ظاهر متناقضنمای لفظ «رئالیسم جادویی»
در ابتدای این نشست، مریم مشرفالملک به صحبت در مورد کتاب پرداخت. وی گفت: در تقابل با پدیدههای ادبی جدید از خود میپرسیم چه راهکار صحیحی برای مواجهه با آن وجود دارد؟ آیا روشهای بررسی آن را هم باید از جهان غرب وارد کرد یا میتوان اندیشههای کهن در ادبیات ایران را یافت و با آن تطبیق داد؟ که در این اثر، نویسنده تلاش کرده به آن بپردازد. از زمان افلاطون و ارسطو این اعتقاد وجود داشت که هنر باید بازنمای واقعیت باشد و تا بعد از عصر روشنگری هم این مساله مطرح بود که رسالت ادبیات چیست؟ معیارهای کلاسیسم در عصر روشنگری احیا شد که اغراق را هم در چارچوب عقل میپذیرفت. پیشتر که آمدیم در قرن نوزدهم، شاعران از عقلگرایی مفرط به ستوه آمدند و فوران آزادانه احساسات به اساس ادبیات تبدیل شد. به مرور که در طول تاریخ پیش رفتیم، نگاه کلی واقعگرا به نگاهی تبدیل شد که جزئیات را هم مورد توجه قرار میداد چنانکه نگاه جمعگرا هم تدریجا تبدیل به نگاهی شد که آرا و شخصیت فرد را حائز اهمیت میدانست. پیدایش رئالیسم جادویی هم بر پایه یک نیاز رقم خورد چرا که فضای سرد رئالیسم کلاسیک دیگر پاسخگوی نیازهای انسانی نبود.
وی افزود: نویسنده در قالب این اثر، ابتدا تلاش کرده به نظریات مختلف رئالیسم اشاره کند و باید به این پرداخت که چرا به این مکتب، رئالیسم جادویی گفته میشود؟ ویژگی عصر مدرن، سیالیت واقعیت است؛ رئالیسم جادویی در جایگاهی ظهور میکند که امر واقع، حالت سیال و فرار مییابد. در طول این کتاب، نویسنده خود را محدود نکرده و به طور مستقیم هم به تحقیقات خود اشاره میکند اما در نهایت، جمعبندی شفافی در باب چرایی لفظ «رئالیسم جادویی» ارائه نکرده است. در رئالیسم جادویی، امر واقع باید به نحوی رقم بخورد که از نظر سایر شخصیتهای داستان هم عادی به نظر برسد و خارج از فضای داستان نباشد. نظیر مثالهایی که کتاب درباره نمونههای ایرانی آن از جمله «روزگار سپری شده مردم سالخورده» اثر محمود دولتآبادی و «اهل غرق» اثر منیرو روانیپور استفاده میکند. هر چند کتاب به شاخصههای داستانهای رئالیسم جادویی در ایران پرداخته اما از ظرفیت «صادق هدایت» در این زمینه غافل مانده است. و در پایان، دو پرسش برای من وجود دارد: اول اینکه چگونه اجزای جادو و واقعیت در هم تنیده میشوند؟ و دیگر اینکه چرا در قالب اثر به زمینه سیاسی-تاریخی رئالیسم جادویی اشاره نشده است؟
نخستین اثر نظری اساسی در مورد «رئالیسم جادویی» به زبان فارسی
حسین بیات، دیگر منتقد حاضر در جلسه صحبت خود را با تمجید از شخصیت پژوهشگر و دقت محمد حنیف در امر تحقیق آغاز کرد.
وی گفت: تا کنون، رئالیسم جادویی هم مثل سایر پدیدههای وارداتی، دستخوش سوءبرداشت بوده چرا که کار نظری اساسی به زبان فارسی در مورد این زمینه انتشار نیافته بود. نه رئالیسم جادویی به درستی فهمیده شده بود و نه حتی بسیاری از آثار مورد بررسی تا پیش از این به واقع رئالیسم جادویی بودهاند. به همین خاطر، اطلاعات نادرست در مورد آن به همین شکل دست به دست میشد، مبنای تحقیقات جدیدتر قرار میگرفت و موجب رسوخ اطلاعات نادرست در ذهن خوانندگان میشد. اتفاقی که در مورد «جریان سیال ذهن» هم وجود داشت و با کتاب خود در این زمینه کوشیدم آن را اصلاح کنم. در اثر حاضر، گستردگی مطالب مورد بررسی از یک سو حسن است چون ابعاد مختلف مساله را پوشش داده و از یک سو میتواند عیب باشد چرا که در برخی موارد به قدر کفایت عمیق نشده است. کتاب در ابتدا به خاستگاه، فنون و نویسندگان برجسته «رئالیسم جادویی» پرداخته و در بخش دوم، نمونههای ایرانی آن را بررسی کرده است و در ادامه طی ۶ فصل شامل عنوان «بومیسازی» به ابعاد مختلف مساله پرداخته است. نکات قابل توجهی هم وجود دارد که میتوان به آن اشاره کرد.
نخست این تصور پیشفرض در خصوص موضوع «بومیسازی» که بومیشدگی رئالیسم جادویی در ایران دانسته مطرح میشود، حال آنکه در واقعیت مقصود این است که نویسندگان میتوانند از ظرفیتهای مورد اشاره، بهره ببرند. اما این پرسش از مولفان اثر مطرح است که آیا در برخورد با ادبیات خلاق میتوان با رویکرد تجویزی درست و غلط داشت به نویسندگان بگوییم از آن استفاده کنند؟ مساله دیگری که به زعم من مغفول مانده این است که تفاوت رئالیسم جادویی و سحرآمیز به قدر کفایت، زیر ذرهبین مولف قرار نگرفته و صرفا به مقالهای اشاره شده که خود، استنباط شخصی و البته نادرست یک دانشجو در این زمینه است.
بیات در اشاره به مفهوم سورئالیسم که بیش از سایر مکاتب با «رئالیسم جادویی» اشتباه گرفته میشود گفت: سورئالیسم مکتبی است که در آن نویسنده میکوشد خود را در موقعیت خلأ ذهنی قرار دهد و تجربیاتی نزدیک به خواب و خیال را روایت کند که چون در این وضعیت، محتوای ذهن ناخودآگاه ابراز میشود آن را به نام «نگارش خودکار» میشناسند. گر چه این مساله در واقعیت ممکن نیست چون جملاتی که ساختار دارند نمیتوانند برخاسته از ضمیر ناخودآگاه باشند. رئالیسم جادویی از این رو جادویی خوانده میشود که برای مخاطب و ناظر بیرونی چنین اثری دارد، نه راوی و شخصیتهای داستان.
وی در بخش پایانی صحبت خود با طرح انتقاداتی گفت: در طول کتاب، برخی نویسندگان مطرح در این زمینه مثل «میگل آنخل آستوریاس» و «میلان کوندرا» از قلم افتادهاند حال آنکه با توجه به حجم کتاب به برخی دیگر بیش از حد پرداخته شده است. مساله دیگری که میتوان به آن اشاره کرد در مورد کتاب «طوبی و معنای شب» است چرا که موارد مطرح شده برای پیوند آن با رئالیسم جادویی، قانع کننده نبود. باید توجه داشت که هر اتفاقی به تنهایی موجب نمیشود اثر در قالب رئالیسم جادویی بگنجد. در مورد ظرفیت «شهریار مندنیپور» هم گر چه این کتاب به «شرق بنفشه» اشاره کرده اما داستان برجستهتر او در حیطه رئالیسم جادویی یعنی «هنگام» که در مجموعه «هشتمین روز زمین» قرار دارد، مغفول مانده است. همچنین بخش دوم کتاب، برخی موارد به ذکر توضیحات بیشتری نیاز دارد اما در مجموع، عناصر جادویی در قصههای ایرانی را به خوبی بررسی کرده و میتواند مبنای ارزندهای برای توسعه تحقیقات در این زمینه باشد.
محمد حنیف هم بهعنوان یکی از مولفان اثر، ضمن سپاسگزاری از مجموع عوامل دستاندرکار انتشار کتاب، به ریشههای استفاده از لفظ «رئالیسم جادویی» اشاره کرد که هر چند با «صد سال تنهایی» شناخته میشود، اما بسیار پیش از آن سابقه استفاده دارد. حنیف همچنین همچنین به نکات اساسی در رئالیسم جادویی از جمله هدف سیاسی و معنا یافتن آن در اجتماع پرداخت.
در پایان نشست ضمن سپاسگزاری از مولفان اثر توسط مدیریت انتشارات، از ایشان و ویراستاران انتشارات علمی و فرهنگی، تجلیل به عمل آمد.
نظرات