پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۹
اسراری درباره دروازه غار و مردمش

کتاب «در تقاطع سنت، فقر و جنسیت» یک مردم‌نگاری چند میدانه در جنوب شهر تهران به ویژه منطقه دروازه‌ غار است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نویسنده در این کتاب به صورتی میدانی و تجربی مکانیسم‌های عملکرد نظم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران دهه‌های هشتاد و نود در شکل دادن به تلاش‌ها، انتخاب‌ها و آرزومندی‌های بخشی از اجتماع شهری را از درون و در سطحی روزمره نشان می‌دهد.

چنانکه در مقدمه کتاب اشاره‌شده است، برخلاف بسیاری دیگر از مطالعات حوزه انسان‌شناسی سکسوالیته در ایران که بر گفتمان اصلاحات و نظم اقتصادی جدید به‌عنوان محملی برای تغییر معانی فرهنگی و خلق یک نظام جدید سکسوالیته، از طریق سه‌گانه مصرف، مقاومت و آزادی در میان زنان و جوانان  طبقات متوسط و بالای شهری تمرکز دارند،  این مردم‌شناسی بر عاملیت زنان طبقه فرودست و درک و زاویه دید آن‌ها از ساخت سکسوالیته تأکید می‌کند.

نویسنده در این پژوهش نشان می‌دهد در طبقه فرودست، سنت امکان ابراز سکسوالیته را فراهم می‌کند و لذا باورهای مذهبی و تنظیم زندگی بر اساس سنت تاریخی نمایانگر و همراه با سرکوب سکسوالیته نیست. به‌علاوه ثقفیان نشان می‌دهد که وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی کلان یا به تعبیر وی رویکرد نئولیبرالیستی و وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی خاص این طبقه چطور بر جهان ذهنی، معانی فرهنگی و برساخت سکسوالیته در میان زنان ساکن محله دروازه غار به‌عنوان میدان تحقیق وی اثر می‌گذارد.

سکسوالیته در میان فرودستان جامعه
سپیده ثقفیان در این پژوهش میدانی پیش‌فرض‌های معمول متون آکادمیک مبنی بر اینکه تغییر سکسوالیته تنها راه  مقاومت در سبک زندگی است و عاملیت سیاسی و اجتماعی لزوماً در طبقات متوسط و بالا اتفاق می‌افتد و اینکه زنان فرودست اسیر سنت و در برابر شرایط زندگی و محیط اجتماعی منفعل هستند را به چالش می‌کشد.  نویسنده با معطوف کردن نگاه خود به فرودستان شهری، تلاش برای فهم جهان آن‌ها و فهم فهم آن‌ها از جهان، بر وجوه پویای سنت نسبت به شرایط اجتماعی تأکید دارد. او نشان می‌دهد که فقر و تلاش روزمره برای بقای اقتصادی شکلی از حضور در فضاهای عمومی- محلی و مواجهه با سکسوالیته  را رقم میزند که به‌قصد مقاومت یا از روی خوش‌گذرانی نیست، اما رسیدن به فهم جنسی از خود را در سنین پایین ایجاد می‌کند.
 

او بر این نظر است که نظم اقتصادی نئولیبرالیستی در ایران، نوعی سیاست طبقه‌بندی را به همراه  دارد. به این معنا که قرار دادن افراد در طبقه‌های مختلف فرهنگی، نوعی تمایز مشروع بین آن‌ها ایجاد می‌کند که ازلی و ابدی نشان داده می‌شود. ازنظر نویسنده همواره سعی می‌شود جلوه‌ای فرهنگی به این تمایزها داده شود تا منافع عینی که در پس پشت آن‌ها وجود دارد پنهان شود و  دسترسی به منابع و فرصت‌ها به‌طور طبیعی محدود شود. به همین دلیل به نظر می‌رسد همان‌طور که در نقاط برخوردار، بهره‌مندی و ثروت از والدین به فرزندان منتقل می‌شود، در مناطق پایین‌شهر نیز بدبختی موروثی است.

به‌علاوه نویسنده معتقد است موضع‌گیری‌های دانشگاهی و شهرداری به متهم‌سازی قربانی ساختارهای اجتماعی ایران کمک می‌کند. چنانکه شهرداری قربانی‌های ساختار اجتماعی را  متهم و محکوم و سپس آن‌ها را به‌عنوان  آلودگی یا بیماری پاک می‌کند. از نظر او  برای مقاومت در برابر این نگاه فریب‌کارانه و بی‌رحم باید جهان ذهنی و معناهای فرهنگی افراد متعلق به طبقه های فرودست را درک و ارتباط این معانی فرهنگی با ساختارهای اجتماعی- اقتصادی را مطالعه کرد.

ترسیم یک محله از تهران
این کتاب شامل پنج فصل است که نویسنده در فصل نخست به معرفی محله دروازه غار به‌عنوان مکان پژوهش میدانی می‌پردازد و با توضیح مفصلی از شکل فیزیکی، اجزای اجتماعی و ویژگی‌های فرهنگی و اقتصادی این میدان‌ها، آن‌ها را برای  مخاطب ترسیم کند. همچنین نویسنده دشواری‌ها و چالش‌های حضور خود را در میدان به‌عنوان مردم نگار موردبررسی انتقادی قرار داده است. به‌علاوه در این فصل به حضور و فعالیت سمن‌ها، نهادهای حکومتی در دروازه غار اشاره خواهد شد.

ثقفیان در فصل دوم ویژگی‌های سکسوالیته را در دروازه غار در دو میدان زنان و فرهنگ‌سرا و زنان کارتن‌خواب و مصرف‌کننده مطالعه می‌کند. در این فصل با ترسیم جغرافیای مفهومی بر اساس مکان‌یابی محله، ویژگی‌های سکسوالیته و معناهای جنسی در ذهن کنشگران بررسی‌شده است. در پایان تأثیر ویژه فعالیت‌های سمن‌هایی مانند خانه خورشید و نهادهایی مانند شهرداری را در تغییر جهان معنایی مطلعین از سکسوالیته توصیف می‌کند.

ازآنجاکه امروزه بخش مهمی از ساخت سکسوالیته مرتبط با گفتمان پزشکی است، فصل نهایی به بررسی وضعیت سلامت جنسی و مواجهه با آن در بین مطلعین اختصاص داده‌شده است. در ادامه مفهوم بهداشت جنسی بر اساس بیماری‌های مقاربتی، استفاده از وسایل پیشگیری و وضعیت ویژه دروازه غار از حیث بهداشت باروری و جنسی بررسی‌شده است. ثقفیان درنهایت بر اهمیت اجرای کار میدانی برای بررسی وضعیت تنظیم و تغییر سکسوالیته در ایران و مباحث آموزشی برای کنترل بیماری‌های مقاربتی در محله دروازه غار تأکید می‌گذارد.

در فصل چهارم کتاب درباره «سلامت جنسی» چنین می‌خوانیم: «علی‌رغم این‌که مفهوم «سلامت جنسی» سابقه چندانی‌ ندارد، با این حال در دو دهه اخیر به یکی از مفاهیم رایج در حوزه سلامت تبدیل شده است. رواج یافتن این مفهوم تغییری را در تاملات مربوط به سلامت عمومی نشان می‌‌دهد که معانی ضمنی‌ای را در حوزه پژوهش و رویه‌های عملی در پی داشته است. مهم‌ترین جنبه این تحول، اجتناب از پزشکی کردن این حوزه است. برچسب‌هایی که قبلا به این حوزه سلامت عمومی الصاق شده بود، شامل معانی ضمنی مرتبط با بیماری و آسیب‌شناسی بودند.»

روندی که با کناره گرفتن از رویکرد پزشکی به سلامت جنسی شروع شد، به این شکل در تحقیقات منعکس شده است: «در مورد معنا و تعریف سلامت جنسی توافق چندانی وجود ندارد، با این حال تعریف سازمان جهانی بهداشت بیشترین ارجاع را در میان سایر تعاریف داشته است. این تعریف در  کنفرانسی که در  سال 1975 توسط سازمان جهانی بهداشت برگزار شد، شکل گرفت و بیشتر نقش راهنمای متخصصان بهداشت فعال در میدان را داشت. این تعریف در گزارش سال 2001، توسط هیئتی شامل نمایندگان سازمان بهداشت آمریکا و سازمان جهانی سلامت جنسی بازبینی شد و در 2002 بعد از بازبینی و تعدیل نهایی، در بخش مربوط به حقوق جنسیتی و تناسلی سایت سازمان بهداشت جهانی منتشر شد.»

آنچه درباره دروازه‌ غار باید دانست
اما موضوع مهمی که در این کتاب پرداخته شده مسئله جنسیت و فقر در محله درازه غار است. مولف با تشریح ظاهر دروازه غار در این باره می‌نویسد: «دروازه غار یک حاشیه درون شهری است و ساکنان آن که طیف متنوعی از مهاجران را شامل می‌شوند، هم‌زمان در  تهران ادغام و طرد می‌شوند. این محله همیشه محل زندگی خانوارهای کم‌توان اقتصادی بوده است. ساکنان این محله نمونه‌ای از طبقه فرودست شهری هستند که از چه نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی حاشیه‌ای محسوب می‌شوند.
به روایتی ساکنین اولیه محله، اصفهانی‌ها و عرب‌ها بودند که آجرپزی می‌کردند. به روایت دیگر این بارفروشان بودند که با فروش سبزی و میوه در این محل و سپس ساخت و ساز این محله را به وجود آورده‌اند.

در گذشته محله در روز مکان فروش میوه و سبزیجات بود و شب‌ها محل تجمع دزدها و مال‌خرها. امروزه این محله، محل سکونت خانوارهایی از قومیت‌های متفاوت مثل فارس‌ها، لرها، ترک‌ها و غربت‌ها و هم‌چنین مهاجران افغانستانی است.

بافت اجتماعی دروازه غار در قدیم هم نابهنجار بوده و فقر و بزهکاری و بدنامی در آن غلبه داشته است. این وضعیت با توجه به تدوام فقر و مهاجرت به این محله و فرسودگی شدید بافت کالبدی و اجتماعی آن، تاکنون نیز ادامه داشته است. پیشینه تاریخی بدنامی دروازه غار و تداوم بزهکاری در این محله، به علاوه وضعیت کالبدی آن باعث شده که بعد از تخریب محله خاک سفید به مرکز شماره یک آسیب‌های اجتماعی در تهران تبدیل شود. نگاهی سرسری به آمار هم این را نشان می‌دهد وضعیت منطقه هرندی از نظر شاخص کیفیت قلمرو اجتماعی کاملا نامناسب است.»

کتاب «در تقاطع سنت، فقر و جنسیت» به قلم سپیده ثقفیان از سوی نشرخرد سرخ به بهای 26 هزارتومان منتشر شده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها