت هخامنشی را بدست میدهند. این لوحها همچنین اطلاعات بی مانندی از مشکلات و چالشهای سازمان دهندگان بدنه اقتصادی دولت در جهت ایجاد نظام یکپارچه مالی و پیشبرد عملکرد آن را ارائه مینمایند. الواح بایگانی هخامنشی به دو گروه متمایز تقسیم میشوند: لوحهای ساختمانی و لوحهای خزانه شاهی . الواح ساختمانی از رخدادهای سالهای سیزدهم تا بیست و هشتم پادشاهی داریوش بزرگ گفتگو میکنند و متون خزانه مربوط به سالهای سی ام پادشاهی داریوش بزرگ تا سال هفتم اردشیر یکم است.
انبوه نامها از زنان و مردان هنرمند و صنعتگر، تا غلهها و خوراکها و نوشیدنیها و دست ساختهها و اسبان و شتران و رمهها و ماکیان و دهها نام صفت دیگر، این الواح را افزون پر ارزش تاریخی و اداری خود، منابع قابل استنادی از وضعیت ادبی، اقتصادی و اجتماعی ایران سدههای ششم تا چهارم پیش از میلاد بهدست میدهد.
الواح خزانه (فرای الواح یافته شده از باروی شهر پارسه) نخستین متنهای ایرانی هستند که گویای پرداخت نقدی بر پایه نقره به کارگران و هنرمندان است. الواح ساختمانی خزانه شهر پارسه بعنوان نخستین متنهای جغرافیایی از شهرها و نام جاهایی در پیرامون کاخ شهر پارسه (تخت جمشید) و شوش گفتگو میکنند که جای دیگری گزارش نشده است؛ شهرها و روستاهای باستانی چون شیرزShir az) ) هیشما، متزیش، پاتارکاتا(پاسارگاد)، واکان، نیریز، توکراش، تموگان و چندین شهر و روستای عهد هخامنشی که از این لوحها بعنوان متون کهن جغرافیایی بدست آوردهایم ، و جاهایی که تا امروز می شناسیم و پابرجا هستند. از این لوح ها به نام مدیران و مهتران دولتی دست مییابیم که هر یک در ساختار اقتصادی و برپایی سلسله مراتب اسنادی و دیوانی دولت هخامنشی نقش اساسی داشتند. کسانی چون پرنکه (Paranke)، پسرعمو و وزیر دولت داریوش بزرگ و تحویلداری ایلامی بنام زیشاویش ، که هر یک از دستور پرداخت جیرهها و دستمزدها، یا مواد خوراکی (گوسپند، جو و نوشیدنی ها...) به درباریان شاه را صادر کردهاند. از این لوحها استادکارانی بنام ایرشنا، کارکیش و شودایا وا ... که کارفرمایان، هنرمندان، بناها و صنعتگران آن دوران بودند را نیز میشناسیم.
(هالک، ریچارد تردویل؛ اسناد الواح تخت جمشید؛ تاریخ ایران کمبریج، جلد دوم، ایلیاگرشویج،تیمور قادری؛ 699-712؛ نشر مهتاب88؛ سامی، علی، پایتختهای هخامنشی، 8-3؛ نشر پازینه 89)
الواح و اسناد بدست آمده از خزانه و باروی شهر پارسه (تخت جمشید) مجموعه ارزشمندی از اطلاعات کشاورزی و غذایی سدههای ششم تا چهارم پیش از میلاد ایران و آسیای باختری را بدست میدهد. در آنجا ما با بیشترین خوراکهای رایج طبقات میانه ( طبقه متوسط شهری و روستایی) و بالای جامعه آشنا میشویم. در این نمودار جو، گندم، انگور، آرد، گوسپند، گاو، انواع ماکیان، آبجو شراب زیاد رد و بدل شده است. چهار پایان پرکاربردی که از این الواح میشناسم، اسبان، مهتران، شترها، الاغها و گاوان نر بارکش هستند. انواع لباس های نخی، پشمی و زردورزی شده و اشرافی، لحاف و پتو؛ ابراز و آلات زندگی از سنگ و سفال و مفرغ و مس و شیشه؛ دست ساختههای چوبین، پافرشیها و پردهها و زیراندازها به زیاده در این لوحها نام برده شده است.
افزون بر این، لوحهای بایگانی شهر پارسه را باید پس از متون ایلامی وآکادی(از میانرودان) کهنترین اسناد رسمی حسابداری و مالی دانست که بر اساس ارقام، اعداد و وزنها به محاسبه میزان کار و سطح دستمزد هر یک از کارگران و هنرمندان یا صنعتگران پرداخته است. در این لوحها برای نخستین بار به مقیاسها و وزنهای استاندار و رسمی عهد هخامنشی دست مییابیم؛ نامها و واحدهای شمارش و وزنگیری که خیلی از آنها تا امروز نیز در هر گوشه این سرزمین متداول است؛ واحدهایی چون مر ( mmarrمانند من امروزین) کوار، کیل، گپ ... (هالک، همانجا 713-720. --- فرقاندوست، کامبیز؛ یوحنا، للی ؛ اوزان و مقادیر در ایران باستان، 35 به بعد، نشر بازتاب85 .--- سامی، همانجا، 9-10.---- بروسیوس، ماریا؛ زنان هخامنشی، هایده مشایخ 224-231 نشر هرمس 89)
این الواح گاه رنگ و بوی دینی هم دارند و در برخی از آنها حالتی وقف گونه ازنذر ودهشهای خوراکی برای اهورمزدا خدای ایرانیان یاایزدان ایلامی دیده میشود. این وضعیت در چند تا از لوح ها تکرار شده است (هالک، همانجا 721. --- بروسیوس، همانجا) در این لوحها حتی نظام دقیق پرداخت و دهش (صدقه) برای خوراک اسبان ودیگر چهارپایان پیشبینی شده و حسابهای آنها نیز با دقت ثبت شده است. (هالک، همانجا 723-725. --- بروسیوس ، همانجا، 730-732) تا سال 1959 جورج کامرون (ایران شناس، آمریکایی) 150 گلنبشته را بازخوانی و منتشر کرد و ریچارد هَلک (Halek) (ایلامشناس آمریکایی) 2087 گلنبشته بارو را به سال 1969 و 33 گلنبشته دیگر را در سال 1978 بازخوانی و منتشر کرد. هم او 2587 لوح دیگر را آوانویسی کرد که موفق به انتشار آنها نشد.
بزرگی آنچه از پس این یافتهها مهم به نظر میرسد بسیار کارسازتر از کشف ناگهانی آنهاست. اسناد حقوقی و مالی بایگانی هخامنشیان دنیای ناشناختهای از منابع انسانی و اجتماعی دهههای میانی سده ششم و پنجم پیش از میلاد ایران است که هر یک دفترهای ناگفتهای را پیش روی پژوهشگر جهان باستان میگشاید که هیچگاه گمان وجود آنها در گوشهای از شهر شاهی پارسه نمیرفت. بیگمان سالم ماندن این حجم الواح گلین پس از به یغما رفتن همه داشتههای شهر پارسه که گاه آنگونه کونتوس کورتیوس روفوس (مورخ رومی سده یکم میلادی) میگفت موجب تکهتکه شدن مجسمه و پردهها و فرشها نیز میشد، مدیون همین بیاهمیت جلوه کردن لوحهای گلین، پیش چشم اسکندر و غارتگران همراهش بود که به این اسناد مهم تنها نگاه گلنبشتههای بیارزشی داشتند که به هیچ کار نمیآمد.
اسناد خزانه شاهی شهر پارسه بهترین نشانه از جامعه مردم سالار عهد هخامنشی است که در آن انسانها نه بر مبنای جنسیت، نژاد یا ثروت که بر مبنای نقش و میزان توانایی خود حقوق میگرفتند و حتی پس از آن و به گاه از کارافتادگی یا بیماری و فرزندآوری نیز بیمه میشدند، و حقوق از کارافتادگی میگرفتند اما هیچگاه به بیکاری یا بردگی گرفته نمیشدند.
ارزش وجودی بایگانی اداری هخامنشی نه تنها به عنوان اسناد تاریخاجتماعی ایران سده پنجم پیش از میلاد، که بیشتر به سبب ماهیت یکتای این اسناد اداری در دوران خویش است، که از این جهت هیچ سند تاریخی دیگری همطراز با آنها نیست. این ارزش با جوامع بردهدار هم زمان با هخامنشیان (بابلیان، آشوریان، مصریان، یونانیان...) سنجیده خواهد شد که در آنها انسان بعنوان اصلیترین مایملک و کالای اقتصادی (البته بنابر سن و جنسیت هر یک ) پر سودترین دارایی، و برده فروشی درآمدزایی شغلها بود، و آزادی، برابری و تساوی حقوق انسانی که از ویژگی های جامعه دودمانی ایرانی بود ، دردیگر جوامع همعصر با هخامنشیان حرفی درحدیک رویا هم نبود...
اخبار روایت شده از جریان ساخت و ساز بناهای مشهور جهان باستان در مصر، بابل، روم، چین ... هم زمان با هخامنشیان و حتی تا عهد ساسانی (سده سوم تا هفتم میلادی) و رفتار آنان با برده گانشان از فراط خشونت گاه به خیال نیز نمیگنجد. این واقعیت از آنجا سرچشمه میگرفت که در جوامع غیر ایرانی (شرق یا غربی) اصولاً همه ساخت و سازهای بزرگ و دولتی و راندن ارابهها و کشتیها و همه مشاغل خانگی و شهری و یا کار کشاورزی که محصول کار کشاورزان وابسته به زمین بود بدست اسیران و بردگان صورت می گرفت و این ساخت و سازها و کارها با وحشیانهترین شکل خود انجام میشد.
چنانچه تاریخنویسان یونانی آوردهاند همه بناهای شگفتآور مصری را اسیران یهودی، کنعانی و فلسطینی ساختند و آنان نیز که از شدت کار زیر سنگها له میشدند خوراک درندگان میشدند یا در زیر بناها دفن میشدند. دیوار بزرگ چین در سده سوم پیش از میلاد که به فرمان چین شی هوانگ (Chin shi Huvangh) پادشاه مقتدر چین بنا شد نیز سراسر بدست بردگان و اسیران ساخته شدو اجساد کشته شدگان زیرشلاق و کار نیز در بدنه دیوارها دفن شد. همان سالها بودکه میدان بزرگ گلادیاتورها (کلوزیوم) در شهر روم به فرمان وسپازیانوس (Vespasianus) بین سالهای 69 -70 پیش از میلاد آغاز شد و تا سال 90 میلادی به مدت یکصد و بیست سال بدر از کشید و در تمام این مدت صدها برده و اسیر جنگی در سختترین شرایط و در غل و زنجیر بیگاری کردند. نوشتهاند که تنها پنحاه هزار اسیر یهودی در این بنا بیگاری میکردند و هنگام گشایش این ورزشگاه که از قضا برای نبرد میان بردگان و حیوانات و کشتن تفننی بردگان ساخته شده بود، تعداد زیادی از این بردگان برای شادی خدایان روم خوراک درندگان شدند...
(هرودت، تاریخها، هادی هدایتی، جلد دوم190 و پس از آن، دانشگاه تهران83. --- کرجی، یاروسلاو، تمدنهای آسیا و خاورمیانه، خسرو قدیری، 275-277، انتشارات همشهری78؛. ---لوکاس، هنری. تاریخ تمدن، عبدالحسین آذرنگ، 69-70 و 73-159-160، نشر اطلاعات78 . --- سامی، علی؛ پایتختهای هخامنشی، 3-4، نشر پازینه89)
گرچه بیشتر این گنجینه بزرگ (الواح اداری هخامنشی) هنوز ناخوانده مانده و گروگان برخی داد و ستدهای سیاسی امروزیها مانده است. اما برخی از این مجموعه چندین هزار برگی میتواند نمونههای جالبی برای بازخوانش داستان زندگی آزاد و برابر انسان سده ششم و پنجم پیش از میلاد ایران عهد هخامنشی، در جهان هم عصر با خود باشد که بردهداری گونه غالب روابط اجتماعی آن بود و نه زنان که مردان نیز جز کالای قابل خرید و فروش چیز دیگری نبودند. حال آنکه بنا بر این حجم گسترده منابع، زنان ایرانی به عنوان هنرمندان یا کارگران آزاد، از حقوق برابر با مردان برخوردار بودند. روابطی که حتی خیلی از آنها برای جهان معاصر نیز باورناپذیر مینماید. دست آوردهای زنده اسناد بایگانی بدست آمده از بارو و خزانه شهر پارسه حوزههای چندی برای پژوهش و آگاهی از زندگی انسان عهد هخامنشی درایران و آسیای باختری را پیش روی ما میگسترد که تا امروزه نیز قابل بررسی و کاربردی بوده و از این دیدگاه نیز اسنادی تاریخی وشگفت انگیز است:
- ---الواح بایگانی شهر پارسه از نخستین منابع جغرافیایی است که در آن به نام یا عنوان روستاها، مناطق و شهرهای ایران عهد هخامنشی و اسناد شهرهای کهنی چون شیراز، .پسا و نیریز میتوان دست یافت. از این جهت میتوان به برآورد مجموعه برگی از نام روستاها و شهرهای ایرانی و ارزش و جایگاه آنها در سده ششم و پنجم پیش از میلاد دست یافت که خود فصل نوینی در مطالعات ایران شناسی عهد هخامنشی خواهد بود.
---این الواح تنها اسناد رسمی عهد هخامنشی از نامها، مناصب و عنوانهای دولتی است که بنابر دقت در کاربرد نامها و عنوانها برای ثبت اسناد دیوانی، قابل اعتماد و واقعی بوده، واز این جهت نیز مدارک تاریخی یکتایی بشمار میرود.
الواح خزانه و باروی شهر پارسه به سبب کاربرد فراوان نام و عنوان کارگران، هنرمندان و پیشهها و هنرها هر یک گنجینه نایابی از مشاغل، هنرها، پیشهها، صنایع و هنرمندان و صنعتگران ایران عهد هخامنشی به شمار میرود.
این لوحهای گلین دسترسی ما به دادههای اطلاعاتی در زمینه میزان حقوق و دستمزدها، بازنشستگی، پاداش، حقوق مدت زایمان، برابری حقوق کارگران مرد و زن و چندین مورد دیگر در زمینه حقوق انسانی و کار در جامعه ایران نیمه هزاره یکم پیش از میلاد را میسر میسازد.
الواح بایگانی شهر پارسه منبع پرسودی برای آگاهی ما از انواع فراورده های کشاورزی، صنعتی و هنری ایران عهد هخامنشی را بنابر ارزش مالی و حقوقی هر یک بدست میدهد.
از این اسناد همچنین میتوان اطلاعاتی از نوع خوراک و پوشاک مردان آن روزگار بدست آورد.
الواح خزانه و باروری شهر پارسه مستندترین آمار واطلاعات از اندازه ها و مقیاسها و وزنها در عهد هخامنشی را ارائه میکند.
این لوحهای اداری در پردازنده نام ماهها و روزهای ایرانی در عهد هخامنشی است و همراه با نوشتههای کتبه بعستان (بیستون) تنها منع گاهشماری ایرانی آن روزگار به شمار میشود.
چنانچه پیشر نیز گفته شد الواح اداری شهر پارسه تنها و مستندترین اسناد از حقوق برابر انسانی و کاری مردمان عهد هخامنشی ؛ و در دورانی است که کار و حقوق کارگری حتی افسانه هم نبود و قالب کار و کارگری در جوامع هم عهد با هخامنشیان ( آشوریان، بابلیان، مصریان ...) تنها در شکل بردگی ممکن بود. و این تنها هخامنشیان بودندکه در سیستمی مشخص مردمان را بنابر تخصص و توانایی و جنسیت خود بکار میگرفتند و به آنان حقوق میپرداختند. این الواح همگی دارای تاریخ، روز و زمان تنظیم هر یک از اسناد است که گویا هر یک هر دو نسخه تهیه و بایگانی میشده، که از این جهت نیز دارای ارزشی مستند و رسمی در حوزه تاریخنگاری است.
تنها از الواح اداری شهر پارسه است که میتوان به تنوع قومی و شغلی مردمان ایران و آسیای باختری، اروپای خاوری و شاخ افریقا در حوزههای گوناگون دست یافت، مشاغلی چون درودگری، سنگ تراشی، پیکره سازی، منبت کاری، آهنگری، مسکاری، زره سازی، جواهر سازی، باغبانی، آشپزی، افشره سازی، و... تنها نمونههایی از دهها کار و پیشهای است که در ایران عهد هخامنشی (از هند تا مصر) در جریان بود و صاحبان همه این صنایع و هنرها نبست به هنر و توانمندی خود به کار گرفته شده وحقوق دریافت میکردند.
الواح اداری شهر پارسه تنها اسناد رسمی جهان باستان است که در آنها به گوناگونی و تنوع قومی و انسانی امپراتوری هخامنشی و سطح زبانی و فرهنگی آنان از هند تا مصر میتوان دست یافت.
این اسناد تنها مدارکی است که درآنها سطح و نوع دستمزد و مزایای مشاغل مختلف را میتوان بازشناخت.درآنها حتی انواع دستمزد کارکنان دیوانی، مغان و موبدان، ماموران وصول مالیات و مشاغل خدماتی چون بیتارها (ستور پزشکان)، پیکها، چهارپاداران و ...،... را نیز میتوان بدست آورد.
در این زمینه حتی ما نام اصلی مجموعه بزرگ کاخ شهر پارسه را از این اسناد بدست میآوریم. در این الواح است که افزون بر نام شهرها و روستاها و تسوگها (مناطق) و ماهها و روزها و مهتران و کارمندان دولت و دیوان هخامنشی ، به نام این کاخ نیز که برگرفته از نام استان پارس که دل امپراتوری هخامنشی بود دست می یابیم ، همان نامی که منابع یونانی نیز برای این شهر بکار بردهاند ؛ نه نام عامیانه تخت جمشید.
از این الواح همچنین به برخی ویژگیهای فرهنگی جامعه ایرانی می توان دست یافت که تاثیر آنها تا دوران پس ازاسلام تاریخ ایران برجای مانده است. در برخی از این الواح با شگفتی میخوانیم خدمتگزاران همسران و دختران شاهنشاه هخامنشی نباید مرد باشند و حتی تیمارگران اسبان آنان نیز باید از زنان باشند تا آنکه این زنان کمتر تماسی با مردان بیگانه داشته باشند.
- از زمان کشف این لوحها (1312خورشیدی) ما با بیش از پانصد نام، عنوان ویژه، تک واژه، شناسه، سرشناسه، فعل، فاعل و مفعول زبان پارسی باستان آسنا شدهایم که امروزه دیگر رایج نیست و تنها این اسناد مرجع آشنایی ما با این ادبیات فراموش شده هستند.
دستیابی به واحدهای پولی و مبادلهایی عهد هخامنشی چون در یک و شکل (Shenel) و ارزش اقتصادی و مبادله ای هر یک که گونه رایج و رسمی مبادلات پولی و بازرگانی سدههای ششم تا چهارم پیش از میلاد در سرتاسر آسیا، اروپا و افریقا بوده از این اسناد بدست میآید.
اسناد و الواح شهر پارسه خبر از برخی نهادهای کارگری چون فروشگاهها و تعاونی کارگری امروزین نیز میدهد. بر این اساس ما از بنگاههای مردم نهادی آگاه میشویم که با سرمایه آن کارگران و مدیریت خودشان بر پا شده بود و در آن کالا یا خدماتی را به کارگران شهر پارسه ارائه میداد که موعد بازپرداخت آنها از حقوق و مزایای دریافتی آن کارگران برداشت میشد. نظامی مردم نهاد که چون بسیاری دیگر از نهادهای اجتماعی و فرهنگی که ایرانیان سدهها سال پیش پایه گزار آن بوده اند اما به فراموشی سپرده شده و طبق معمول ، منابع غربی پیشینه آن را به سده هجدهم اروپا نسبت دادهاند.
این اسناد همچنین گویای نظام ارزیابی و نظارت بر کمیت و کیفیت کار، دسترسی به نرخ ها و نظام دریافت و پرداخت دستمزدها و تعیین ارزش تخصصی کالا و خدمات ارائه شده ، انبارداری و بروز رسانی خدمات بر مبنای قوانین جاری کشوری در روزگار هخامنشیان است.
( آنچه گفته شده بر مبنای اثر ماندگار روانشاد استاد دکتر علی سامی {پایتختهای شاهنشاهان هخامنشی} است ؛ ابرمردی که بیست سال از عمر عالی و توان جسمی خویش را صرف کاوش و پژوهش در آثار و یافتههای شهر پارسه نموده است، همانحا، 1-10 و برخی جاهای دیگر، نشر پارسه، 89.----- ارفعی، دکتر عبدالمجید، گل نبشههای باروی تخت جمشید، 1-36 و جاهای دیگر، نوشتههای استاد ارفعی در زمینه خاستگاه و ساختار لوحهای شهر پارسه کاملترین داده در این زمینه است.
(هالک، ریچارد تردویل ، اسناد الواح تخت جمشید، تاریخ ایران کمبریج، ویراست ایلیاگر شویح، تیمور قادری، جلد 2، قسمت دوم، 699-726، نشر مهتاب 87.)
بازخوانی برخی ازاین اسناد اداری نمونه های جالبی ازاین منابع یکتای تاریخی خواهند بود (ادبیات این لوح ها با همان گویش کهن خود گزارش شده است ) :
- 2 مریش[1] افشره انگور، ایردومرتیی (Irdomartiy) سر کارگر دریافت کرد و آن را به 3 زن تازه زاییده داد.
یکی از آنها نرینه و دوتای آنها مادینه زاییده بودند،
2 مریش افشره انگور، روکوراک (Rokorak) دریافت کرد و آن را به کارگران زن پرکار (کوشنده) داد،
در مجموع 10 مریش داده شد،
146 مریش به حساب سال بیست و دوم انتقال داده شد،
162 مریش آنان (؟) همچنین 23 (مریش) فراهم شد.[2]
- به یمکشد (Yemkeshed) شربتدار بگویید،
پَر نکه (Paranke) میگوید:
58 مَریش افشره انگور،
به بَکی (Baki) که کَروم (؟) است داده شود،
باشد که او آن را به عنوان دستمزد سنگ تراشانی که در پارسه هستند و اَبتی (Abtei) و میشبَد (Mishbad) سر کارگر آنان هستند، برگیرد،
ماه سوم (سال هجدهم داریوش شاه )
نوشت
سند از مرز دریافت شد.[3]
- 255 بار غله فراهم شده (از) ایرتو تپی،
کارگران دستمزد بگیر با حقوق در لیدم،
که ایرشن (Irshen) سرکارگرشان است،
به عنوان دستمزد دریافت کردند،
ماه ششم در سال بیست و سوم (داریوش شاه)
زن 5،
زن 4،
زن 5/3،
زن 3،
زن 2،
دختر 2،
دختر 5/1،
دختر 1،
مرد 3،
پسر 2،
پسر 5/1،
پسر 1،
در مجموع 93 کارگر . ( ارفعی ، همانجا 137 -- برای آگاهی بیشتر درباره بایگانی دولت هخامنشی به منابع درجه اول ودوم زیر میتوان سر زد:
Hallok,R, T. perseplis Fortification Tablets, Chicago 1969 other Discoveries,
Chicago 1957)
دامنه حضور وبرابری انسان ایرانی براساس معیارها وقوانین اجتماعی عهد هخامنشی چون قانونی نانوشته و میراثی ارجمند درهمه دوران باستانی و تاریخی ایران امتدادیافته و همواره جامعه، فرهنگ ومردم کهنسال ایران را از دیگر تمدنها برتر داشته است.
منابع و آثار نهادین:
- ارفعی، عبدالمجید، گلنبشتههای با روی تختجمشید، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، 87.
ارفعی، عبدالمجید؛ فرمان کوروش بزرگ، مرکز دائره المعارف اسلامی 89 .
بروسیوس ، ماریا ؛ شاهنشاهی هخامنشی ؛ هایده مشایخ . نشرتوس 88 .
ازهم او ، زنان هخامنشی ، هایده مشایخ . نشر هرمس 89
پیرنیا ، مشیرالدوله حسن ؛ ایران با ستان . جلد 2 ،دنیای کتاب 64 .
رجبی، پرویز، هزارههای گمشده، جلد 2 (هخامنشیان به روایتی دیگر) نشر سخن 87.
ریچارد، تی، هالک، اسناد الواح تختجمشید، تاریخ ایران کمبریج، جلد دوم (2) ایلیا گرشویچ، دکتر تیمور قادری، 699ـ 726، نشر مهتاب 88.
زرین کوب ، عبدالحسین ؛ تاریخ مردم ایران .جلد 1 ؛ امیرکبیر 80 ؛
- سامی، علی، پایتختهای هخامنشی ؛ نشر پازینه 89 ؛
شهبازی ، شاپور ؛ کوروش کبیر ؛ دنیای کتاب 88 ؛
عهد عتیق، انجمن کتب مقدسه شرق، بیروت 1975؛
گزنفون، سیروپدیا [کوروش نامه]؛ وحید مازندرانی .دنیای کتاب 66 ؛
فرقاندوست، کامبیز؛ یوحنا، للی . اوزان و مقادیر در ایران باستان، نشر بازتاب85؛
کرجی، یار و سلاو، تمدنهای آسیا و خاورمیانه، خسرو قدیری، انتشارات همشهری78؛
- کخ، هایدا ماری، از زبان داریوش، پرویز رجبی ، نشر کارنگ 77.
- لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، عبدالحسین آذرنگ، نشر اطلاعات 73؛
مالوان ،ماکس ؛ گوروش بزرگ ؛ تاریخ کمبریج 2 ، قسمت اول ،ایلیا گرشیویچ ؛ تیمور قادری . مهتاب 88.
هالک، ریچارد تردویل ، اسناد الواح تخت جمشید، تاریخ ایران کمبریج، ویراست ایلیاگر شویح، تیمور قادری، جلد 2، قسمت دوم، نشر مهتاب 88 .
- هردودت، تاریخها، کتاب اول ، مرتضی ثاقب فر، نشر اساطیر 95.
- هرودت، تاریخها، هادی هدایتی، جلد دوم ، دانشگاه تهران83؛
Cameron.g .,Persepolis Treasury Tablets.I-II Chicago, 1948
Hallok,R, T. perseplis Fortification Tablets, Chicago 1969 other Discoveries,
Chicago 1957)
نظر شما