بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «جنگ است که به ما معنا میدهد» نوشته کریس هجز روزنامهنگار سرشناس و کهنهکار آمریکایی، یکی از صریحترین و عمیقترین آثار ضد جنگ در دوران معاصر است. این کتاب که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد، همچون زنگ خطری برای جهانی است که به جنگ خو گرفته، به خشونت اعتیاد دارد، و اغلب در تله روایتهای قهرمانانه جنگ گرفتار میآید.
کریس هجز که سالها خبرنگار جنگ نیویورکتایمز بود، در مناطق بحرانزده جهان همچون نیکاراگوئه، السالوادور، بوسنی، کوزوو، سودان و خاورمیانه حضور داشته و از نزدیک شاهد چهره عریان جنگ بوده است. کتاب او ترکیبی از خاطرهنگاری، گزارشنویسی میدانی، تحلیل فلسفی و نقد سیاسی است؛ اثری که نه فقط از فاجعههای جنگ، بلکه از جذابیت پنهان و اغلب خطرناک آن سخن میگوید.
عنوان کتاب، خود نشانگر نگاهی متفاوت به پدیده جنگ است. هجز معتقد است که جنگ صرفاً یک فاجعه انسانی یا رخدادی سیاسی نیست، بلکه گاه برای فرد و جامعه تبدیل به منبع معنا، هویت و احساس تعلق میشود. انسان در میدان جنگ، «قهرمان» میشود، به آرمان میپیوندد، و به چیزی بزرگتر از خود متصل میگردد. اما این معنا، همانطور که نویسنده هشدار میدهد، توهمی مرگبار است. جنگ، با زبان دروغینِ میهنپرستی، با تحریک حسهای جمعی، و با وعده قهرمانی و افتخار، حقیقت را به قربانگاه میبرد و انسان را از درون تهی میکند. هجز مینویسد: «ما در جنگ، به هیولایی تبدیل میشویم که ادعا میکردیم با آن میجنگیم».
یکی از نکات جالب کتاب این است که نویسنده صرفاً به نکوهش خشونت اکتفا نمیکند. او از جذابیت جنگ برای انسانها میگوید؛ از اینکه چطور جنگ، نوعی اعتیاد به هیجان، معنا و تجربه حسی شدید ایجاد میکند. در مقابل، صلح اغلب بیرمق و فاقد هویت تلقی میشود. هجز از تجربه شخصی خود مینویسد. وی پس از بازگشت از میدانهای نبرد، دچار افسردگی شد؛ نه فقط بهدلیل خاطرات تلخ، بلکه بهدلیل از دست رفتن نوعی هیجان و معنا که فقط در شرایط افراطی جنگ وجود دارد. این اعتراف، صادقانه و در عین حال ترسناک است: جنگ میتواند جذاب باشد، و همین است که آن را خطرناکتر میکند.
کریس هجز یکی از فصلهای مهم کتاب را به نقش رسانهها، حکومتها و اسطورهسازی در جنگ اختصاص میدهد. او مینویسد که چگونه جنگ، همواره با مجموعهای از دروغها و تحریفها همراه است: تصویرسازی دشمن، ساخت قهرمانان دروغین، حذف پیچیدگیهای واقعی، و ایجاد نوعی دوقطبی اخلاقی مطلق – ما خوبیم، آنها بد.
او با استناد به تجربه خود در جنگهای یوگسلاوی سابق، از نقش رسانهها در شعلهور کردن تنفرهای قومی مینویسد. برای او، مسئله فقط سیاستمداران جنگطلب نیستند؛ بلکه رسانهها و روشنفکرانی که به جای حقیقت، اسطورههای جنگی را تقویت میکنند نیز در این جنایت شریکاند.
هجز کتاب خود را در دوران پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نوشته است؛ زمانی که ایالات متحده وارد جنگ در افغانستان و سپس عراق شد. او در این بستر، نگران افزایش ملیگرایی افراطی، تقدیس سربازی، و کاهش تحمل نسبت به دگراندیشی بود. وی در این کتاب هشدار میدهد که آمریکا در حال تکرار همان الگوهای خطرناک جنگطلبی است: بستن دهان منتقدان، رمانتیک کردن خشونت، و تبدیل جنگ به بخشی از هویت ملی. از این نظر، کتاب هجز تنها اثری تاریخی نیست؛ بلکه بیانیهای اخلاقی و هشدارآمیز برای اکنون و آینده است.
اگرچه هجز در جایجای کتاب به نقد سیاستگذاران، ارتشها و نهادهای قدرت میپردازد، اما قدرت اصلی کتاب در نگاه انسانی آن به جنگ است. او نه از زاویه چپ یا راست، بلکه از چشماندازی اخلاقی و انسانمحور به جنگ مینگرد: مردمی که خانههایشان ویران میشود، سربازانی که از نظر روانی نابود میشوند، کودکانِ بیسرپناه و نسلهایی که با زخم جنگ بزرگ میشوند.
برای هجز، تنها راه مقابله با این چرخه، نه صرفاً مخالفت با سیاستهای نظامیگری، بلکه بازسازی نظام اخلاقی جامعه و ترویج صداقت، شفقت و حقیقت است.
«جنگ است که به ما معنا میدهد» کتابی است که خواننده را به حال خود رها نمیکند. این اثر، یک بیانیه ضد جنگ سطحی نیست، بلکه واکاوی ژرفی از طبیعت انسان، هویت جمعی، و نقش جنگ در ساخت و تخریب تمدنهاست. کریس هجز با صداقتی کمنظیر، از تجربه شخصی و آگاهی تاریخی خود بهره میگیرد تا زوایای پنهان پدیده جنگ را روشن سازد. در جهانی که هنوز جنگها ادامه دارند، در خاورمیانه، اروپا، آفریقا و حتی در سیاستهای درونی کشورها، کتاب هجز همچنان صدایی است برخاسته از وجدان بشری؛ صدایی که میگوید: «دیگر کافی است. جنگ، معنایی ندارد جز ویرانی».
نظر شما