«هفت داستان» اما در همه پیکها و قرنطینهها نفس کشید و با هر زحمتی بود، خودش را حفظ کرد و حالا میخواهد باز هم در همه بحرانها تولد یکسالگی خود را جشن بگیرد.
اینجا در جنوب اصفهان، کتاب و رویداد ادبی و... زنده است و زندگی میکند و یک مجموعه مستقل، خصوصی و بدون هیچ پشتوانهای با تیم کارشناسی مجرب، راه خود را ادامه میدهد. گفتوگوی ما را با آزاده فردوسی و فرشاد سلیمانیفرد، مدیران «هفت داستان»، بخوانید.
چرا «هفت داستان»؟ نام این مجموعه، از چه عناصری تشکیل شده است؟
ما هر دو تحصیلات فنی داریم و سالها فعال حوزه صنعت بودیم اما همواره فانتزی فعالیتی نه برای اقتصاد که مبتنی بر دل را در سر داشتیم. شهریور سال 1397 به این باور رسیدیم که زمان تحقق این رویاست. مجموعه «هفت داستان» دربرگیرنده «هفت داستان» است. کتاب (حوزه عمومی)، فیلم و موسیقی، کودک و نوجوان، بازی و سرگرمی، نوشتافزار، صنایع دستی و هدایای لوکس، برگزاری نشستها و رویدادها و کافه.
ایده اولیه شکلگیری این مجموعه از کجا آمد؟
در تابستان سال 1397 بنا به دلایلی سفرهای متعدد و اقامتهای چند روزهای در تهران داشتیم و بنا بر سنت همیشگی، ساعات آزاد را با دیدن تئاتر یا پرسهزنی در شهرکتابها، باغ کتاب و... پُر میکردیم. پس از بازگشت به اصفهان در شهریورماه بر این باور رسیدیم که اصفهان از چنین موهبتی کمبهره است و مردم شهر استحقاق چنین خدماتی را دارند. در همان زمان متوجه شدیم که شهرکتاب اصفهان و پردیس کتاب افتتاح شد. شاید شادیبخشترین خبر در آن تابستان همین بود که موید باور ما بود. همان زمان بود که این ایده به تصمیم بدل شد.
پیش از این هم سابقه کار فرهنگی و یا کتابفروشی داشتید؟
بیش از هر چیز مخاطب کارهای فرهنگی و کتاب بودهایم. بههمین دلیل باور داشتیم که توقع مخاطب را لمس کردهایم.
تا چهاندازه از کمیت و کیفیت کتابفروشیهای تهران و دیگر شهرهای ایران اطلاعات داشته و دارید؟
تا پیش از ایدهی «هفت داستان» صرفاً مشتری و دریافت کننده کتاب از کتابفروشیهای بزرگ بودیم. پس از شکل گرفتن ایده و شروع فاز مطالعاتی، بسیاری از کتابفروشیهای بزرگ تهران، شیراز، رشت، مشهد، اراک، کرج، کاشان و همچنین فروشگاههای صاحب نام در کانادا (indigo) و آمریکا (amazon) را مورد بازدید تخصصی یا مطالعه قرار دادیم و ایدههای خوبی را دریافت کردیم که بعضاً در «هفت داستان» به کار گرفته شد.
و این شناخت از کتابفروشیها و دیگر مراکز فرهنگی اصفهان چگونه بود؟
در این حوزه که نام فرهنگ را بر تارک دارد، فرهیختگانِ ارزشمندی فعالیت دارند که همگی قابل ستایش هستند. با ورود ما به این حوزه ارتباطات و همکاریهای بسیار زیبا و با ارزشی با همکاران فعال در این حوزه شکل گرفته و شایان ذکر است که بزرگان این صنف در برقراری این ارتباط و همکاری پیش قدم بودند.
الگوی خاصی هم برای آغاز کار داشتید؟
ما این شانس را داشتیم که مشاوری مجرب و خوشنام داشته باشیم. اما اصرار بر این بود که کپیبرداری نشود و آنچه انجام میشود، منطبق بر الگوی ذهنی و ایده اولیه تیم «هفت داستان» و البته مطابق با سلیقه و نیازهای سنجیده شدهی مخاطبان با فرهنگ اصفهانی طرح شود. اینکه چقدر در این راه توفیق داشتیم از استقبال مخاطبان قابل سنجش است.
چرا بُرج و منطقه مرداویج را برای تأسیس «هفت داستان» انتخاب کردید؟
پس از مطالعه روی مناطق مختلف شهر اصفهان به این باور رسیدیم که منطقه مذکور از چند جهت واجد شرایط است. اول آنکه در برخی از مناطق شهر خدماتی مشابه تمام یا حداقل بخشی از خدمان هفت داستان وجود دارد. اما در این منطقه – شاید به دلیل گرانی مکان و بازگشت سرمایه طولانیتر - جای آن خالی است. دوم، ترکیب جمعیتی این منطقه که تمام طیف سنی - اجتماعی جامعه هدف ما را از جوانان پُرشور، بزرگسالان بازنشسته، خانوادههای دارای کودک، دانشآموزان و دانشجویان را در بر دارد. سوم نزدیکی به دانشگاه اصفهان و در مسیر محلههای بزرگی چون سپاهانشهر و بهارستان.
تکمیل مجموعه هفت داستان از ایده تا اجرا چقدر زمان برد؟
از شهریور 1397 ایده شکل گرفت، اسفند همان سال مکان تهیه شد و عملیات ساختمانی تا بهار سال 99 بهطول انجامید و 20 تیرماه 1399 درِ مجموعه روی مخاطبان باز شد. در مجموع از ایده تا بهرهبرداری 22 ماه زمان صرف شد.
شیوه انتخاب طبقات، چیدمان و طبقهبندی کتابها و نوشتافزار بر چه مبنایی طراحی شده است؟
بخش کتاب در طبقه دوم و سالنهای 3 و 4 نشانده شد تا دنج بودن مکان را برای اهل کتاب به ارمغان آورد. فیلم و موسیقی به دلیل قرابت با آن در سالن 4 و در کنار کتاب قرار گرفت. نوشت افزار و لوازم هنری که مورد مصرف دانشآموزان و دانشحویان و هنرجویان است، در نزدیکترین مکان به ورودی اول مجموعه (کوچه 12) یعنی سالن 1 و صنایع دستی و هدیا فصل مشترک مجموعه فروشگاه و کافه را شکل داده است. کافه برای سرویسدهی به مراجعان در انتهای مجموعه و برای سرویسدهی به کسانی که تنها به شوق یک فنجان قهوه پای به مجموعه میگذارند، در ابتدای مجموعه از سمت دیگر (میدان برج) جانمایی شود. بخش کودک و نوجوان، خاصترین و حساسترین بخش مجموعه در میانه (سالن 2) قرار داده شد تا در آغوش مجموعه علاوه بر حس امنیت، دیدگاه خوش منظر شادی کودکانه را برای همه بخشها تامین کند. در بالاترین طبقه مجموعه، سالن بام پیش بینی شده است تا پس از گذر از سایه شوم کرونا امکان نشستهای فرهنگی، ادبی، هنری و نمایش نقد فیلم و تاتر با دعوت از اهل هنر و ادب مهیا شود.
تا چه اندازه به منافع مخاطب میاندیشید؟
ما اعتقاد داریم اگر مرزبندی یا اختلاف زاویهای بین منافع مخاطب و منافع مجموعه باشد، با گذر زمان، این فاصله به مراتب زیادتر خواهد شد. بنابراین منطقیترین راهکارها، راهکارهایی هستند که نیازهای جدیدی را در مخاطب بسازند و این نیازهای جدید، به طور قطع راههای شناخته شده متداول مانند ابزارهایی چون درصد تخفیف نیستند. بلکه باید باعث ایجاد حس تعلق خاطر و ارزش افزوده در مخاطب شوند.
شعار هفت داستان چیست؟
درنگی برای تفکر و آرامش.
رنگبندی هفت داستان بر چه اساسی است؟
رنگ سفید برای القاء حس آرامش و رهایی و در کنار آن در برخی مکانها رنگ گرم قهوهای به جهت حس زنده بودن.
اگر بخواهید مخاطب را در تمامی اهداف خود به مشارکت نزدیک کنید، چه پیشنهادهایی را ارایه میکنید؟
ما مخاطبمان را جدا از مجموعه نمیدانیم. مخاطب، جزئی از خانواده هفت داستان است و این در حد شعار و یک جمله زیبا نیست. باور و ایمان ماست. بنابراین طبیعی است برای رسیدن به این باور، باید اعضای خانواده در تشکیل، رشد و حفظ تک تک ایدهها و اهداف مشارکت داشته باشند. برای این منظور، به طور مداوم سلیقهها و پیشنهادات مخاطب را به صورت سیستماتیک ثبت کرده و استفاده خواهیم کرد.
با توجه به وضعیت کرونا و همچنین وضعیت اقتصادی مردم چه پیشنهادهایی برای بالا بردن فرهنگ مطالعه در دل جامعه امروز دارید؟
کرونا به سرعت تغییرات اساسی در سبک زندگی مردم ایجاد خواهد کرد. اما این تغییرات اساسی، از بخش مطالعه شروع نشد و مطمئنا از حوزه اقتصادی تاثیرگذاری خود را شروع کرد، همانگونه که امروز شاهد آن هستیم. ضمن آنکه شما نیز به این مسئله اذعان دارید که تغییرات فرهنگی، زمان و صرف سرمایههای بسیار زیادی را میطلبد. بنابراین این مسئله از توان و اختیار یک مجموعه به طور قطع خارج خواهد بود. اما ایده اصلی ما برای این منظور، جایگزین کردن اخبار روزانه با مکالمه مستقیم کتابها با مخاطب است؛ چیزی فراتر از یک عکس یا کپشن در پستهای اینستاگرامی؛ ارزیابی وضعیت روحی مخاطب، بررسی علاقهمندیهای گذشته و نمایشِ خودِ واقعیِ یک کتاب. بقیه راه را خود مخاطب به سرعت طی خواهد کرد.
به دیگر همکاران هم فکر میکنید؟ نحوه همکاریتان با آنها چگونه است؟
رقابت در این فضا به مفهوم تقویت یکدیگر است. مجموعههایی از این دست همواره و در نزدیکی یکدیگر هر چه تلاش در بالا بردن سطح کیفی کار خود داشته باشند، با بالا بردن سطح دانش و فرهنگ جامعه مخاطبین و فضاسازی فرهنگی، سطح نیاز فرهنگی جامعه و تعداد مخاطبین را بالاتر برده که مستقیم و غیرمستقیم به منافع آنچه رقیب یا همکار نامیده میشود، ارج نهادهاند.
تا چه اندازه با تأسیس مجموعههایی چون هفت داستان به کتابفروشیهای محلی میاندیشید و آیا تمهیدی هم برای همکاری با این کتابفروشیهای قدیمی دارید؟
اساساً کاربری مجموعههایی از نوع هفت داستان و کتابفروشیهای محلی و قدیمی متفاوت است. هرکدام جایگاه خود را داشته و به نیازهای متفاوتی از جامعه پاسخ میدهند. لذا هیچکدام برای دیگری نگرانی محسوب نمیشود. تعامل با قدیمیهای این حرفه قطعاً اسباب توفیق را برای مجموعههای نوظهور فراهم میسازد.
با توجه به شرایط حاکم ویروس کرونا چگونه میتوان در خانه ماند و از مزایای فرهنگی هفت داستان بهره برد؟
با توجه به شرایط حاکم در ارتباط با ویروس کرونا، استفاده از فضاهای مجازی بیش از پیش احساس میشود. فضای مجازی طراحی شده از جمله صفحهی اینستاگرام، سایت و دیگر زیرساختهای مجازی امکان اطلاع از آنچه را در مجموعه رخ میدهد، و همچنین تازههای نشر، مشاوره در انتخاب کتاب، معرفی صنایع دستی، نوشتافزار و بازیهای موجود، سفارشگیری کتاب یا کالای ناموجود، برگزاری رویدادهای فرهنگی و کارگاههای آموزشی در زمینههای فرهنگی خانواده، کودک و ... (بهطور مجازی) را فراهم میسازد.
نظر شما