پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۶
فردوسی ساختار روایت فیلمنامه را در «شاهنامه» پایه‌گذاری کرد

فردوسی ساختار روایت فیلمنامه را در «شاهنامه» پایه‌گذاری کرده و برای اولین‌بار تقطیع تصاویر و توصیف آنها مثل فیلمنامه همچون یک سکانس با کلمات تصویر شده تا به راحتی به اجرا درآید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بیست‌وپنجم اردیبهشت ماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر حماسه‌سرای ایرانی و سراینده «شاهنامه» است؛ این اثر یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی است و به دلیل برخورداری از فرهنگی غنی و نگاه شگرفی که به اسطوره‌های کهن ایران دارد در بین اکثر مردم کشورمان شناخته شده است. همچنین «شاهنامه» فردوسی جزو آثار ادبی ایران است که در سطح جهانی نیز شناخته و به زبان‌های بسیاری ترجمه شده است. «شاهنامه» در ایران و جهان، همواره مورد توجه قرار گرفته و برای ساخت آثار نمایشی و سینمایی از آن اقتباس‌هایی انجام شده است. در این گزارش به نمونه‌هایی از نمایشنامه‌های منتشرشده  و تئاترهای اجرا شده با برداشت از «شاهنامه» پرداختیم و همچنین درباره قابلیت‌ها و ویژگی‌های این اثر برجسته ادبی با شکر خداگودرزی و حسین جمالی گفت‌وگو کردیم.

 
شاهنامه‌خوانی‌ها و اجرای نقالی و پرده‌خوانی با توجه به روایت‌های مختلف «شاهنامه» از سال‌هایی دور در بین ایرانیان رواج داشته و طی سالیان متمادی مورد توجه قرار گرفته است. در قرن اخیر پس از ورود تئاتر غربی به ایران از طریق ترجمه نمایشنامه‌های خارجی به مرور ادبیات نمایشی در کشورمان نیز شکل گرفت و پس از آن نمایشنامه‌نویسان مختلف سراغ «شاهنامه» فردوسی رفته و دست به آفرینش آثاری بر اساس داستان‌های آن زدند.
 
علی نصر و علی پارسا در سال‌های 1300 و 1310 هجری شمسی نمایشنامه‌هایی را با نگاهی به شاهنامه فردوسی تولید کردند و محمد افشار نیز در سال 1311 نمایشنامه «کیخسرو» را از شاهنامه فردوسی اقتباس کرد. همچنین علی آذری نیز نمایشنامه «فردوسی در دربار سلطان محمود غزنوی» را نوشت. در سال 1313 ذبیح بهروز نمایشنامه «شب فردوسی» را نوشت كه در جشن هزاره فردوسی روی صحنه رفت؛ اين نمايشنامه در واقع ستايشی است از حماسه‌سرای بزرگ ايران «حكيم ابوالقاسم فردوسی».

عبدالحسین نوشین از جمله پژوهشگرانی است که پژوهش‌های بسیاری روی «شاهنامه» انجام داده است. نوشین در ادبیات نمایشی ایران نمایشنامه‌های را بر اساس این شاهکار ادبی نوشته است که سه نمایشنامه را در هزاره فردوسی روی صحنه اجرا کرد. بهمن فرسی نمایشنامه‌نویس و نویسنده ایرانی «مجموعه شاهنامه فردوسی» که شامل نقالی، نقش گویی و برخوانی می‌شود را نوشت و منتشر کرد.
 
در دهه‌های اخیر توجه به «شاهنامه» همچنان به چشم می‌خورد به طوری که نمایشنامه‌نویسان نسل جدید با نگاه به این شاهکار ادبی دست به خلق آثار نمایشی زدند و نمایشنامه‌هایی را به رشته تحریر در آورده و آن‌ها را روی صحنه برده‌اند. شکر خدا گودرزی یکی از این نمایشنامه‌نویسان است که تحقیق‌های بسیاری درباره ادبیات کهن ما به ویژه «شاهنامه» فردوسی انجام داده است و نمایشنامه‌های مختلفی را در این زمینه به نگارش درآورده است که «راه مهر راز سپهر»، «سیاوش» و «رستم اسفندیار» از جمله آن‌هاست.
 


شکرخدا گودرزی
 
فردوسی خود دانشنامه ادبی است
 شکرخدا گودرزی درباره ویژگی‌ها و پتانسیل‌های «شاهنامه» برای نوشتن نمایشنامه و اجرای آن روی صحنه به ایبنا گفت: ««شاهنامه» سند ملی ایرانیان است و اگر ما سند یا شناسنامه‌ای ملی داشته باشیم آن چیزی نیست به غیر از «شاهنامه» فردوسی. به نظر من کاری که حکیم فردوسی در این اثر انجام داده است به جز تاریخ، اسطوره، افسانه و بحث‌های مختلف این چنینی کاری برای یک گروه پژوهشگر و در اصل کار یک بنیاد دانشنامه یا پژوهشکده است، ولی گویی فردوسی خود دانشنامه ادبی است. یعنی باید با این دید به خالق شاهنامه نگاه کرد، در این صورت است که جایگاه، ارزش و چیستی این اثر بی نظیر برای ما مشخص‌تر می‌شود.»
 
وی در ادامه افزود: «به غیر از بخش ستایشنامه و ستایش خرد تمام «شاهنامه» دارای ویژگی‌های دراماتیک است. از داستان ابتدایی کیومرث به عنوان موجود میرا گرفته تا داستان جمشید و پس از آن قصه ضحاک، فریدون و قصه‌های دیگری که در «شاهنامه» می‌بینیم.»
 
ضحاک یکی از مهمترین درام‌های «شاهنامه» است
او با اشاره به این که شاهنامه دارای چند دوره است اظهار کرد: «می‌توان گفت در این دوره‌ها با پتانسیل عجیبی در قصه جمشید و به ویژه ضحاک مواجه می‌شوید. این داستان در پایان‌بندی حکومت جمشید شکل می‌گیرد؛ جمشیدی که طبقات اجتماعی را مشخص و جامعه را تقسیم کرده است. آهن و فلز را کشف کرده گرمابه‌ها ساخته و بناها، بنا کرده و درواقع در دوره جمشید شهرنشینی در حال شکل‌گیری است؛ در انتهای این قصه ما با داستان عجیب و غریبی به نام ضحاک روبه‌رو می شویم که یکی از مهمترین درام‌های «شاهنامه» است. منهای درام خود جمشید و ضحاک بحث قیام کاوه و ماجرای فریدون و تقسیم جهان بین فرزندان خود داستان های بی نظیری هستند.»
 
نیاز به توجه بیشتری به «شاهنامه» داریم
گودرزی همچنین بیان کرد:««شاهنامه» گسترذه بوده و بضاعت دراماتیک زیادی دارد؛ هر کدام از قصه‌ها خرده راویت‌هایی را در دل خود می‌پروراند. اینجاست که اهمیت شاهنامه مشخص می‌شود. من حدود پنجاه سال از عمر خود را برای کار روی «شاهنامه» گذاشتم و بسیار خرسندم که با شاهنامه زندگی کرده‌ام، ولی متاسفانه به طور کلی و در سیاست کلان مملکت روی این اثر بسیار کم کار شده است و ما نیاز به توجه بیشتری به «شاهنامه» داریم.»
 
مسائل عقیدتی را برای از بین بردن فردوسی مطرح می‌کنند
وی در پاسخ به این که چرا توجه به شاهنامه از سوی نمایشنامه‌نویسان و به طور کلی کشور کم بوده گفت: «در غرب «ایلیاد و ادیسه» مظهر مسائل بسیاری است، فیلسوف و اندیش‌ورز آن‌ها  به این اثر می‌پردازد، مرجع نمایشنامه‌نویس نیز «ایلیاد و ادیسه» است‌. آنطور که «تاریخ بیهقی» می‌گوید در دوران سلطان محمود غزنوی فردوسی را رافضی می‌خوانند؛ یعنی از همان ابتدا او را به جرم رِفض کردن در دین محکوم می‌کنند و این فرد به ظاهر مسلمان است. منظورم این است که این مسائل عقیدتی را برای از بین بردن فردوسی مطرح می‌کنند.»
 
این کارگردان افزود: «بنابراین مسائل ایدئولوژیک اینگونه باعث شده فردوسی زیر پوشش مباحث دینی قرار بگیرد تا این حد که حتی اوایل انقلاب «شاهنامه» را از کتاب‌های درسی حذف کردند و اگر دفاع رهبری از فردوسی نبود در حال حاضر وضعیت خوبی نداشت.»
 
وی همچنین بیان کرد: «این عدم توجه و نپرداختن به شاهنامه ریشه در تجدد پوشالی حکومت‌های بعد از مشروطه دارد. در دوران حکومت پهلوی اگر کسی به «شاهنامه» می‌پرداخت بسیاری گمان می‌کردند با تجدد روز هماهنگ نیست. بنابراین جریان‌های مختلف تاریخی باعث شد که این چنین شود. بخشی از آن نیز مربوط به حکومت نیست مربوط به نیروهای خارج از حکومت، حتی روشنفکران است که گمان می‌کنند کار درست این است که ما باید فقط آثار خارجی را روی صحنه ببریم.»
 
«شاهنامه» زمینه‌های خیال‌انگیز دارد
گودرزی با اشاره به این که صحبت‌هایش به منزله کم ارزش کردن ادبیات نمایشی جهان نیست و باید ارزش آن را به خوبی درک کنیم گفت: « یکی از آن آثاری  که در ادبیات ما به خوبی می‌تواند زمینه‌های خیال‌انگیز و قصه‌پردازی عجیب نمایشنامه‌نویسی و درام‌نویسی را فراهم کند بلاشک «شاهنامه» فردوسی است. اگر ما بخواهیم روی متون دیگری هم کار کنیم چه چیزی بالاتر از «مثنوی معنوی» یا «منطق‌الطیر عطار»؛ بنابراین ما گنجینه بسیار با ارزشی داریم.»
 
وی افزود: «ژان‌ کلود کریر از آن سر دنیا «منطق‌الطیر» عطار را به نمایشنامه تبدل می‌کند و پیتر بروک آن را در تمام دنیا اجرا می‌کند بعد ما به این‌ آثار توجه نمی‌کنیم. به نظر من ما خودمان را باور نداریم و به فرهنگ خود توجه نکرده و بسیار کم پژوهش کردیم. در این میان از دولت گرفته تا روشنفکر همه مقصرند.»
 
باید روزهایمان را با نام فردوسی آغاز کنیم
نویسنده «چهار پر شاه» با اشاره به این که در کشور ما کم‌کاری تاریخی صورت گرفته که فقط در روز منسوب به حکیم ابوالقاسم فردوسی نباید آن را جبران کرد اظهار کرد: «ما باید تمام روزهایمان را با نام فردوسی، حافظ، عطار و مولانا شروع کنیم. بنابراین با چنین کم‌کاری‌هایی طبیعی است کشوری همانند تاجیکستان به دنبال غصب فردوسی و ترکیه به دنبال تصاحب مولانا و... باشد. ما تاریخ داریم و به آن توجه نمی‌کنیم.»
 
او در پاسخ به این سوال که آیا آثار دیگری وجود دارد که با «شاهنامه» قابل مقایسه باشد گفت: «در ادبیات‌مان آثاری داریم که آثار خوبی هستند، مثل اسکندر نامه، مختار نامه و... ولی واقعا اثر قابل مقایسه‌‌ای در زمینه حماسی با شاهنامه نداریم. عده‌ای «ایلیاد وادیسه» را یک اثر حماسی می‌دانند اما  تنها اثر حماسی هستند در حالی که «شاهنامه» هم حماسی و هم معرفتی و حکیمانه است.»
 
طبق پژوهش‌های انجام شده روایت حکیم سخن از «رستم و سهراب» دستمایه اولین نمایشنامه‌ای شد که بر اساس شاهنامه فردوسی نوشته شده است. پس از آن نیز نمایشنامه‌نویسان دیگر در دهه‌های مختلف سراغ این اثر حماسی رفتند. گودرزی درباره توجه بیشتر نمایشنامه‌نویسان و کارگردان‌ها به داستان رستم و سهراب و چند قصه دیگر «شاهنامه» گفت: «از این جهت که مردم این روایت‌ها را بیشتر می‌شناسند. برخی از دوستان سراغ داستان‌های دیگر رفتند ولی آنچنان مهجور مانده‌اند که همچنان آن داستان‌های مشهور به چشم آمده است.»
 
شکر خدا گودرزی در پایان گفت: «هفت اثر من شامل «به نام گل»، «خواجه نظام الملک»، «خواجه نصیرالدین طوسی»، «سهروردی»، «بهرام چوبینه»، «سیاوش» و «رستم اسفندیار» در یک مجموعه از سوی نشر مهستان منتشر شده است. نمایشنامه «به نام گل» در بین این آثار فضایی ایرانی ندارد.»


صحنه‌ای از نمایش «کنسرت سی» اثر علی‌اصغر دشتی
 
علاوه بر گودرزی نمایشنامه‌نویسان دیگری نیز هستند که به «شاهنامه» توجه نشان داده و آثاری را بر اساس روایت‌های آن خلق کردند. از جمله این افراد محمد چرمشیر است که آثارش جهانی شده و نمایشنامه‌هایش به زبان‌های دیگر ترجمه شده است. این هنرمند با نگاه به «شاهنامه» فردوسی نمایشنامه‌هایی چون «روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت» و «آخرین پر سیمرغ» را به نگارش درآورد.
 
نغمه ثمینی نیز از نمایشنامه‌نویسان و پژوهشگران تئاتر ایران است که بر اساس این شاهکار ادبی نمایشنامه‌ای با عنوان «اسب‌های آسمان خاکستر می‌بارند» نوشته و یکی از داستان‌های «شاهنامه» یعنی داستان «سیاوش» را دستمایه خلق این اثر قرار داده است. گفتنی است این نمایشنامه با کارگردانی علی راضی روی صحنه رفت. ثمینی همچنین متن نمایشی «کنسرت سی» را براساس سه داستان «زال و رودابه، رستم و اسفندیار و رستم و سهراب» نوشت که به کارگردانی علی‌اصغر دشتی اجرا شد.
 
محمود عزیزی نیز با برداشتی آزاد از داستان «بیژن و منیژه» نمایشنامه‌ای با همین عنوان نوشت که از سوی انتشارات نمایش منتشر شد.
 
نمایشنامه «یادگار زریران» یکی دیگر از آثاری است که بر اساس فرهنگ کهن و اسطوره‌های ایران زمین و با نگاه به «شاهنامه» توسط قطب‌الدین صادقی نوشته و اجرا شده است. رسول نجفیان نیز نمایشی ار بر اساس داستان «بیژن و منیژه» و «رستم و سهراب» اجرا کرد. نمایش «ارخش» به نویسندگی و کارگردانی مسعود دلخواه هم یکی از نمایشنامه‌های اقتباسی از «شاهنامه»  با محوریت داستان آرش کمان‌دار است.
 
حسین جمالی از دیگر نمایشنامه‌نویسان نسل جوان است که پژوهش‌هایی درباره نمایش‌های ایرانی انجام داده و در پی روزآمد کردن بیان بومی، نمایشنامه‌هایی را نوشته و اجرا کرده است. در قالب همین کار نمایشنامه «احتمال اشتباه» را با نگاهی متفاوت به داستان رستم و سهراب نوشته و آن را با موقعیت‌های نمایشی امروزین درهم آمیخته است.
 

حسین جمالی

«شاهنامه» قصه‌گویی حرفه‌ای و قاعده‌مندی دارد
حسین جمالی درباره ویژگی‌های «شاهنامه» برای اقتباس و خلق اثر نمایشی به ایبنا گفت: «شاهنامه فردوسی دارای ویژگی‌های مختلف است و از هر منظر که با کتاب روبه‌رو شویم می‌توانیم از آن بهره برداری کنیم. داستاهای «شاهنامه» محتوای تاریخ را از دوره‌ای مشخص با زبان شعر به زیبایی بیان می‌کند و در روایتگری، یعنی وقتی کتاب را می‌خوانی  انگار فردوسی از منظری تمام ماجرا را دیده و حالا در حال نوشتن و روایت تصاویر و وقایع است. تمام داستان‌ها قصه‌گویی حرفه‌ای و قاعده‌مندی دارد. چرا که در جریان نگاشتن اشعار بیت به بیت داستان و حال و هوا با ریتمی درست پیش می‌رود و خواننده را با ضرباتی صحیح با قصه درگیر می‌کند.»
 
وی در ادامه افزود: ««شاهنامه» همانند بسیاری از داستان‌ها که به شعر نوشته شده‌اند بیش از حد توضیح نمی‌دهد و نسبت به موقعیت‌ها و موضوعات برخورد احساساتی ندارد. گاهی با چند کلمه موقعیتی را تعریف می‌کند که این برخورد مینیمال در نحوه روایتگری شرقی محسوب می‌شود.»
 
فردوسی ساختار روایت فیلمنامه را در «شاهنامه» پایه‌گذاری کرد
این نمایشنامه‌نویس همچنین بیان کرد: «جدا از این نحوه، در پژوهش‌هایی آمده است که ساختار روایت فیلمنامه را فردوسی در این کتاب پایه‌گذاری کرده و برای اولین‌بار تقطیع تصاویر و توصیف آنها مثل فیلمنامه همچون یک سکانس با کلمات تصویر شده تا به راحتی به اجرا درآید: ستون کرد چپ را خم کرد راست/ خروش از خم چرخ چاچی بخاست... یا  ...چو بوسید پیکان سر انگشت او/ گذر کرد از مهره پشت او... این دقیقا دکوپاژی نوشته شده است که حتی تدوین تصاویر موقعیت در آن آورده شده.»
 
جمالی با اشاره به این که فردوسی به جای تفصیل، توضیح می‌دهد و تعریف می‌کند اظهار کرد: «علاوه بر اینها مهمترین بخش «شاهنامه» رازهایی است که در متن داستان‌ها و خود کتاب وجود دارد. در قسمت «گفتار اندر فراهم آوردن شاه نامه» آورده است: از او هرچه اندر خورد با خرد/ وگر بر ره رمز معنی برد.»
 
«شاهنامه» ساختار سریالی دارد
برخی معتقدند «شاهنامه» قابلیت‌های نمایشی بسیاری دارد و از داستان‌های آن می‌توان برای ساخت اثری نمایشی بهره گرفت؛ گودرزی درباره این قابلیت‌ها و پتانسیل‌های نمایشی «شاهنامه» گفت: «این کتاب نشان می‌دهد دوره‌ای که فردوسی در آن می‌زیسته یعنی بیش از هزار سال پیش دوره خردگرایی در این جغرافیا بوده است : خرد رهنمای و خرد دلگشای/ خرد دست گیرد به هر دو سرای. این در حالیست که محققان دوره زندگی شکسپیر را در غرب دوره خرد گرایی بر شمرده‌اند که حدود پانصد سال پیش در نظر گرفته می‌شود.»
 
وی افزود: «بهم پیوستگی داستان‌ها نوعی ساختار سریالی دارند و هر داستان خود مجموعه‌ای از اپیزودهای کامل با معانی و روایت مستقل را در خود جای داده است. اگر ما بخواهیم به لحاظ فرهنگی آن دوره‌های تاریخی را بررسی کنیم اطلاعات درستی از نقش زن در جامعه، مرام انسان دوستی، آیین رزم و... بسیاری معانی دیگر که نقش‌های اجتماعی را برای ما مشخص می‌سازد را در اختیارمان قرار می‌دهد.»
 
نویسنده نمایشنامه «چل گیس» همچنین گفت: «در قصه‌ها و شخصیت‌ها هیچ ابهامی وجود ندارد و هر داستان پیام‌های مشخصی را در بطن روایت خود دارد و همینطور هر داستان برای مخاطب محتوای آموزنده‌ای را داراست. حتی شیوه اجرای نمایش را می‌توان به راحتی استخراج نمود. شاهنامه منبعی بسیار پر بار برای اقتباس محسوب می‌شود. این کتاب در شکل اجرایی با بیان تصاویر و گفتارها و گفت‌وگوها عناصر روایت خود را به دست آورده و سخاوتمندانه همه این‌ها را در اختیار نمایشگران قرار می‌دهد.»
 
در بیان روایی «شاهنامه» تقدس‌گرایی وجود ندارد
او در پاسخ به این سوال که آیا آثار دیگری وجود دارد که با «شاهنامه» قابل مقایسه باشد اظهار کرد: «با در نظر گرفتن شواهد از درون کتاب این نتیجه حاصل می‌شود که شاهنامه یک اثر منحصر به فرد است. در بیان روایی خود هیچ تقدس‌گرایی ندارد گرچه همان اشتباهی که در تحلیل و اجرای نمایشنامه‌های شکسپیر به خصوص هملت رخداده است در آثار فردوسی و روایت‌های و اجراهای آن هم به وجود آمده است. مثلا همین تقدس‌گرایی که روایت‌گران از روی احساسات و برای برانگیختن حس مخاطب از آن استفاده کرده‌اند.»
 
وی افزود: «همانطور که هملت را انسان خوش‌اندیش و شاهزاده‌ای بی‌گناه معرفی کرده‌اند با کاراکتر‌های شاهنامه هم همین بر خورد شده که به نظر کاملا اشتباه می‌آید. چرا که با خرد گرایی مورد نظر فردوسی هیچ شخصیت پاکی وجود ندارد و همچون همه انسان‌ها، شخصیت‌ها دارای ابعاد سیاه و سفید و خاکستری هستند و از گناهان مبرا نیستند. همین رویکرد می‌تواند به مخاطب بفهماند که تنها خداوند پاک است و غیر از او هیچ قهرمان، ابر قهرمان، شاه، گدا و شبانی از اشتباه کردن مبرا نیست. ما این نگاه را در اقتباس نمایشنامه «احتمال اشتباه» به کار گرفتیم.»
 
اجراهای نادرست از «شاهنامه» برای مخاطب دافعه به وجود آورد
این نمایشنامه‌نویس در پاسخ به این سوال که چرا آنقدری که باید به شاهنامه و پتانسیل‌های نمایشی آن توجه نمی‌شود بیان کرد: «به نظرم سرمایه‌گذاری خاصی نشده است و برای صاحبان حمایت سرمایه‌گذاری روی «شاهنامه» جذاب نیست. مخاطب نیز از برخوردهای نمایشی که با تاریخ ایران شده است خاطره خوشی ندارد. ما مردمانی هستیم که گذشته برایمان اهمیت ندارد و نمی‌دانیم که برای عبور از زمان حال به آینده می‌توانیم از تجربیات تاریخی خود بهره‌مند شویم.»
 
او همچنین گفت: به اصطلاح می‌توان گفت عامه مردم می‌خواهند چرخ را خودشان دوباره از نوع اختراع کنند. ما از تایید کردن خودمان می‌ترسیم و نمی‌توانیم از تاریخ‌مان درس بگیریم و از تکرار اشتباهاتمان جلوگیری کنیم. اجراهای نادرست و برخوردهای شتاب‌زده و مسخ کردن‌های اشتباه فریب خوردن‌هایی را موجب شده که برای مخاطب و اجرا کننده دافعه به وجود آورده است. به راحتی می‌توان گفت این داستان‌ها در خانه‌های ایرانی دیگر خوانده نمی‌شود و  بیشتر از مردم اطلاعات و آموزش‌های خود را از فضای مجازی و تلویزیون‌های هدفمند دریافت می کنند.»
 
حسین جمالی درباره مهمترین آثاری که از «شاهنامه» اقتباس شده‌اند اظهار کرد: «مهمترین، واژه‌ای تفضیلی است. به نظرم هر اثری دارای نگرش‌ها و جاذبه‌های منحصر به فرد است که از اندیشه وجودی هنرمندان انجام دهنده آن سر چشمه می‌گیرد. اگر ما به اقباس‌های صحیح بها دهیم آثار درستی از این اثر به اندیشه و آگاهی مخاطب می‌رسد. مثلا چرا آقای بهرام بیضایی «سهراب کشی» برای هنر نمایش ایران به صحنه نبرد. چرا از او نخواستیم که برایمان این کار کند؟»
 

اپرای عروسکی «رستم و سهراب» اثر بهروز غریب‌پور
 
بهرام بیضایی نیز یکی از شاخص‌ترین نمایشنامه‌نویسان ایرانی است که توجه ویژه‌ای به این اثر فردوسی داشت و آثار متعددی نظیر «سه برخوانی» شامل نمایشنامه‌های «آژی دهاک»، «آرش» و «کارنامه بندار بیدخش»، «مرگ یزدگرد» و «سهراب کشی» را با اقتباس از «شاهنامه» خلق کرده است. علاوه بر این بیضایی در کارنامه خود نگارش فیلمنامه «دیباچه نوین شاهنامه» را نیز دارد .
 
«مجلس برادرکشی» نیز ترکیبی است از شیوه‌های اجرایی تعزیه، نقالی و نمایش سایه با محوریت داستانی حماسی از «شاهنامه» که سیروس همتی آن را نوشت و روی صحنه برد. حمیدرضا قاسمی نمایشنامه «هشتمین خان من» خود را با اقتباس از داستان رستم و اسفندیار در «شاهنامه» فردوسی نوشته است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرد. نمایشنامه «بازگشت به خان نخست/ هشتمین خان» اثر محمد رضایی‌راد است؛ او در این دو نمایشنامه از شخصیت‌های شاهنامه سود جسته و داستان خود را نقل کرده است.
 
 
اسماعیل همتی نیز روایت رزم رستم و سهراب را در قالب نمایشنامه‌ای با عنوان «داستانی پر آب چشم» نوشته است. نمایشنامه «درفش کاویان» روایتی از قیام کاوه و فریدون علیه ضحاک است که ابوالفضل هاشمی آن را نشته و از سوی انتشارات دقایق منتشر شده است.
 
در عرصه تئاتر عروسکی نیز می‌توان نمایش‌هایی را دید که از «شاهنامه» فردوسی اقتباس و اجرا شده‌اند و از جمله آن‌ها می توان به اپرای عروسکی «رستم و سهراب» اثر بهروز غریب‌پور اشاره کرد. حمیدرضا نعیمی نیز نمایشنامه‌ای با عنوان «درفش کاویانی» که درباره‌ داستان ضحاک ماردوش است نوشته و زهره بهروزی‌نیا نیز آن را در قالب تئاتر عروسکی روی صحنه برد.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها