گزارشی درباره قصه و قصهگويی:
سفر به سرزمین پر رمز و راز «قصه» در دنیای اینترنت و بازیهای رایانهای/ انسان و افسانه، همزمان با هم به دنیا آمدند
محمدرضا شمس و اسدالله شعبانی در گفتوگو با ایبنا درباره سرزمین قصه و دنیای پر رمز و راز آن صحبت کردند. دنیای که به عقیده شمس به گروه سنی خاصی تعلق ندارند و به عقیده شعبانی دنیایی است که در آن، همیشه خوبی بر بدی، راستی بر دروغ و نور بر تاریکی پیروز میشود.
اگرچه امروز، کمتر مادر یا مادربزرگی است که برای فرزند یا نوه خود قصه بگوید و او را رهسپار جهانی ناشناخته کند اما هنوز هم، روزگار قصهها به پایان نرسیده؛ چراکه «قصهها و افسانهها، همزاد انسان هستند و هیچ وقت جذابیت خود را برای مخاطب از دست نمیدهند؛ از سوی دیگر نشاندهنده باورها و آرزوهای مردماند؛ به همینخاطر،ضروری است که به همت هنرمندان و نویسندگان به روز شوند» اینها را قصهنویسی چون محمدرضا شمس میگوید.
شمس که «افسانههای ملل» را هم گردآوری کرده، قصهها را متعلق به دوران کودکی بشر میداند و میگوید: به باور من، انسان و افسانه، همزمان با هم به دنیا آمدهاند. به همين خاطر است که قصهها به گروه سنی خاصی تعلق ندارند و با همه افراد، در هر سن و سالی ارتباط برقرار میكنند. اصلا عبارت «یکی بود، یکی نبود»، همه آدمها را از کوچک و بزرگ، جادو میکند و این برعهده نویسندگان و هنرمندان است که به قابلیت بیمانند قصهها توجه و آنها را بهروز کنند.
به باور نویسنده کتاب «من، بابام، دماغ زنبابام»، قصهها نه تنها از یک نسل به نسلی ديگر منتقل میشوند که از یک سرزمین هم به سرزمین دیگر سفر میکنند و به هرجا که میروند با فرهنگ و سلیقه و آداب و رسوم مردمانش یکی میشوند و همین ماجراست که موجب ماندگاری آنها شده؛ برای مثال «ماهپیشونی» ما همان «سیندرلا» است.
ثبت و ضبط قصهها ضروری است
محمدرضا شمس با اشاره به ضرورت ثبت و ضبط قصهها میگوید: امروز، با توجه به رشد روز افزون صنعت و تكنولوژی، چارهای جز ثبت و ضبط قصهها وجود ندارد و خوب است نهادهایی چون سازمان میراث فرهنگی به این مساله مهم توجه کنند و به گردآوری و انتشار قصهها بپردازند؛ وگرنه چیزی از آنها باقی نمیماند. حتی خوب و ضروری است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همه قصههایی را که در جشنواره سالانه قصهگویی خوانده و اجرا میشود، منتشر کند و در اختیار خانوادهها، مربیان کودک و سازمانها و نهادهای مرتبط چون آموزش و پرورش، صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد بگذارد.
نویسنده کتاب «دختر ماهپیشونی»، جبرانکنندگی را یکی دیگر از خاصیتهای افسانهها میداند و بر این باور است: قصهها، تضادهای درونی ما را به ما نشان میدهند و ناتوانیهایمان را جبران میکنند. بنابراین نباید از قصهها ترسید و جلوی انتشارشان را گرفت. وجود جن و غول و دیو، نه بچهها را میترساند و نه خرافهپرستی را رواج میدهد. اصلا همینکه در قصهها، همیشه نیروهای مثبت بر بدیها پیروز میشوند، خوب است
به گفته شمس، ترویج قصهگویی، در گرو حمایت نهادهای فرهنگی است؛ چراکه روزگاری تلویزیون و ماهواره و بازیهای رنگارنگ رایانهای وجود نداشت؛ در نتیجه، پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر و بچهها دور هم مینشستند و به قصه گوش میدادند و قصه، بهانهای بود تا سه نسل را کنار هم بنشاند و به هم نزدیک کند، اما امروز نسلها از هم فاصله گرفتهاند.
قصه، بهترین شیوه آموزش به کودکان است
اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان هم قصهها را بازسازی واقعیت میداند و معتقد است: افسانهها میزان خیالپردازی آدمها را افزایش میدهند و آنها را به یک دنیای خیالی میبرند؛ دنیایی که در آن، همیشه خوبی بر بدی، راستی بر دروغ، نور بر تاریکی پیروز میشود.
نویسنده مجموعه «قصه امشب» با اشاره به اینکه قصهگویی، بهترین شیوه آموزش به بچههاست میگوید: درست است که امروز، همهچیز تغییر کرده و پدر و مادرها، حوصله و زمان چندانی برای قصهگفتن ندارند و خود بچهها هم، آنچنان که باید و شاید قصه را نمیشناسند، اما هنوز هم قصهگویی، بهترین روش برای برقراری ارتباط با کودکان و آموزشدادن به آنهاست.
به باور شعبانی، قصهها با یک زبان نمادین از خواستههای درونی انسانها میگویند و آرزوهای پنهانشان را آشکار میکنند. به همینخاطر است که به گروه سنی خاصی تعلق ندارند و همه انسانها میتوانند از خواندن قصه لذت ببرند؛ چراکه لایهلایه هستند و لایهای که برای کودکان در نظر گرفته شده در سطح میگذرد.
شاعر مجموعه «یک نفر رد شد از کنار دلم» بر این باور است که در قالب قصه میتوان فرهنگ گفتوگو و تعامل را به بچهها یاد داد. اصلا اگر پدر و مادری، دختر یا پسر پرخاشگر یا خجالتی دارند در چه قالبی بهتر از قصه میتوانند به او آموزش دهند. به همینخاطر، سالهاست در کشورهای پیشرفته جهان از قصهگویی به عنوان یک شیوه کارآمد و مدرن آموزشی بهره میبرند.
نظر شما