چهارشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۵
جامعه‌ مدنی در جوامع در حال توسعه مطالبه‌ای برای حفظ محیط زیست ندارد‌‌

مرتضی قلیچ می‌گوید: در کشورهای در حال توسعه در درجه‌ اول جامعه‌ مدنی حامی محیط زیست است و دولت را موظف و ملزم می‌کند که پیامدهای زیست محیطی را لحاظ کند، درحالی‌که در کشورهای در حال توسعه چنین وظیفه‌ای به صورت جنبی برای دولت تعریف شده است. به عبارت دیگر جامعه‌ مدنی چندان مطالبه‌ای برای حفظ محیط زیست ندارد‌‌.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، هدف کتاب «وضعیت ارزیابی تاثیرات زیست محیطی و اجتماعی در کشورهای در حال توسعه» ارزیابی اثربخشی نظام ارزیابی تاثیرات زیست‌محیطی(EIA) در بنگلادش با استفاده از رویکرد جامع جدیدی است که نگارندگان از آن تحت عنوان «چهارچوب یکپارچه کل نگرا» یاد می‌کنند. رویکرد کل نگر اتخاذ شده در تحلیل نظام ارزیابی تاثیرات زیست محیطی(EIA) در این کتاب، همه جنبه‌های روش ارزیابی تاثیرات زیست محیطی(EIA) از جمله وضعیت قانونی و اداری را بررسی می‌کند. اجرای ارزیابی تاثیرات زیست محیطی (EIA)، در برگیرنده انجام ارزیابی تاثیرات زیست محیطی (EIA) و ارزیابی تاثیرات اجتماعی (SIA)؛ کیفیت گزارش‌های ارزیابی زیست محیطی- اجتماعی (EISs) جلب مشارکت عمومی؛ و پیگیری‌های پس از ارزیابی زیست محیطی- اجتماعی (EIS) و به عبارتی اجرای اقدامات تعديل پیامدهای منفی و نظارت است.

این مطالعه ارزشیابانه با بررسی‌های انجام شده در کتاب‌های دیگر در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه که اساسا به يك جنبه از قانون و یا مدیریت ارزیابی تاثیر زیست محیطی(EIA) و یا سایر مطالعات درخصوص کیفیت ارزیابی اجتماعی و زیست محیطی برای تعیین اثربخشی آن نگاه می‌کنند، متفاوت است. پیگیری ارزیابی زیست محیطی(EIA) به ویژه در کشورهای در حال توسعه هنوز ضعیف‌ترین پیوند در نظام ارزیابی زیست محیطی(EIA) دارد. اتخاذ رویکردی جدید برای کشورهای در حال توسعه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا امروزه آنها تجربیات قابل توجهی در انجام ارزیابی زیست محیطی (EIA) کسب کرده‌اند که اکنون به نظر می‌رسد باید بازبینی اساسی شود.

این کتاب بر اساس دانش عمیق نگارندگان از نظریه و عمل ارزیابی تاثیرات زیست محیطی(EIA) و ارزیابی تاثیرات اجتماعی(SIA) و تجربیات گسترده کار میدانی در بنگلادش نگاشته شده است. پیمایش پرسشنامه‌ای با افراد مرتبط، مصاحبه چهره به چهره و با استفاده از ضبط صدا با کارکنان مدیریت محیط زیست؛ و بررسی دقیق قوانین، اسناد، دستورالعمل‌ها، گزارش‌ها و احکام ارزیابی تاثیرات زیست محیطی(EIA) و ارزیابی تاثیرات اجتماعی(SIA) و بازدیدهای میدانی از تعدادی از پروژه‌های توسعه در حال انجام و بهره‌برداری از جمله روش‌های جمع‌آوری داده‌های کتاب حاضر است. روش‌ها در صورت لزوم در فصل‌های کتاب بیشتر توضیح داده شده‌اند که شرح مفصلی از محتوای کتاب را در گفت‌و‌گو با مرتضی قلیچ مترجم کتاب می‌خوانیم:

به نظر شما ارزیابی تاثیرات زیست محیطی بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه در چیست؟
در کشورهای در حال توسعه در درجه‌ اول جامعه‌ مدنی حامی محیط زیست است و می‌طلبد که مطالعات ارزیابی تاثیر زیست محیطی و اجتماعی در قبال پروژه‌ها انجام شود و دولت را موظف و ملزم می‌کند که پیامدهای زیست محیطی و اجتماعی را لحاظ کند درحالی‌که در کشورهای در حال توسعه چنین وظیفه‌ای به صورت جنبی برای دولت تعریف شده نه به صورت اصلی. به عبارت دیگر جامعه‌ مدنی هم چندان مطالبه‌ای برای حفظ محیط زیست ندارد‌‌. بعضا دیده‌ایم که حتی چون جامعه‌ مدنی به صورت سازمان یافته شکل نگرفته NGOهای حامی محیط زیست آنچنان وجود ندارد. خود مردم هم بعضا در دام اجتماعی‌ای گرفتار شدند که محیط زیست را تخریب می‌کنند.


اثربخشی نظام ارزیابی تاثیرات زیست محیطی در وضعیت اجتماعی قانونی اداری و زیستی جوامع چقدر بوده است؟
در رابطه با اثر بخشی وضعیت ارزیابی‌های اجتماعی روی محیط زیست باید عرض کنم که در مورد بسیاری از پروژه‌ها از آنجاییکه جامعه‌ مدنی مطالبه نمی‌کند در مقایسه با سایر ارزیابی‌ها مثل ارزیابی‌های اقتصادی و ارزیابی‌های فنی، یعنی برای پیوست فنی و پیوست اقتصادی در کشورهای در حال توسعه اجر و زحمت زیادتری را در مقایسه با موضوعی به نام ارزیابی اجتماعی و ارزیابی زیست محیطی قائل هستند. حتی در حوزه‌ ارزیابی‌های زیست محیطی و ارزیابی‌های اجتماعی به رغم اینکه پاراگراف‌هایی و بندهایی از قانون ابلاغ می‌شود ولی آنچنان قدرتی در مقایسه با قدرت اقتصادی و قدرت فنی مهندسی این تشکیلات اداری ندارند. درواقع به لحاظ حقوقی ابلاغ شده اما همچنان قدرت مانوردهی ارزیابی‌های اجتماعی و زیست محیطی در مقایسه با سایر عرصه‌های رقیب بسیار پایین‌تر است.

در جایی از کتاب سخن از رویکرد کل‌نگر به میان آمده است، سوال اینجاست که اساسا رویکرد کل نگر در تحلیل نظام ارزیابی تاثیرات زیست محیطی چه تفاوتی با دیگر رویکردهای موجود در این زمینه دارد؟
منظور از رویکرد کل‌نگر برای سنجش وضعیت ارزیابی زیست محیطی و ارزیابی اجتماعی این است که شما زمانی می‌خواهید بررسی کنید که این نظام ارزیابی یعنی نظام اداری، نظام علمی، نظام حقوقی و قانونی در چه وضعیتی است، ناگزیر هستید که یک مدل و الگویی را آغاز کنید و براساس آن مدل جلو بروید. مدلی که این کتاب بررسی کرده است یک مدل کل‌نگر است؛ یعنی از  طرفی می‌بینم درون دادهای حقوقی چه چیزی هست و قانون نظام توسعه‌ای را برای ارزیابی چقدر ملزم می‌کند؟ خود گزارش‌های ارزیابی در چه وضعیتی هستند؛ چقدر یک نظام توسعه‌ای حاضر است برای ارزیابی اجتماعی و زیست محیطی پول خرج کند و کارشناس برای انجام ارزیابی استخدام کند و در عین حال خود گزارش‌هایی که نگاشته شده دارای چه کیفیتی هستند. پس یک چهارضلعی به اسم نظام اداری، نظام حقوقی و درون‌دادهای اقتصادی و گزارش‌ها. یعنی اینکه وضعیت گزارش‌ها چگونه است می‌شود نگاه کل‌نگر. اما وقتی شما یک بخش از این را بررسی می‌کنید، مثلا می‌‌آیید می‌بینید کیفیت گزارش‌ها چگونه است فارغ از اینکه آیا این گزارش‌ها اثربخش بوده است؟ آیا باعث تغییر در جامعه شده است؟ آیا توانسته جلوی یک فاجعه‌ زیست محیطی را بگیرد؟ وقتی به این‌ها توجه نمی‌کنید و فقط به گزارش‌ها تاکید می‌کنید، نظام جزءنگر می‌شود. اما وقتی که همه‌ این‌ها را در کنار همدیگر نگاه و بررسی می‌کنید نظام کل‌نگر می‌شود.

با توجه به اینکه ارزشیابی «نظام ارزیابی تاثیر اجتماعی کشور» امری نسبتاً جدید است، نظرتان درباره این نظام ارزیابی چیست؟
ببینید ما به عبارتی معرفت درجه دوم نسبت به ارزیابی‌هایمان تاکنون نداشته‌ایم؛ یعنی نیامده‌ایم نگاه کنیم ببینیم  این راهی که طی کردیم چگونه بوده‌است؟ به عبارتی بیاییم یکبار، هم ارزیابی‌ِ ارزیابی‌ها را بکنیم یکبار هم بیاییم داوری کنیم و قضاوت کنیم ببینیم این مسیری که طی کردیم -چه در حوزه‌ ارزیابی‌ زیست‌محیطی و چه در حوزه‌ ارزیابی اجتماعی- که درمورد ارزیابی‌ اجتماعی من می‌دانم نسبتا جدید است و از سال ۸۹ و ۹۰ ما پیوست اجتماعی و پیوست فرهنگی را برای پروژه‌ها لحاظ کردیم، هنوز درمورد موفقیت و ناکامی‌هایش‌ یک داوری نشده است.
 
 تا همین‌جا می‌شود گفت که این امر هنوز نهادینه نشده؛ نهادینه از این منظر که مثلا یک گزارش ارزیابی باعث شود که مردم مطالبه‌گر باشند، باعث شود که از یک پروژه‌ توسعه‌ای پیشگیری کنند؛ مثلا یک ارزیابی پیش از اجرا انجام شود و مردم و جامعه‌ علمی همه مطالبه‌گر باشند و در مقابل یک پروژه‌ توسعه‌ای بایستند. تاکنون چنین اتفاقاتی در کشورهای در حال توسعه نیافتاده است. معمولا رویه اینگونه است که یک کار توسعه‌ای انجام می‌شود و بعد می‌آید آنچه که در این کتاب گفته به صورت کاملا صوری یک سری ارزیابی‌هایی انجام ‌می‌شود و می‌بینند که آیا پیامدهای مثبت داشته یا پیامد‌های منفی داشته است و در بسیاری از موارد یکی از اصلی‌ترین مراحل ارزیابی که مرحله‌‌ پایانی است کاربست است یعنی ارائه‌ پیشنهادهایی برای اصلاح یک پروژه‌ توسعه‌ای، اما پروژه‌های توسعه‌ای ما چون پس از اجرا معمولا اتفاق می‌افتد پیشنهادات کاربستی چندان موثری را ارائه نمی‌دهد و اگر هم ارائه بدهد یک گزارش ارزیابی آن به مرحله‌ی اجرا و پیاده‌سازی آن پیشنهادات نمی‌رسد.

سوال آخر این است که مشارکت عمومی و مشارکت محلی سازمان‌های مختلف زیست‌محیطی چگونه است و مفهوم این عبارت و کاربرد آن در مدیریت محیط زیست کشورهای توسعه یافته چه تفاوتی با سایر کشورهای جهان دارد؟
در بخش اول عرض کردم که در کشورهای‌ توسعه ‌یافته  مشارکت محلی و مشارکت اجتماعی مردم در امر محیط زیست پدیده‌ای است که از پایین شکل می‌گیرد؛ به عبارت دیگر از پایین مطالبه‌ای است در مورد اینکه ارزیابی زیست محیطی انجام دهند. بعضا شما شاهد هستید که برای احداث جاده‌هایی که از جنگل عبور می‌کند، این گروه‌های سبز و طرفداران محیط زیست زنجیره‌ انسانی تشکیل می‌دهند در مقابل این جاده‌سازی، کارهایشان را مختل می‌کنند و حتی مکانیسم جبرانی برای این دست اندازی بر محیط زیست را مطالبه می‌کنند. مثلا اینکه شما قرار است که جاده‌ای را از یک جنگلی عبور دهید چه مکانیسم جبرانی دارید که یک جای دیگر مثلا این حیواناتی که در جنگل هستند دچار آسیب نشوند. این میزان اکسیژنی که قرار بوده این جنگل تولید کند کجا قرار است این را جبران کنید؛ یعنی یک مشارکت عمومی و یک مطالبه‌ عمومی در میان مردم وجود دارد و حتی این NGO ها آگاهی رسانی می‌کنند، اطلاع رسانی می‌کنند به مردم و مردم محلی را از پیامدهای اجتماعی و زیست محیطی یک پروژه‌ توسعه‌ای آگاه می‌کنند و این هم یکی از وظایف NGO ها هست و هم از وظایف پژوهشگرها هستند؛ یعنی پژوهشگرانی که در حوزه‌ زیست‌محیطی کار می‌کنند. یکی از کارهایی که باید انجام بدهند توانمندسازی جامعه‌ محلی است؛ توانمندسازی به معنی اطلاع رسانی، به معنای اینکه اتفاقی که قرار هست درمورد محلی که زندگی می‌کنند بیافتد را آگاه می‌کنند آنها را مطلع می‌کنند. ولی رابطه‌ی بین پژوهشگران و جامعه‌ محلی در کشورهای در حال توسعه فعلا اینگونه نیست که ما بتوانیم از پتانسیل و ظرفیت مردم در راستای مثلا پیشگیری از رویدادهای احتمالی در مورد محیط زیست و پیشگیری از یک طرح توسعه‌ای و یا جلوگیری از اجرا ‌هم استفاده کنیم. چرا که یک نوع رابطه‌ی شفافی درمورد طرح‌های توسعه‌ای در میان مردم وجود ندارد. یعنی مردم اطلاع ندارند که قرار است چه اتفاقی در محیط زیستشان بیافتد و این طرح توسعه‌ای چه پیامدهای اجتماعی دارد، چه پیامدهای زیست محیطی دارد؛ و این فقدان شفافیت چه در قانون چه در عرصه‌ اجرا کمک می‌کند این عدم ارتباط‌گیری بین پژوهشگر و محیط محلی کمک می‌کند که به نوعی پیامدهای زیست محیطی منفی اتفاق بیافتد. درحالی‌که آنچه که به صورت آرمانی باید محقق بشود این است که جامعه‌ محلی از مرحله‌ برنامه ریزی، در مرحله‌ اجرا و در مرحله‌ پیامدها و حتی پژوهش در مورد پیامدها باید در جریان قرار بگیرند. این زنجیره، زنجیره مغفولی است و آنچه که در این کتاب هم به آن اشاره شده مثلا در مورد بنگلادش گفتند که معمولا ارزیابی‌ها تشریفاتی است، ارزیابی‌های اجتماعی و زیست‌ محیطی تشریفاتی است؛ به عبارتی فقط تاکید براین می‌شود که یک گزارشی در مورد پیوست اجتماعی و پیوست زیست محیطی انجام شده و وجود دارد و اصلا اسمش پیوست است یعنی یک ضمیمه‌ای است اهمیت آن اهمیت اقتصادی است؛ یعنی کسانی که آن پروژه را اجرا می‌کنند چقدر سود می‌برند و در کنار آن ممکن است یک پژوهشگر هم استخدام کنند و این پژوهشگر استخدام شده معمولا به نفع پروژه و به نفع اجرای پروژه رای ‌می‌دهد و گزارش می‌نویسد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها